نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری روانشناسی عمومی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.

2 استادیار گروه روانشناسی ، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران

3 استاد گروه روان شناسی ، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران، استاد مدعو گروه روانشناسی ، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.

4 استادیار گروه روان شناسی، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی ،تهران، ایران

چکیده

این پژوهش با هدف مقایسه اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر پرخاشگری، رفتار های خود آسیب رسان و خود تنظیمی هیجانی نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت شهر تهران انجام شد.
روش این پژوهش، شبه آزمایشی، طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مددجویان ساکن کانون اصلاح و تربیت شهر تهران در سال 98 بود. نمونه مورد مطالعه این پژوهش 30 مددجوی مقیم کانون اصلاح و تربیت شهر تهران بود. از سیاهه ی خود گزارشی رفتارهای خود-آسیب رسان کلونسکی و گلن (2009)، پرسشنامه خودتنظیمی هیجانی هافمن و کاشدان (2010) و پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992) در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری استفاده شد؛ برنامه آموزشی متمرکز بر شفقت طی 12 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای یک جلسه اجرا شد. برنامه مداخله رفتار درمانی دیالکتیکی نیز طی 12 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای 1 جلسه اجرا شد. از طرح تحلیل واریانس مختلط با اندازه‌گیری مکرر جهت تحلیل اطلاعات در نرم افزار آماری SPSS استفاده شد.
نتایج پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیکی به صورت پایدار موجب کاهش پرخاشگری شده است. اما در اثر بخشی دو روش مداخله، تفاوتی مشاهده نشد. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت، موجب بهبود کارکرد های درون فردی و بین فردی رفتار های خود آسیب و مولفه سازگاری و تحمل خود تنظیمی هیجانی شده است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Comparing the effectiveness of Compassion- Focused Therapy) CFT (and Dialectic Behavior Therapy (DBT (on aggression, self-harm behaviors and emotional self-regulation in Juvenile offenders of Tehran Juvenile Correction and Rehabilitation Center

نویسندگان [English]

  • Armaghan damavandian 1
  • Fatemeh Golshani 2
  • Majid saffarinia 3
  • Anita Baghdasarians 4

1 Ph.D student in General Psychology Faculty of Psychology and Educational Science, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran

2 Assistant Professor of Psychology Group .Faculty of Psychology and Educational Science , Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran

3 Professor of Psychology. Department of Psychology, Payame Noor University, Tehran, Iran.Visiting Professor of psychology Group,. Central Tehran Branch.Islamic Azad University.Tehran.Iran.

4 AssistantProfessor of Psychology .Faculty of Psychology and Education Scienes. Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran

چکیده [English]

Introduction: The aim of this study was to compare CFT and DBT on aggression, self-harm behaviors and emotional self-regulation in Juvenile offenders.
Methods: The method of this research was quasi-experimental Pretest Post-test Follow up(PPF) design with two groups. The population of this study included all clients living in Tehran Juvenile Correction and Rehabilitation Center in 2019. The sample was 30 clients living in Tehran Juvenile Correction and Rehabilitation Center. The self-report log of Klonsky and Glenn (2009) self-harming behaviors, Hofmann and Kashdan (2010), the affective style questionnaire and Bass and Perry aggression questionnaire (1992) were used; CFT program was conducted in 12 sessions of 90 minutes and one session per week. The DBT intervention program was performed in 12 sessions of 90 minutes and 1 session per week. Mixed analysis of variance with repeated measures was used to analyze the data.
Results: The results showed that Compassion- Focused Therapy and dialectical behavior therapy have consistently reduced aggression, but no difference was observed in the effectiveness of the two intervention methods. The results of this study also showed that compassion-based therapy has improved the intrapersonal and interpersonal functions of self-harm behaviors and the component of adaptation and tolerance of emotional self-regulation
Discussion: although there is no significant difference between the effectiveness of the two methods, but CFT and DBT improves the function of self-harming behaviors, aggression and emotional regulation in adolescents. The. These results have many applications in planning to prevent harmful behaviors in adolescents, especially delinquent adolescents.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Compassion- Focused Therapy(CFT)
  • Dialectic Behavior Therapy (DBT)
  • aggression
  • self-harm behaviors
  • emotional self-regulation

آسیب به خود[1] میلیون ها نفر را سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده و به یک مشکل عمده سلامت عمومی تبدیل شده است؛ شیوع طول عمر آن در نوجوانان در دامنه 10 تا 20 درصد است(گیلیس، کریستو، دیکسون و همکاران[2]، 2018). آسیب به خود اغلب در نوجوانی شروع شده و اوج می گیرد (ناک، گرین، هوانگ و همکاران[3]، 2013) و یکی از قوی ترین پیش بین های خودکشی است(هاوتون، برگن، کوپر و همکاران[4]، 2015). آسیب به خود در نوجوانان با جنس مونث، مشکلات سلامت روان و رویداد های منفی زندگی، استفاده از الکل و داروها، رفتار های مشکل ساز، شبکه اجتماعی ضعیف و عملکرد ضعیف خانواده، همبسته است(ناک، 2010). در سال های اخیر افزایش قابل توجهی در علایم افسردگی در بین نوجوانان گزارش شده است(کولیشو[5]، 2015)؛ روندی که به خودی خود ممکن است منجر به افزایش رفتار های آسیب به خود گردد؛ رفتار خود- آسیب رسان[6] به قصد غیر خودکشی شامل رفتار های آسیب به خود است که هیچ هدف و انگیزه خودکشی در آن وجود ندارد و شامل رفتار هایی مانند: خراش پوست، بریدن، سوزاندن، کوبیدن سر، ضربه زدن به خود و ... است( ناک، 2010)؛ هدف و کارکرد این رفتار ها عموما کاهش و یا رهایی از هیجان های منفی، تنبیه خود و یا کاهش بی احساسی و یا تجارب تجزیه ای است(کلونسکی، 2007). فرد این رفتار ها را به قصد آگاهانه کشتن خود و یا تخطی از رفتار های مورد پذیرش اجتماعی، انجام نمی‌دهد (کلونسکی و موهلنکامپ[7]، 2007؛ ناک، تپر و هولاندر[8]، 2007).

بر اساس یافته های پژوهشی، نوجوانان بزهکار بیش از سایر گروه های نوجوان، مستعد انواع رفتارهای خود آسیب رسان هستند؛ در یک مطالعه مروری نرخ رفتار های خود آسیب رسان در نوجوانان بزهکار از 6 الی 44 درصد گزارش شد (کاسیانو، کاتز، گلوبرمن و سارین[9]، 2013). در خصوص عوامل تداوم بخش رفتار های خود آسیب رسان لوید- ریچاردسون، پرین دیرکرو کلی[10] (2007) الگوی جامعی از چهار کارکرد رفتار خود-آسیب‌رسان ارائه داده‌اند؛ در الگوی آنها، زمانی‌که یک فرد، مبتلا به رفتار خود آسیب‌رسان می‌شود، باید تحت یک یا چند کارکرد از میان چهار کارکرد زیر قرار بگیرد: 1.تقویت منفی خودکار (به‌ عنوان مثال برای کاهش تنش و یا یک حالت عاطفی دیگر)، 2. تقویت مثبت خودکار (به‌عنوان مثال برای ایجاد یک حالت مطلوب فیزیولوژیکی) 3. تقویت مثبت اجتماعی (به‌عنوان مثال برای جلب توجه دیگران) و 4. تقویت منفی اجتماعی (به‌عنوان مثال برای فرار از وظایف و یا خواسته‌های میان‌فردی).

نتایج پژوهش های انجام شده نشان می دهد که ضعف در استراتژی های تنظیم هیجان با مشکلات درون ریزی در نوجوانان همبستگی دارد؛ نتایج تحقیق لوقید و هول اشتاین[11] (2012) نشان داد که اتخاذ استراتژی های تنظیم هیجانی با مشکلات درون ریزی (افسردگی، اضطراب عمومی و اجتماعی) رابطه بالایی دارد. در راستای تاکید بر نقش هیجان های منفی در بروز رفتار های بزهکارانه، پژوهش های انجام شده شواهدی در حمایت از این موضوع ارایه داده اند؛ ترنتاکاستا و شاو[12] (2009) در پژوهش خود به بررسی رابطه بین خود تنظیمی هیجانی، طرد همسالان و رفتار های ضد اجتماعی در 122 پسر از خانواده های فقیر پرداختند؛ نتایج نشان داد که همبستگی بین طرد همسالان و رفتار های ضد اجتماعی مثبت است. در خصوص تاکید بر نقش خود تنظیمی هیجانی، نتایج نشان می دهد که استراتژی های سازگارانه خود تنظیمی هیجانی که افراد در دوران کودکی استفاده می کنند با طرد همسالان در اوایل کودکی رابطه مستقیم دارد؛ چو و گالهان[13](2019) در نتیجه پژوهش خود دریافتند که نوجوانانی که در یک سال گذشته روابط با کیفیت پایین با دوستان خود داشته اند، با احتمال بالاتری به رفتار های بزهکارانه دست خواهند زد؛ همچنین نوجوانانی که در سال گذشته قربانی قلدری و کودک آزاری قرار گرفته اند، احتمالاً بیشتر هیجان های منفی را تجربه می کنند که این هیجان های منفی به طور معناداری با رفتارهای بزهکارانه بعدی ارتباط دارد و تا حدودی واسطه ارتباط بین کیفیت ضعیف دوستی و رفتارهای بزهکارانه است. یافته ی مهم اینکه نوجوانان قربانی قلدری، کودک آزاری و کیفیت پایین روابط دوستی، هیجان های منفی را بیشتر تجربه می کنند که این تجارب به احتمال بالا منجر به انجام رفتارهای بزهکارانه خواهد شد.

در زمینه ی طراحی برنامه های مداخله و بررسی اثر بخشی آن در زمینه کاهش رفتارهای پرخاشگرانه و خود آسیب رسان نوجوانان بزهکار، پژوهش های معدودی انجام شده است؛ یکی از درمان هایی که در این زمینه طراحی و به کار برده شده است، درمان متمرکز به شفقت[14] است؛ درمان متمرکز بر شفقت نوع منحصر به فردی از پذیرش، مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری است که در روانشناسی تکاملی، علوم عصب شناختی و آموزه های بودا ریشه دارد (گیلبرت[15]، 2009). از نظر مفهومی این درمان مبتنی بر نظریه ی ذهنیت اجتماعی گیلبرت[16] است (گیلبرت، 1989، 2005)؛ گیلبرت، ذهنیت اجتماعی را به عنوان الگوهای شرطی ارتباط با دیگران و خود می داند که از طریق فعالیت نوروبیولوژیکی سیستم های تنظیم عاطفی مغز ایجاد شده اند؛ این سیستم ها ممکن است از طریق دریافت علامت هایی خارج از فرد و یا از طریق محرک های درونی فعال شوند. حمایت ها از نظریه ی گیلبرت در زمینه‌ی وابسته های نوروبیولوژیکی سیستم رضایت/ ملایمت انسانی از تحقیقاتی ناشی می شود که پیشنهاد می کنند بین عملکرد اوپیوئیدی و پیوند وابستگی، رابطه وجود دارد؛ همچنین مطالعات تصویر برداری تشدید مغناطیسی[17] (MRI) نشان می‌دهند که شفقت و تسکین خود، آن نواحی از مغز که مسئول کاهش استرس و ایجاد عواطف مثبت است را فعال می کند (دپو و مورون- استروپینسکی[18]، 2005؛ لانگ[19] و همکاران،2010؛ لوتز، لویز، جانستون ودیویدسون[20]، 2008). از دیدگاه نوروبیولوژی، هدف اصلی درمان متمرکز بر شفقت، کمک به افراد در تنظیم هیجان از طریق توسعه ی مراکز خود تسکینی در مغز است.  

پژوهش های بسیاری در خصوص بررسی اثر بخشی درمان متمرکز بر شفقت به خود، انجام شده است؛ کاربی و گیلبرت[21] (2019) (اثر بخشی درمان های با پایه شفقت در افزایش شفقت به خود و کاهش علایم افسردگی و اضطراب)؛ ریبریو د سیلوا، ریجی، کاستیلهو و گیلبرت (2019) ( اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت در کاهش رفتار های ضد اجتماعی)؛ وتس، دیر، لی و وکرل[22] (2011) ( تاثیر شفقت به خود بر رابطه بین بدرفتاری دوره کودکی و مشکلات تنظیم هیجانی دوره بزرگسالی)؛ ون دام، شپارد، فورسیث و ایرلیوین[23] (2011) (نقش پیش بین شفقت به خود و ذهن آگاهی بر شدت علائم و کیفیت زندگی  افراد مبتلا به اضطراب و افسردگی)؛ آسانو[24] و همکاران (2015) (تاثیر درمان متمرکز بر شفقت در درمان افسردگی)؛ ترزا[25] (2015) (اثر بخشی درمان متمرکز بر شفقت بر روی شرم مرتبط با آسیب و استرس پس از آسیب)؛ راکلیف، گیلبرت، مک ایوان، لایتمن و گلاور[26] (2008) (تاثیر تصویر سازی ذهنی متمرکز بر شفقت بر نرخ ضربان قلب و میزان ترشح کورتیزول)؛ آلن و لیری[27] (2010) (نحوه ای که افراد با میزان بالای شفقت به خود با رویداد های استرس زا، سازگار می شوند) و نوربالا، برجعلی و نوربالا (1392) (تاثیر گروه درمانی متمرکز بر شفقت بر زنان مبتلا به افسردگی). در جدیدترین مطالعات انجام شده در زمینه بررسی اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت، کاربی و گیلبرت[28] (2019) در یک مطالعه مروری به بررسی اثر بخشی درمان های با پایه شفقت به خود پرداختند؛ نتایج حاصل از متاآنالیز نشان داد که درمان های مبتنی بر شفقت، در افزایش شفقت به خود و کاهش علایم افسردگی و اضطراب موثر است؛ این در حالی است که نتایج این متاآنالیز نشان داد که درمان های مرتبط با شفقت، مزایای خاصی بر سایر درمان ها ندارد؛ دلایل زیادی برای توضیح این نتایج ارایه شده است: تعاریف ناهمگون از شفقت و ابزار های مورد استفاده برای اندازه گیری شفقت در مطالعات مختلف از دلایل عدم برتری اثر بخشی شفقت درمانی نسبت به سایر مداخلات است.

یکی دیگر از درمان هایی که با هدف درمان برخی مشکلات به ویژه رفتار های خود آسیب رسان در نوجوانان بزهکار مورد استفاده قرار گرفته است، رفتار درمانی دیالکتیکی[29] است. رفتار درمانی دیالکتیکی، رویکردی شناختی- رفتاری است که در ابتدا برای درمان اختلال شخصیت مرزی[30] ابداع شد. این رویکرد، مداخلات مربوط به درمان های شناختی- رفتاری را که مبتنی بر اصل تغییر است با آموزه ها و فنون فلسفه ی شرقی ذن که مبتنی بر اصل پذیرش است، درآمیخته و بر این اساس چهار مولفه ی مداخله ای را در شیوه ی درمان گروهی خود مطرح می کند: ذهن آگاهی[31] و تحمل پریشانی[32] به عنوان مولفه های پذیرش و تنظیم هیجانی[33] و کارآمدی بین فردی[34] به عنوان مولفه های تغییر(رابین و کنز[35]، 2004؛ میلر، راتوس و لینهان[36]، 2007). برخی مطالعات اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی را بر کاهش رفتار های خود-زنی[37] و خودکشی[38] نشان داده اند. برای مثال فلیس چاکر[39] و همکاران (2011) در پژوهش خود به بررسی تاثیر رفتار درمانی دیالکتیکی بر روی رفتارهای خود کشی و خود-زنی و علایم مرزی نوجوانان پرداختند. نتایج نشان داد که در طول درمان رفتار های خود-آسیب رسان آزمودنی ها به صورت معنی داری کاهش یافت؛ قبل از درمان 8 نفر از 12 نفر حداقل یک بار اقدام به خودکشی کرده بودند، اما در طول درمان و یک سال پس از آن هیچ موردی از اقدام به خودکشی ثبت نشد. همچنین اشنل و هرپرتز[40] (2006) در مطالعه خود زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را تحت رفتاردرمانی دیالکتیکی قرار دادند. نتایج نشان داد که رفتار درمانی شناختی میان برانگیختگی ذهنی و افزایش فعالیت آمیگدال گسستگی ایجاد می‌کند. محققان نتیجه می گیرند که این رویکرد بیشتر به تنظیم هیجانی کمک می کند تا تغییر در شناخت؛ در واقع، مهارت اساسی که در جلسات گروهی آموزش داده می شود مهارت تنظیم هیجان است.

پانوس، جکسون، حسن و پانوس[41] (2014) در یک متاآنالیز ، به صورت کمی و کیفی، اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی را در زمینه ی کاهش فعالیت های شبه خود کشی و خودکشی های تهدید کننده زندگی، خستگی و افسردگی به طور خاص در جمعیت با اختلال شخصیت مرزی و با در نظر گرفتن معیار ها و پیش فرض های محافظه کارانه، مورد آزمون قرار دادند. در مطالعه ایشان پنج مطالعه از نوع آزمایشی تصادفی کنترل شده[42] که اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی را بر کاهش کوشش برای خود کشی، رفتار های شبه خود کشی، خستگی در طول درمان و یا علائم افسردگی در آزمودنی های با اختلال شخصیت مرزی مورد آزمون قرار داده بودند، مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق ایشان نشان داد که ترکیب اندازه های اثر 5 مطالعه برای رفتار های خود کشی و شبه خودکشی، اثر بخشی DBT را مورد تایید قرار می دهد (اندازه اثر: 662/0). محققان در پایان چنین استدلال می کنند که رفتار درمانی دیالکتیکی در تثبیت و کنترل رفتار های خود آسیب رسان و بهبود رضایت آزمودنی ها موثر است.

با توجه به آنچه در بالا اشاره شد، محقق در این پژوهش در صدد پاسخ به این سوال است که: آیا اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی و درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش پرخاشگری، بهبود خود تنظیمی هیجانی و همچنین بهبود کارکرد رفتار های خود- آسیب رسان نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت موثر است؟ و اگر اینگونه است کدامیک از این دو شیوه درمانی تاثیر بیشتری داشته و هر یک در چه زمینه هایی از اثر بخشی بالاتری برخوردار است؟

 

روش  

هدف از انجام این مطالعه، مقایسه اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیک بر پرخاشگری، رفتار های خود آسیب رسان و خود تنظیمی هیجانی نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت شهر تهران بود. پژوهشگر به منظور دستیابی به این هدف از یک طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری[43] استفاده کرد. جامعه آماری پژوهش حاضر را نوجوانان بزهکار مقیم کانون اصلاح و تربیت شهر تهران در سال 98 تشکیل داد. با توجه به اینکه این پژوهش شبه آزمایشی، پیش آزمون-پس آزمون- پیگیری با دو گروه بود، با استفاده از جدول کوهن با اندازه ی اثر0.76 و توان آزمون0.5، 15 نفر در هر گروه تعیین شد(سرمد، بازرگان، 1390). روش نمونه گیری به صورت هدفمند بود؛ به این صورت که ابتدا لیست نوجوانانی که سابقه ی رفتار های خود آسیب رسان(شرط ورود به مطالعه) را در پرونده ی خود داشتند، تهیه شد. سپس تعداد 30 داوطلب از بین نوجوان واجد شرایط، انتخاب شد. در پایان به صورت تصادفی و بر اساس شماره ی زوج و یا فرد، 15 نوجوان در گروه آزمایش1 و 15 نفر نیز در گروه آموزش 2 جایگزین شد. در پایان مداخله، با توجه به افت آزمودنی ها به دلیل ترخیص از کانون،12 نفر در گروه آزمایش 1 و 12 نفر در گروه آزمایش 2 نمونه ی مورد مطالعه ی این پژوهش را تشکیل داد.

 

 

 

 ابزارهای پژوهش

 

الف) سیاهه ی خود گزارشی رفتارهای خود-آسیب رسان[44]: این سیاهه که توسط کلونسکی[45] و گلن[46] (2009) تهیه شده، یک ابزار خود گزارشی است که فراوانی و عملکرد رفتار های خودآسیب رسان به قصد غیر خود کشی[47] (NSSI) را ارزیابی می کند. این سیاهه دو بخش دارد: بخش اول پرسشنامه فراوانی 12 نوع متفاوت رفتار های خود آسیب رسانی را که به صورت عمدی(آگاهانه) اما نه به قصد خودکشی انجام می شوند شامل: کوبیدن/زدن[48]، گاز گرفتن[49]، سوزاندن[50]، خالکوبی[51]، بریدن[52]، دستکاری زخم[53]، نیشگون گرفتن خود[54]، موکنی[55]، مالیدن پوست به سطوح خشن[56]، خارش شدید[57]، فروکردن سوزن در بدن[58] و خوردن مواد شیمیایی خطرناک[59] را غربالگری می کند. همچنین پرسشنامه برخی ویژگی های توصیفی رفتار های آسیب رسان غیر خود کشی گرا مانند: تاریخ اولین اقدام و تاریخ جدیدترین اقدام به خود آسیب رسانی را ارزیابی می کند. اعتبار به روش باز آزمایی این بخش در دوره ی زمانی 1 تا 4 هفته ای 0.85r= به دست آمد. همچنین همسانی درونی بین سوال های آزمون با استفاده از روش آلفای کرونباخ 0.84 به دست آمد(کلونسکی و الینو، 2008).

بخش دوم پرسشنامه، عملکرد رفتار های خود آسیب رسان غیر خودکشی گرا را ارزیابی می کند. این بخش 13 عملکرد رفتار های خود آسیب رسان که در مطالعات تجربی و از لحاظ نظری مورد تایید قرار گرفته ان را ارزیابی می کند(چاپمن، گرانتز و براون، 2006؛ کلونسکی، 2007). این 13 عملکرد تحت دو عامل کلی طبقه بندی شده اند: عملکرد های درون فردی (تنظیم عاطفی، ضد گسستگی، ضد خود کشی، نشان پریشانی و خود تنبیهی) و عملکرد های بین فردی(استقلال، حریم های بین فردی، تاثیر بین فردی، وابستگی به همسالان، انتقام، مراقبت از خود،  هیجان خواهی و سرسختی). گزینه ها به صورت لیکرت سه گزینه ای تدوین شده است که از: 0(کاملا غیر مرتبط)، 1( تاحدی مرتبط) و  2(کاملا مرتبط) درجه بندی شده است. بنابراین هر یک از خرده مقیاس ها از 0 تا 6 نمره گذاری می شوند. همچنین میانگین نمره ی مقیاس های کلی از جمع نمرات خرده مقیاس ها بر تعداد آنها به دست می‌آید. بخش عملکردی سیاهه از اعتبار سازه ی بالایی برخوردار است (کلونسکی و گلن، 2009). بخش عملکردی سیاهه در مطالعات پیگیری همسانی درونی بالایی نشان می دهد (تعداد:51، آلفای کرونباخ عملکرد درون فردی(0.69) و بخش بین فردی(0.75). این پرسشنامه برای اولین بار در داخل توسط دماوندیان (1392 ) ترجمه و استفاده شد؛ وی اعتبار پرسشنامه را از طریق آلفای کرونباخ 0.76 محاسبه کرده است.

ب) پرسشنامه خود تنظیمی هیجانی[60]: پرسشنامه خودتنظیمی هیجانی هافمن و کاشدان[61](2010) شامل 20 سوال است که پاسخگویی به آنها بر اساس طیف لیکرت 5 درجه ای از بی نهایت در مورد من درست است تا اصلا در مورد من درست نیست را شامل می شود. پرسشنامه مزبور پس از ترجمه و ترجمه مجدد توسط کارشکی(1392) از نظر روایی محتوایی در اختیار متخصصان روانشناسی مربوطه قرار گرفت و روایی محتوایی آن تایید شد. پرسشنامه دارای سه مولفه یا خرده مقیاس: پنهان کاری[62]، سازش کاری[63] و تحمل[64] است که به ترتیب 8، 7 و 5 سوال دارند.کارشکی( 1392) در پژوهش خود با استفاده از روش تحلیل عاملی نشان داد که حجم نمونه کافی است و عامل ها تفسیر پذیر است (KMO=0/808, χ2=1409/076, p<0/001). همچنین نتایج اجرای تحلیل مولفه های اصلی نشان داد بر اساس ارزش های ویژه، سه عامل قابل استخراج است. 8/17 درصد واریانس توسط عامل اول (سازگاری)، 97/14 درصد واریانس توسط عامل دوم (پنهان کاری) و 43/8 درصد توسط عامل سوم (تحمل) تبیین می شود. اعتبار خرده مقیاس های پنهان کاری، سازش کاری و تحمل به ترتیب 70/0، 75/0 و 50/0 و پایایی کل برابر 81/0 به دست آمد.

ج) پرسشنامه پرخاشگری باس و پری: نسخه جدید پرسشنامه پرخاشگری توسط باس و پری[65] (1992) یک ابزار خود گزارشی است که شامل 29 عبارت و چهار زیر مقیاس است. چهار زیر مقیاس شامل: پرخاشگری بدنی[66]، پرخاشگری کلامی[67]، خشم[68]، و خصومت[69] است؛ شرکت کنندگام به هر یک از عبارات در یک طیف 5 درجه ای از: کاملاً شبیه من است (5)، تا حدودی شبیه من است(4)، نه شبیه من است نه شبیه من نیست(3)، تا حدودی شبیه من نیست(2)، تا به شدت شبیه من نیست(1). پاسخ می دهند. دو عبارت 9 و 16 به صورت معکوس نمره گذاری می شوند. نمره کل برای پرخاشگری با مجموع نمرات زیرمقیاس ها بدست می آید. در پژوهش سامانی و سیامک(1386) نتایج ضریب بازآزمایی برای چهار زیرمقیاس (با فاصله 9 هفته) 80/0 تا 72/0 و همبستگی بین چهار زیرمقیاس 38/0 تا 49/0 بدست آمده است. جهت سنجش اعتبار درونی مقیاس از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج نشانگر همسانی درونی زیرمقیاس پرخاشگری بدنی 82/0، پرخاشگری کلامی 81/0، خشم 83/0 و خصومت 80/0 بود. ضریب پایایی این پرسشنامه به شیوه بازآزمایی در ایران برابر با 78/0 ه دست آمده است. همچنین همبستگی بالا بین هر یک از زیر مقیاس ها  با نمره کل پرسشنامه و همبستگی ضعیف عوامل با یکدیگر و مقادیر ضریب الفا نشانگر کفایت و کارایی این پرسشنامه می باشد.

برنامه مداخله درمان متمرکز بر شفقت: گروه آزمایش 1، طی 12 هفته (یک جلسه در هفته)، دوازده جلسه ی آموزشی شفقت به خود را طبق محتوای زیر دریافت کرد؛ هرجلسه، در برگیرنده ی معرفی اهداف و عناوین مباحث مربوط به آن جلسه، بحث و تمرینات داخل جلسه و همچنین تمرینات خارج از جلسه بود. محتوای جلسات، شیوه ی اجرا و نحوه ی ارائه با استفاده از منابع معتبر(گیلبرت،2010) تهیه و اجرا شد.

جدول شرح جلسات درمان مبتنی بر شفقت

آشنایی اعضاء گروه با هم، معرفی برنامه، توضیح اهداف و وضع قراردادها – اجرای پرسشنامه های پیش آزمون

جلسه اول: در این جلسه، درمان با ارایه ی معرفی اجمالی درمان متمرکز بر شفقت، انجام شد و مقدمات لازم برای آموزش خود مشفق انجام شد.

در جلسه ی دوم سیستم های سه گانه ی شفقت و ماهیت شفقت به خود توضیح داده شد. در ادامه جلسه زمان محدودی صرف آموزش و  تمرین تنفس تسکین بخش شد. 

در جلسه سوم، و چهارم:  سیستم های مدیریت هیجان و مولفه های شفقت مرور شد. در ادامه ی تمرین تنفس تسکین بخش انجام شد و در ادامه تمرین و آموزش خود مشفق آغاز شد( از طریق بازی نقش فرد مشفق در یک فیلم)

جلسه ی  پنجم:  بعد از مرور اجمالی مطالب جلسات قبلی( سیستم های هیجانی انسان، معانی و مولفه های شفقت و ویژگی افراد مشفق)، این جلسه به آموزش تصویرسازی ذهنی و تمرین متمرکز بر شفقت، اختصاص داشت. همچنین در پایان جلسه در خصوص ایجاد یک فضای امن مطالبی ارائه شد.

در خلال این جلسه آموزش و تمرین گسترش خود مشفق نیز انجام شد.

در جلسه ی ششم و هفتم: در ابتدا مرور مطالب گذشته انجام شد. تمرین یک دقیقه ای تنفس تسکین بخش و تمرین توجه آگاهی انجام شد. همچنین تصویر سازی ذهنی و تمرین یک مکان امن مجددا  با تک تک آزمودنی ها تمرین شد.

در جلسه ی هشتم و نهم:  ابتدا تمرین تنفس تسکین بخش و در ادامه یک دقیقه تمرین توجه آگاهی و سپس تصویر سازی. آموزش شفقت به درون و بیرون. مباحث مربوط به انواع خود، شامل: خود غمگین، خود مضطرب، خود خشمگین و خود مشفق ارائه شد. در پایان جلسه هم در مورد صندلی مشفق صحبت شد و تمرین هایی نیز انجام شد.

جلسه ی دهم: مرور مطالب جلسات قبل شامل تنفس همراه با توجه آگاهانه و مرور تصاویر مشفقانه ی آزمودنی ها. بحث در مورد اجزاء مختلف خود و تلاش برای بخش بخش کردن خود. خود خشمگین و خود مشفق و صندلی های خشمگین و مشفق با دو نفر از آزمودنی به صورت بازی نقش تمرین شد.

در پایان جلسه در خصوص نامه ی شفقت، مطالبی گفته شد.

جلسه یازدهم و دوازدهم:  تمرین مهارت های فراگرفته شده در جلسات قبلی شامل: تنفس تسکین بخش و تمرین ذهن آگاهی، تصویر سازی مشفقانه و پرورش خود مشفق به همراه رنگ آمیزی مشفقانه، تمرکز بر خود مشفق و جاری کردن شفقت به دیگران در خلال تصویر سازی مشفقانه، کار با صندلی مشفق و جدا کردن خود مشفق، خود خشمگین، خود مضطرب و خود غمگین، نوشتن نامه شفقت و تمرین و اجرا، انجام شد. در این جلسه در خصوص ترس از شفقت نیز توضیحاتی ارائه شد.

اجرای پس آزمون

نظر خواهی در خصوص برنامه و اجرای جلسه پایان برنامه و در نهایت تقدیر از آزمودنی ها

برنامه مداخله رفتار درمانی دیالکتیکی

گروه آزمایش2، طی 12 هفته (یک جلسه در هفته) دوازده جلسه رفتار درمانی دیالکتیکی به مدت یک و نیم تا دو ساعت را طبق محتوای زیر دریافت کردند. هر جلسه، در برگیرنده ی معرفی اهداف و عناوین مباحث مربوط به آن جلسه، بحث و تمرینات داخل جلسه و همچنین تمرینات خارج از جلسه بود. محتوای جلسات، شیوه اجرا و نحوه ارائه با استفاده از منابع معتبر(لینهان، 1993) تهیه شد که پس از تایید توسط اساتید اجرا شد.

جدول شرح جلسات رفتار درمانی دیالکتیکی

آشنایی اعضاء گروه با هم، معرفی برنامه و وضع قراردادها

 

جلسه اول و دوم: در این جلسه، درمان با ارایه ی تعریف دیالکتیک، اصول و راه های تفکر و عمل به شیوه ی دیالکتیکی و پس از آن آشنایی با مفهوم هوشیاری فراگیر و سه حالت ذهنی (ذهن منطقی، ذهن هیجانی و ذهن خردگرا) آغاز شد.

 

جلسه ی  سوم و چهارم: دو دسته مهارت برای دستیابی به هوشیاری فراگیر آموزش داده و تمرین شد. دسته ی اول مهارتهای چه چیز؟ که عبارتند از: کارهایی که فرد باید برای رسیدن به هوشیاری فراگیر انجام دهد ( شامل سه مهارت مشاهده ، توصیف و شرکت کردن  دسته ی دوم، مهارتهای چگونه؟ که عبارتند از نحوه ی انجام این کارها (شامل سه مهارت اتخاذ موضع غیرقضاوتی، خود  هشیاری فراگیر  و کارآمد عمل کردن).

 

جلسات پنجم و ششم: به بخش اول از مولفه ی تحمل پریشانی یعنی راهبردهای بقا در بحران اختصاص داشت. راهبردهای بقا در بحران خود شامل چهار مجموعه مهارت می باشند که عبارتند از: راهبردهای پرت کردن حواس، ارتقای لحظه جاری، خودتسکین دهی و تکنیک سود و زیان

 
 
 

جلسه ی هفتم و هشتم:  اختصاص به دومین بخش از مهارتهای تحمل پریشانی یعنی مهارت پذیرش واقعیت داشت. این مهارت خود شامل سه دسته مهارت است که عبارتند از: مشاهده تنفس(observing your breath)، تبسم(half-smile) آگاهی(awareness ).

 

در جلسه ی نهم و دهم:  به مولفه ی  تنظیم هیجانی پرداخته  شد. مباحث مرتبط با این جلسه عبارت بود از:  هیجان چیست و دارای چه مولفه هایی می باشد، شناسایی هیجانات و فهمیدن کاری که برای شما انجام می دهد، کاهش آسیب پذیری نسبت به هیجانات منفی، افزایش رویدادهای هیجانی مثبت، افزایش ذهن آگاهی به هیجانات کنونی و تغییر هیجان های منفی از طریق انجام عملی متضاد

 

جلسه ی یازدهم و دوازدهم: به مهارت بین فردی اثربخش اختصاص داده شد که مباحث این جلسات شامل سه دسته مهارت است: چگونه آن چیزی که می خواهید بدست آورید، حفظ احترام به خویشتن و استمرار روابط بین فردی .

همچنین ارزیابی کلی برنامه و رفع ابهامات+ اجرای پس آزمون در جلسه دهم انجام شد.

 

اجرای پس آزمون

نظر خواهی در خصوص برنامه و اجرای جلسه پایان برنامه و در نهایت تقدیر از آزمودنی ها

 

 

جهت بررسی اثر بخشی برنامه های مداخله و به منظور کنترل اثر پیش آزمون در طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری، از طرح تحلیل واریانس مختلط با اندازه‌گیری مکرر استفاده شد. جهت تحلیل اطلاعات از نسخه 24 نرم افزار آماری SPSS استفاده شد.

 

یافته‌ها

یافته های پژوهش در خصوص ویژگی های جمعیت شناختی نمونه مورد مطالعه نشان داد که: میانگین سنی مددجویان 14.92 سال با انحراف استاندارد 31/1 است. توزیع فراوانی انواع مختلف رفتارهای خودآسیب رسان نشان می‌دهد که 75 درصد شرکت کنندگان به مالیدن پوست به سطح خشن اقدام کرده اند. بعد از این رفتار، رفتار خود آسیب رسان خاراندن شدید بدن با 66.7 درصد، بریدن عضو، نیشگون گرفتن و خالکوبی هر یک با 50 درصد رخ داده است. 66.7 درصد مددجویان در هنگام انجام رفتار خود آسیب رسان احساس درد داشته اند.

در خصوص مولفه های پرخاشگری بررسی مفروضه های تحلیل واریانس مختلط نشان داد که شاخص شاپیرو- ویلک مربوط به مولفه های پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم و خصومت به ترتیب در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در سطح 05/0 معنادار نیست. این یافته ها بیانگر آن است که مفروضه همگنی واریانس های خطا در بین داده های پژوهش حاضر برقرار است.

جدول شماره 1. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری در مقایسه اثر اجرای متغیرهای مستقل بر مولفه هایپرخاشگری

 

عامل

لامبدای ویلکز

F

درجات آزادی

سطح معناداری

2η

پرخاشگری بدنی

زمان

096/0

171/42

9 و 2

001/0

904/0

پرخاشگری کلامی

زمان

219/0

462/37

21 و 2

001/0

781/0

خشم

زمان

256/0

475/30

21 و 2

001/0

744/0

خصومت

زمان

272/0

036/28

    21 و 2

001/0

728/0

                                                                                                                              

منطبق بر جدول شماره ی 1 نتیجه تحلیل واریانس چند متغیری نشان می دهد که اثر زمان(پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری) بر پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، مولفه خشم و خصومت در سطح 05/0معنادار است. این در حالی است که نتایج نشان می دهد اثر تعاملی شرایط × زمان در هیچ یک از مولفه ها در سطح 05/0 معنادار نیست. لذا می توان نتیجه گرفت که هیچ کدام از دو برنامه مداخله در اثر بخشی تفاوت معنی دار آماری با یکدیگر ندارند.

در ادامه شرط کرویت یا برابری ماتریس واریانس خطا با استفاده از تست موخلی[70] ارزیابی شد. نتایج تست موخلی نشان داد که ارزش مجذور کای مربوط به مولفه پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، مولفه خشم و مولفه خصومت، در سطح 01/0 معنادار و بنابراین مفروضه کرویت برای آن مؤلفه ها برقرار نبود. به همین دلیل درجه آزادی مربوط به آن مؤلفه ها با استفاده از روش برآورد گرینهوس-گیسر[71] اصلاح شد.

 

جدول شماره 2. نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر در تبیین اثر زمان بر مولفه های پرخاشگری

مؤلفه

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معناداری

2h

پرخاشگری بدنی

250/375

134/1

886/330

583/46

001/0

679/0

پرخاشگری کلامی

778/168

194/1

359/141

375/67

001/0

754/0

خشم

583/264

366/1

712/193

205/52

001/0

704/0

خصومت

361/334

383/1

751/241

737/46

001/0

680/0

 

یافته های جدول شماره ی 2 نشان می دهد که اثر زمان بر مولفه های: پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم و خصومت، در سطح 05/0 معنادار بود. این یافته ها بیانگر آن است که درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیکی مولفه های پرخاشگری را در مددجویان تحت مطالعه کاهش داده و این اثر بخشی در مرحله پیگیری هم به صورت معناداری تداوم داشته است. اما در اثر بخش تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد.

در خصوص مولفه های رفتار خود آسیب رسان، نتایج تحلیل نشان داد که شاخص شاپیرو- ویلک مربوط به کارکرد درون فردی، بین فردی و نمره کل رفتار های خود آسیب رسان برای گروه درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیکی به ترتیب در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در سطح 05/0 معنادار نیست. نتیجه آزمون لون نیز نشان می دهد که تفاوت واریانس خطای مولفه ها در سطح 05/0 غیر معنادار است؛ این یافته ها بیانگر آن است که مفروضه همگنی واریانس های خطا در بین داده های پژوهش حاضر برقرار است.

برای آزمون فرضیه از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر استفاده شد. جدول شماره ی 3 نتایج تحلیل واریانس چند متغیری در مقایسه اثربخشی اجرای مداخلات بر کارکرد درون فردی، بین فردی و نمره کل رفتار های خود آسیب رسان را نشان می‌دهد.

جدول شماره ی 3. نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر 2 گروه مداخله در 3 مرحله بر کارکرد رفتار های خود آسیب رسان

متغیر وابسته

عامل

لامبدای ویلکز

F

درجات آزادی

سطح معناداری

2η

کارکرد درون فردی

زمان

558/0

30/8

21 و 2

002/0

442/0

زمان * شرایط

343/0

084/20

21 و 2

001/0

657/0

کارکرد بین فردی

زمان

814/0

027/46

21 و 2

001/0

814/0

زمان* شرایط

792/0

039/40

21 و 2

001/0

792/0

نمره کل رفتار خود آسب رسان

زمان

242/0

846/32

21 و 2

001/0

758/0

زمان* شرایط

768/0

761/34

21 و 2

001/0

768/0

 

منطبق بر جدول شماره ی 3 نتیجه تحلیل واریانس چند متغیری نشان می دهد که اثر زمان (پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری) بر کارکرد درون فردی، کارکرد بین فردی و نمره کل کارکرد رفتار های خود آسیب رسان در سطح 05/0معنادار است. همچنین نتایج نشان می دهد که اثر تعاملی شرایط(نوع مداخله) × زمان نیز در همه مولفه ها در سطح 05/0 معنادار است. لذا می توان نتیجه گرفت که دو برنامه مداخله در اثر بخشی تفاوت معنی دار آماری داشته اند.

در ادامه شرط کرویت یا برابری ماتریس واریانس خطا با استفاده از تست موخلی[72] ارزیابی شد؛ نتایج تست موخلی نشان داد که ارزش مجذور کای مربوط به کارکرد درون فردی، کارکرد بین فردی و نمره کل کارکرد رفتار خود آسیب رسان در سطح 01/0 معنادار نیست و بنابراین مفروضه کرویت برای آن مؤلفه ها برقرار است.

جدول شماره 4. نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر در تبیین اثر زمان و اثر تعاملی زمان* شرایط بر مولفه های کارکرد رفتار های خود آسیب رسان

مؤلفه

عامل

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معناداری

2h

کارکرد درون فردی

زمان

083/11

2

542/5

392/8

001/0

276/0

زمان*شرایط

194/31

2

597/15

620/23

001/0

518/0

کارکرد بین فردی

زمان

00/61

2

500/30

363/66

001/0

751/0

زمان*شرایط

778/38

2

389/19

187/42

001/0

657/0

نمره کل رفتار خود آسب رسان

زمان

583/120

2

292/60

668/41

001/0

654/0

زمان*شرایط

083/139

2

542/69

060/48

001/0

686/0

 

یافته های جدول شماره ی 4 نشان می دهد که اثر زمان بر کارکرد درون فردی، کارکرد بین فردی و کارکرد کلی رفتار های خود آسیب رسان در سطح 05/0 معنادار بود.

 این یافته ها بیانگر آن است که اجرای متغیر های مستقل کارکرد درون فردی، بین فردی و کارکرد کلی رفتار های خود آسیب رسان را در مددجویان تحت مطالعه کاهش داده و این اثر بخشی در مرحله پیگیری هم به صورت معناداری تداوم داشته است.

جهت تعیین و مقایسه اثر بخشی دو روش مداخله از تحلیل واریانس یکراهه(ANOVA) استفاده شد. با توجه به یافته های این جدول می توان چنین نتیجه گیری کرد که بین اثر بخشی دو برنامه مداخله در مولفه کارکرد درون فردی در مرحله پیگیری و همچنین کارکرد کل رفتار های خود آسیب رسان در مرحله پیگیری تفاوت معنی دار مشاهده شده است. این نتایج نشان می‌دهد که اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت در مرحله پیگیری قابل مشاهده است و در مرحله پس آزمون این اثر بخشی قابل مشاهده نیست.

 

جدول شماره ی 5. نتایج تحلیل واریانس مقایسه اثر بخشی دو روش مداخله

مؤلفه

 

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معناداری

کارکرد درون فردی

پیش آزمون

167/8

1,22

167/8

921/0

348/0

پس آزمون

375/9

1,22

375/9

130/1

299/0

پیگیری

000/96

1,22

000/96

849/13

001/0

کارکرد بین فردی

پیش آزمون

375/9

1,22

375/9

894/0

355/0

پس آزمون

375/3

1,22

375/3

344/0

563/0

پیگیری

042/26

1,22

042/26

769/2

110/0

کارکرد کل

پیش آزمون

042/0

1,22

042/0

002/0

969/0

پس آزمون

500/1

1,22

500/1

065/0

801/0

پیگیری

042/222

1,22

042/222

833/10

003/0

               

 

 با توجه به مطالب فوق می توان چنین نتیجه گیری کرد که اجرای درمان مبتنی بر شفقت به صورت پایدار موجب کاهش کارکرد های رفتار های خود آسیب رسان در مددجویان واجد رفتار های آسیب رسان عمدی مقیم کانون اصلاح و تربیت شهر تهران شده است. همچنین می توان چنین نتیجه گیری کرد که درمان مبتنی بر شفقت در کاهش کارکرد های رفتار های خود آسیب رسان در نوجوانان بزهکار در مرحله پیگیری اثر بخشی خود را نشان داده است.

در خصوص مولفه های خود تنظیمی هیجانی نتایج تحلیل های انجام شده نشان داد که شاخص شاپیرو- ویلک مربوط به مولفه های خود تنظیمی هیجانی برای گروه درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیکی به ترتیب در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در سطح 05/0 معنادار نیست. نتیجه آزمون لون نیز نشان می دهد که تفاوت واریانس خطای مولفه ها در سطح 05/0 غیر معنادار است؛ این یافته ها بیانگر آن است که مفروضه همگنی واریانس های خطا در بین داده های پژوهش حاضر برقرار است.

برای آزمون فرضیه از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر استفاده شد. جدول شماره ی 6 نتایج تحلیل واریانس چند متغیری در مقایسه اثر اجرای مداخلات بر مولفه های خود تنظیمی هیجانی را نشان می دهد.

 

جدول شماره 6 . نتایج تحلیل واریانس چند متغیری در مقایسه اثر اجرای مداخلات بر مولفه های خود تنظیمی هیجانی

متغیر وابسته

عامل

لامبدای ویلکز

F

درجات آزادی

سطح معناداری

2η

سازگاری

زمان

554/0

470/8

21 و 2

002/0

446/0

زمان* شرایط

984/0

166/0

21 و 2

848/0

016/0

پنهان کاری

زمان

138/0

61/65

21 و 2

001/0

862/0

زمان* شرایط

960/0

438/0

21 و 2

651/0

040/0

تحمل

زمان

166/0

594/52

21 و 2

001/0

834/0

زمان* شرایط

974/0

286/0

21 و 2

754/0

026/0

 

منطبق بر جدول شماره ی 6 نتیجه تحلیل واریانس چند متغیری نشان می دهد که اثر زمان بر مولفه سازگاری، پنهان کاری و تحمل در سطح 05/0معنادار است. این در حالی است که نتایج نشان می دهد اثر تعاملی شرایط × زمان در هیچ یک از مولفه ها در سطح 05/0 معنادار نیست. لذا می توان نتیجه گرفت که هیچ کدام از دو برنامه مداخله از نظر اثر بخشی، تفاوت معنی دار آماری با یکدیگر ندارند. لذا این فرضیه که:"اثر بخشی CFT و DBT  بر خود تنظیمی هیجانی نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت شهر تهران، متفاوت است" مورد تایید قرار نگرفت.

در ادامه شرط کرویت یا برابری ماتریس واریانس خطا با استفاده از تست موخلی[73] ارزیابی شد؛ نتایج تست موخلی نشان داد که ارزش مجذور کای مربوط به مولفه سازگاری و تحمل در سطح 01/0 معنادار نبود بنابراین مفروضه کرویت برای آن مؤلفه ها برقرار است. اما در خصوص مولفه پنهان کاری تست موخلی نشان داد که ارزش مجذور کای در سطح 01/0 معنادار است به همین دلیل درجه آزادی مربوط به این مؤلفه با استفاده از روش برآورد گرینهوس-گیسر[74] اصلاح شد.

 

جدول شماره 7 . نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر در تبیین اثر زمان بر مولفه های خود تنظیمی هیجانی

مؤلفه

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معناداری

2h

سازگاری

813/1

2

906/0

809/11

001/0

349/0

پنهان کاری

330/2

2

165/1

020/2

169/0

084/0

تحمل

51/7

2

755/3

43/55

001/0

716/0

 

یافته های جدول شماره ی 7 نشان می دهد که اثر زمان بر مولفه سازگاری و تحمل در سطح 05/0 معنادار است. این در حالی است که اثر زمان بر مولفه پنهان کاری در سطح 05/0 معنادار نیست. این یافته ها بیانگر آن است که اجرای متغیر های مستقل در گروه درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیکی، مولفه سازگاری و تحمل را بهبود داده و این اثر بخشی در مرحله پیگیری هم به صورت معناداری تداوم داشته است.          

 


بحث و نتیجه‌گیری

یافته های این پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیکی به صورت پایدار موجب کاهش پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم و خصومت در مددجویان واجد رفتار های خود آسیب رسان شده است. این در حالی است که در اثر بخشی دو روش مداخله، تفاوتی مشاهده نشد؛ یافته های این بخش از پژوهش با نتایج پژوهش شلتون[75]، کستن[76]، زانگ[77] و ترستمن[78] (2011) که از رفتار درمانی دیالکتیکی به منظور کنترل رفتار های تکانشی و پرخاشگرانه نوجوانان پسر زندانی استفاده کردند و نشان دادند که پرخاشگری بدنی شرکت کنندگان کاهش یافته است، همسو است. همچنین نتایج پژوهش های متاآنالیز که به بررسی اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر رفتارهای خودکشی پرداختند نیز موید اثرات مثبت رفتار درمانی دیالکتیکی بر کاهش خشونت به خود و کاهش دفعات بحران های روانپزشکی در نمونه های مورد مطالعه است (دیکو، کمتویس و لندس[79]،2019). در این خصوص یافته های این پژوهش با نتایج تحقیق برزین[80] و ترستمن(2004) که در پژوهش خود کاربرد رفتار درمانی دیالکتیکی را در محیط های اصلاحی توصیف کردند، همسو است.

در خصوص اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر رفتار های خود آسیب رسان، یافته های این پژوهش با یافته های تحقیق مهلام[81] و همکاران (2014) و پانوس، جکسون، حسن و پانوس[82] (2014)، همسو است؛ مهلام و همکاران(2014) در پژوهش خود به بررسی و مقایسه ی اثر بخشی فرم کوتاه رفتار درمانی دیالکتیکی و مراقبت های معمولی تقویت شده بر کاهش رفتار های خود آسیب رسان در نوجوانان پرداختند و نشان دادند که هر دو درمان موثر بوده اند، اگرچه رفتار درمانی دیالکتیکی بر مراقبت معمولی تقویت شده برتری داشت. همچنین نتیجه پژوهش پانوس، جکسون، حسن و پانوس (2014)  نشان داد که اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر کاهش تلاش برای خود کشی، رفتار های شبه خود کشی، در آزمودنی های با اختلال شخصیت مرزی موثر بوده است. محققان در پایان چنین استدلال می کنند که رفتار درمانی دیالکتیکی در تثبیت و کنترل رفتار های خود آسیب رسان و بهبود رضایت آزمودنی ها موثر است.

در خصوص اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت بر رفتار های خود آسیب رسان، یافته های این تحقیق نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت، کارکرد درون فردی، بین فردی و کارکرد کل رفتار های خود آسیب رسان را کاهش داده است و این اثر بخشی در مرحله پیگیری نشان داده شده است؛ در تبیین این نتایج می توان به مفهوم "اثر انباشتگی[83]" که توسط ویلفورد[84](2016) در کتاب "درمان متمرکز بر شفقت برای آدم نماها[85]" ارائه شده است، استناد کرد؛ ویلفورد معتقد است که تمرین های متمرکز بر شفقت، اغلب بر پایه ی یکدیگر بنا می شوند و اثر انباشتگی دارند؛ برای مثال در مدت نگارش مشفقانه (نوشتن نامه ی مشفقانه)، از ریتم تنفسی تسکین بخش استفاده می شود و یا از تصویر سازی استفاده می‌شود که این تمرین ها منجر به بهبود تفکر و راهکار های مشفقانه می شود. لذا می توان اینگونه استدلال کرد که برای مشاهده ی آثار درمان متمرکز بر شفقت، گذشت زمان (اثر انباشتگی)، متغیر مداخله گر بسیار مهمی است که اثر گذاری این درمان را تحث تاثیر قرار می دهد؛ در راستای تایید این استدلال ویلفورد معتقد است که لازم است زمان بگذرد تا تصاویر مشفقانه در حافظه ی بلند مدت درمانجویان ذخیره شود و اثر آن در تفکر و عمل آنها بروز نماید (ویلفورد، 2016).

یکی از مفاهیمی که در تبیین عدم اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت در مرحله پس آزمون قابل استناد است، مفهوم "ترس از شفقت[86]" است؛ شواهد فزاینده ای وجود دارد که نشان می‌دهد گسترش شفقت به خود به ویژه در ارتباط با مشکلات استرس زا و شکست ها، موجب ارتقاء سازگاری روانشناختی، بهبود پیوند های اجتماعی و شادکامی در جمعیت نوجوان و بزرگسال می گردد (گیلبرت و پروکتر، 2009؛ نف و مک گی، 2010)، اما به هر حال در برخی افراد، هیجان های مثبت و احساسات مشفقانه، ممکن است موجب اجتناب و یا حتی واکنش های ترس گردد (گیلبرت، 2010)؛ به طور ویژه، افراد با شرم و خود انتقادی بالا و با سوابق رفتارهای خشن، تمایل به بروز ترس، اجتناب و مقاومت در دوستی با دیگران و احساس گرمی و شفقت نسبت به خود، دارند ( گیلبرت، 2010؛ گیلبرت و پروتکتر، 2010؛ گیلبرت و همکاران، 2010) که با یافته های حاصل از این پژوهش، همسو است. در همین راستا می توان به نتایج پژوهش، میرون، سلیگوسکی، بویکین و اورکات (2016) استناد کرد؛ این محققان استدلال می کنند که ترس از شفقت به خود ممکن است به تنهایی به آسیب های ناشی از سوء استفاده دوره کودکی، مرتبط باشد. لذا با توجه به این مهم که در تاریخچه زندگی فردی نوجوان بزهکار، آسیب دوره کودکی، از فراوانی بالایی برخوردار است، می توان اینگونه استدلال کرد که وجود ترس از شفقت در جمعیت بزهکار بالا است و این موضوع، موثر نبودن درمان در مرحله ی پس آزمون را نیز تبیین می کند. در تایید این نظر، نتایج مطالعات نیز نشان داده اند که ترس از شفقت با خود انتقادی، افسردگی، علائم اضطراب و استرس، مشکل در توانایی های ذهن آگاهی، احساس امنیت و خود اطمینان بخشی، رابطه دارد (گیلبرت و همکاران،2010؛ گیلبرت و همکاران، 2011). به علاوه محققین معتقدند که این ترس ها ممکن است تحول تجارب یا رفتارهای مشفقانه و سیستم احترام اجتماعی زیربنای شفقت را با مشکل مواجه سازند (گیلبرت، 2010).

با توجه به آنچه در بالا اشاره شد، می توان اینگونه استدلال کرد که ترس از شفقت، نیز مولفه ی مهمی است که عدم تاثیر درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش رفتار های خود آسیب رسان در مرحله ی پس آزمون را در نوجوانان بزهکار در این پژوهش، تبیین می کند؛ لذا با توجه به تایید مزایای مداخلات متمرکز بر شفقت در موارد متنوعی از مشکلات سلامت روان (برای مثال: شرم، خود انتقادی، نشخوار، اجتناب، عواطف منفی، اضطراب و افسردگی (برنارد و کوری، 2011)، به نظر می‌رسد مقاومت در مقابل شفقت به خود و دیگران، باید در یک فضای درمانی مناسب مورد درمان قرار گرفته تا موجب ارتقاء تنظیم عاطفی درونی، ارتباطات و هیجان های تسهیل کننده گردد (گیلبرت، 2010)؛ که با توجه به اثر بخشی درمان متمرکز بر شفقت در مرحله ی پیگیری در این پژوهش و تاثیر تمرین های شفقت به خود در طول زمان (اثر انباشتگی)، به نظر می رسد درمان متمرکز بر شفقت در یادگیری تنظیم هیجان های منفی و در نتیجه شکستن مقاومت آزمودنی ها در مقابل ترس از شفقت نیز موثر بوده است. در نتیجه می توان نتایج این پژوهش را با یافته های پژوهش هایی که در خصوص بررسی اثر بخشی درمان متمرکز بر شفقت بر مولفه های مهم سلامت روان و به ویژه شرم و خود انتقادی، انجام شده است، همسو دانست؛ در این راستا نتایج پژوهش های وتس، دیر، لی و وکرل (2011) ( تاثیر شفقت به خود بر رابطه بین بدرفتاری دوره کودکی و مشکلات تنظیم هیجانی دوره بزرگسالی)؛  ون دام، شپارد، فورسیت و ایرلیوین (2011) (نقش پیش بین شفقت به خود و ذهن آگاهی بر شدت علائم و کیفیت زندگی  افراد مبتلا به اضطراب و افسردگی)؛آسانو و همکاران (2015) (تاثیر درمان متمرکز بر شفقت در درمان افسردگی)؛ ترزا (2015) (اثر بخشی درمان متمرکز بر شفقت بر  روی شرم مرتبط با آسیب و استرس پس از آسیب)؛ راکلیف، گیلبرت، مک ایوان، لایتمن و گلاور (2008) (تاثیر تصویر سازی ذهنی متمرکز بر شفقت بر نرخ ضربان قلب و میزان ترشح کوتیزول)؛ آلن و لیری (2010) (نحوه ای که افراد با میزان بالای شفقت به خود با رویداد های استرس زا، سازگار می شوند) و نوربالا، برجعلی و نوربالا ( 1392) (تاثیر گروه درمانی متمرکز بر شفقت بر زنان مبتلا به افسردگی) با یافته های حاصل از این پژوهش همسو است. 

در خصوص اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیکی بر مولفه های خود تنظیمی هیجانی نتایج این پژوهش نشان داد که اجرای متغیر های مستقل، مولفه سازگاری و تحمل را بهبود داده و این اثر بخشی در مرحله پیگیری هم به صورت معناداری تداوم داشته است؛ لذا می توان چنین نتیجه گیری کرد که اجرای درمان مبتنی بر شفقت و رفتار درمانی دیالکتیکی به صورت پایدار موجب بهبود مولفه های خود تنظیمی هیجانی(سازگاری و تحمل) در مددجویان واجد رفتار های خود آسیب رسان مقیم کانون اصلاح و تربیت شهر تهران شده است.

در خصوص اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت، یافته های این پژوهش با نتایج تحقیق وتس[87]، دیر[88]، لی[89] و وکرل[90] (2011)، همسو است. وتس و همکاران نشان دادند که شفقت به خود به صورت منفی، با مشکلات تنظیم هیجانی رابطه دارد؛ همچنین نشان دادند که شفقت به خود، بدتنظیمی هیجانی را علیرغم تاریخچه ی بدرفتاری، شدت کنونی آشفتگی های روانشناختی و مشکل سوء استفاده از مواد، پیش بینی می‌کند. به علاوه شفقت به خود، رابطه ی بین شدت بدرفتاری کودکی و بد تنظیمی هیجانی بعدی، را میانجیگری می کرد. همچنین یافته های این پژوهش با یافته های تحقیق آلن[91] و لیری[92] (2010) از جهت رابطه بین شفقت به خود بالا با سازگاری در رویداد های استرس زا، همسو است؛ یافته های این پژوهش نیز نشان داد که مداخلات بر بهبود خود تنظیمی هیجانی(مولفه سازگاری) موثر بوده است. نتیجه تحقیق آلن و لیری هم نشان داد که افراد با میزان بالای شفقت به خود، تمایل بالایی به تکیه بر بازسازی شناختی مثبت[93] دارند.

در خصوص اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر خود تنظیمی هیجانی، یافته های این پژوهش با نتایج تحقیق یئو، جرمان، ویلر، کاماچو، هیرچ و میلر[94] (2020) از جهت تاثیر رفتار درمانی دیالکتیکی بر رفتار های خود آسیب رسان و خود تنظیمی هیجانی در نوجوانان، همسو است. همچنین این یافته های با نتایج تحقیق پری پلتچیکوا [95] و همکاران(2011)، همسو است. این محققان نشان دادند که رفتار درمانی دیالکتیکی، مهارت های مقابله ای سازش یافته شرکت کنندگان را بهبود بخشیده و همچنین کاهش معنی داری در علائم افسردگی، عقاید خودکشی و رفتار های مشکل ساز گزارش دادند. همچنین یافته های این پژوهش با نتایج تحقیق برزین[96] و ترستمن(2004) از جهت تاثیر رفتار درمانی دیالکتیکی بر مهارت حل مساله به عنوان یک تکلیف سازگاری، همسو است. نتایج تحقیق برزین و ترستمن، اهمیت آسیب های زیربنایی شناختی که نقش مهمی در سبب شناسی رفتار های خشونت آمیز و پرخاشگرانه دارند را تایید کرد. در همین راستا نتایج این پژوهش با یافته های تحقیق اشنل و هرپرتز(2006) همسو است؛ این محققان نشان دادند که رفتاردرمانی دیالکتیکی موجب تغییرات عصب شناختی در ناحیه هیپوکامپ، سینگولا و منطقه پیش پیشانی شده است. کاهش فعال شدگی در قشر پیش پیشانی، پاراهیپوکامپ و سینگولا در پاسخ به محرک های ترس آور هیجانی منفی از نتایج بکارگیری این رویکرد است. بیشترین تغییر در فعال شدگی سینگولا رخ داده بود. این ساختار نقش مهمی در برجسته کردن محرک های هیجانی و در عین حال استفاده از راهبردهای شناختی در کاهش احساس های منفی دارد. مواجهه با محرک های آزارنده موجب افزایش فعالیت آمیگدال و برانگیختگی ذهنی می شود. نتیجه  مطالعه اشنل و هرپرتز بر این نکته تاکید کرد و نشان داد رفتاردرمانی شناختی میان برانگیختگی ذهنی و افزایش فعالیت آمیگدال گسستگی ایجاد می کند. بنابراین، می توان نتیجه گرفت این رویکرد بیشتر به تنظیم هیجانی کمک می کند تا تغییر در شناخت. در واقع، مهارت اساسی که در جلسات گروهی آموزش داده می شود مهارت تنظیم هیجان است. همجنین یافته های این پژوهش با یافته های تحقیق اکسلرود[97]، پریپلتچیکوا، هالتزمن[98] و سینها[99] (2011)، همسو است؛ اکسلرود و همکاران در پژوهش خود به بررسی تاثیر رفتار درمانی دیالکتیکی بر تنظیم هیجانی و سوء مصرف مواد در بین 27 زن وابسته به مواد مخدر و شخصیت مرزی پرداختند و نشان دادند که برنامه مداخله موجب بهبود در تنظیم هیجانی و خلق و کاهش فراوانی سوء مصرف مواد شده است. نکته مهم دیگر این پژوهش این بود که تنظیم هیجانی و نه بهبود خلق، کاهش فراوانی سوء مصرف مواد را تبیین می‌کند.

از جمله محدودیت های پژوهش حاضر، می توان به دسترسی دشوار به جامعه آماری و نمونه گیری در دسترس و نیز نوع پژوهش شبه تجربی که محدودیت هایی را در زمینه تعمیم و تفسیر متغیرها مطرح می کند، اشاره کرد. پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی، مطالعات پیگیری در دوره های زمانی طولانی تر دنبال شود، همچنین به بررسی دیگر متغیرها و رویکردهای روانشناختی، پرداخته شود.



[1]. self-harm

[2]. Gillies, Christou, Dixon et al

[3]. Nock, Green, Hwang et al

[4]. Hawton, Bergen, Cooper et al

[5]. Collishaw

[6]. self-harm behavior

[7]. Klonsky & Muehlenkamp

[8] .Nock, Teper & Hollander

[9]  .Casiano, Katz, Globerman & Sareen

[10] .Lloyd-Richardson, Perrine, Dierker &   Kelley

[11] .Lougheed and Hollenstein

[12] .Trentacosta & Shaw

[13] .Cho & Galehan

[14] . Compassion- Focused Therapy

[15] . Gilbert

[16].  Gilbert’s social mentality theory

[17]  .magnetic resonance imaging(MRI)

[18].  Depue, Morrone- Strupinsky

[19].  Longe et al

[20].  Lutz, Lewis, Johnstone & Davidson

[21]. Kirby & Gilbert

[22] . Vettese, Dyer, Li & Wekerle

[23] . Van Dam, Sheppard, Forsyth & Earleywine

[24] . Asano

[25] . TERESA

[26]  .Rockliff, Gilbert, McEwan, Lightman & Glover

[27] .Allen, Leary

[28]. Kirby & Gilbert

[29]. dialectic behavior therapy

[30]. borderline personality disorder

[31]. core Mindfulness

[32]. distress Tolerance

[33].emotion regulation

[34]. interpersonal effectiveness

[35].Robins & Koons

[36] .Miller, Rathus & Linehan

[37] . self-mutilation

[38]. Suicide

[39] . Fleischhaker

[40] . Schnell & Herpertz

[41].  Panos, Jackson, Hasan & Panos

[42].  RCTs

[43]. Pretest Posttest Follow up) PPF (

[44].  INVENTORY OF STATEMENTS ABOUT SELF-INJURY (ISAS)

[45].  Klonsky

[46].  Glenn

[47].  nonsuicidal self-injury

[48] . banging/hitting

[49].  biting

[50].  burning

[51].  carving

[52] . cutting

[53] .interfering with wound healing

[54] . pinching

[55] . pulling hair

[56].  rubbing skin against rough surfaces

[57].  severe scratching

[58].  Sticking self with needles

[59] . swallowing dangerous chemicals

[60] the affective style questionnaire

[61] Hofmann, & Kahdan

[62]. concealing

[63]. adjusting

[64]. tolerating

[65].Buss & Perry

[66]. physical aggression

[67]. verbal aggression

[68] .anger

[69]. hostility

[70] . Mauchly                                                                                                                               

[71] .Greenhouse–Geisser                                            

[72] . Mauchly                                                                                                                                  

[73] . Mauchly                                                                                                                                  

[74] .Greenhouse–Geisser                                              

[75] . Shelton

[76]  .Kesten

[77].  Zhang

[78] . Trestman

[79].   DeCou, Comtois, & Landes

[80] . Berzins

[81] . Mehlum,

[82] . Panos, Jackson, Hasan & Panos

[83].  the accumulation effect

[84] . Welford

[85] . compassion focused therapy for dummies

[86]  .fear of compassion

[87].  Gürol

[88] . Dyer

[89] . Li

[90].  Wekerle

[91].  Allen

[92] . Leary

[93].  positive cognitive restructuring

[94] . Yeo, Germán, Wheeler, Camacho, Hirsch & Miller

[95] .Perepletchikova

[96] . Berzins

[97] .Axelrod

[98].  Holtzman

[99] . Sinha

-          دماوندیان، ارمغان.(1392). بررسی تاثیر رفتار درمانی دیالکتیک بر کاهش رفتار های خود-آسیب رسان و افزایش سلامت روان نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روان شناسی عمومی؛ دانشگاه پیام نور تهران.
-          سرمد، زهره؛ بازرگان، عباس و حجازی، الهه.(1390). روش های تحقیق در علوم رفتاری. تهران: نشر آگه.
-          نوربالا، فاطمه؛  برجعلی، احمد و نوربالا، احمد علی( 1392). اثر تعاملی «شفقت به خود» و نشخوار فکری بیماران افسرده در «درمان متمرکز بر شفقت. دو ماهنامه علمی- پژوهشی دانشور پزشکی/ دانشگاه شاهد، 20( 104)؛ 92-77.
 
 
-      Allen, A. B., & Leary, M. R. (2010). Self‐Compassion, stress, and coping. Social and personality psychology compass4(2), 107-118.
-      Asano, K., Koike, H., Isoda, H., Inoue, T., Sato, K., Asanuma, A., ... & Iyo, M. (2015). Effect of Group Cognitive Behavioural Therapy with Compassion Training on Depression: A Study Protocol. Journal of Advances in Medicine and Medical Research, 1-5.
-      Au, T. M. (2015). Developing and evaluating a compassion-based therapy for trauma-related shame and posttraumatic stress (Doctoral dissertation, Boston University).
-      Axelrod, S. R., Perepletchikova, F., Holtzman, K., & Sinha, R. (2011). Emotion regulation and substance use frequency in women with substance dependence and borderline personality disorder receiving dialectical behavior therapy. The American journal of drug and alcohol abuse37(1), 37-42.
-      Briere, J., & Gil, E. (1998). Self‐mutilation in clinical and general population samples: Prevalence, correlates, and functions. American journal of Orthopsychiatry68(4), 609-620.
-      Berzins, L. G., & Trestman, R. L. (2004). The development and implementation of dialectical behavior therapy in forensic settings. International Journal of Forensic Mental Health3(1), 93-103.
-      Buss, A. H., & Perry, M. (1992). The aggression questionnaire. Journal of personality and social psychology63(3), 452.
-      Casiano, H., Katz, L. Y., Globerman, D., & Sareen, J. (2013). Suicide and deliberate self-injurious behavior in juvenile correctional facilities: A review. Journal of the Canadian Academy of Child and Adolescent Psychiatry22(2), 118.
-      Cheng, F. K. (2014). Compassion focused therapy: the CBT distinctive features series.
-      Cho, S., & Galehan, J. (2020). Stressful life events and negative emotions on delinquency among Korean youth: an empirical test of general strain theory assessing longitudinal mediation analysis. International journal of offender therapy and comparative criminology64(1), 38-62.
-      Claes, L., & Vandereycken, W. (2007). Self-injurious behavior: differential diagnosis and functional differentiation. Comprehensive psychiatry48(2), 137-144.
-      Coie, J. D., & Dodge, K. A. (1998). Aggression and antisocial behavior. In W. Damon (Series Ed.) & N. Eisenberg (Vol. Ed.), Handbook of child psychology, Vol. 3: Social, emotional, and personality development (pp. 779 – 862). New York: Wiley.
-      Collishaw, S. (2015). Annual research review: secular trends in child and adolescent mental health. Journal of Child Psychology and Psychiatry56(3), 370-393.
-      Depue, R. A., & Morrone-Strupinsky, J. V. (2005). A neurobehavioral model of affiliative bonding: Implications for conceptualizing a human trait of affiliation. Behavioral and Brain Sciences28(3), 313-349.
-      De Ridder, D. T., & De Wit, J. B. (2006). Self-regulation in health behavior: Concepts, theories, and central issues. Self-regulation in health behavior, 1-23.
-      Devine, J., Gilligan, J., Miczek, K. A., Shaikh, R., & Pfaff, D. (2004). Youth violence. Scientific approaches to prevention. Prologue. Annals of the New York Academy of Sciences1036, ix-xii.
-      Due, P., Holstein, B. E., Lynch, J., Diderichsen, F., Gabhain, S. N., Scheidt, P., & Currie, C. (2005). Bullying and symptoms among school-aged children: international comparative cross sectional study in 28 countries. European journal of public health15(2), 128-132.
-      Favazza, A. R. (1998). The coming of age of self-mutilation. The Journal of nervous and mental disease186(5), 259-268.
-      Favazza, A. R. (1992). Repetitive self-mutilation. Psychiatric Annals22(2), 60-63.
-      Fleischhaker, C., Böhme, R., Sixt, B., Brück, C., Schneider, C., & Schulz, E. (2011). Dialectical behavioral therapy for adolescents (DBT-A): a clinical trial for patients with suicidal and self-injurious behavior and borderline symptoms with a one-year follow-up. Child and adolescent psychiatry and mental health5(1), 3.
-      Gilbert, P. (2000). ‘Internal ‘Social’conflict and the role of inner warmth and compassion in cognitive therapy. Genes on the couch: Explorations in evolutionary psychotherapy, 118-150.
-      Gilbert, P., & Plata, G. (2013). Compassion focused therapy. Junfermann Verlag GmbH.
-      Gilbert, P. (Ed.). (2005). Compassion: Conceptualisations, research and use in psychotherapy. Routledge.
-      Gilbert, P. (2005). Social Mentalities: A Biopsychosocial and Evolutionary Approach to Social Relationships.
-      Gilbert, P. (1989). Human Nature and Suffering. Hillsdale, NJ (Erlbaum) 1989.
-      Gilbert, P. (2009). 777a compassionate mind: A new approach to life’s challenges. Oakland, CA: New Harbinger.
-      Gilbert, P. (2010). Compassion focused therapy: The CBT distinctive features series. London, UK: Routledge.
-      Gilbert, P., & Allan, S. (1998). The role of defeat and entrapment (arrested flight) in depression: an exploration of an evolutionary view. Psychological medicine28(3), 585-598.
-      Gilbert, P., & Irons, C. (2005). Focused therapies and compassionate mind training for shame and self-attacking. Compassion: Conceptualisations, research and use in psychotherapy, 263-325.
-      Gilbert, P., & Kirby, J. N. (2019). Building an integrative science for psychotherapy for the 21st century: Preface and introduction. Psychology and Psychotherapy: Theory, Research and Practice92(2), 151-163.
-      Gilbert, P., & Procter, S. (2006). Compassionate mind training for people with high shame and self‐criticism: Overview and pilot study of a group therapy approach. Clinical Psychology & Psychotherapy: An International Journal of Theory & Practice13(6), 353-379.
-      Gillies, D., Christou, M. A., Dixon, A. C., Featherston, O. J., Rapti, I., Garcia-Anguita, A., ... & Christou, P. A. (2018). Prevalence and characteristics of self-harm in adolescents: meta-analyses of community-based studies 1990–2015. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry57(10), 733-741.
-      Ghorbani, N., Watson, P. J., Chen, Z., & Norballa, F. (2012). Self-compassion in Iranian Muslims: Relationships with integrative self-knowledge, mental health, and religious orientation. International Journal for the Psychology of Religion22(2), 106-118.
-      Gratz, K. L. (2003). Risk factors for and functions of deliberate self-harm: An empirical and conceptual review. Clinical Psychology: Science and Practice, 10, 192-205.
-      Gratz, K. L. (2006). Risk factors for deliberate self‐harm among female college students: The role and interaction of childhood maltreatment, emotional in expressivity, and affect intensity/reactivity. American Journal of Orthopsychiatry76(2), 238-250.
-      Gratz, K. L. (2007). Targeting emotion dysregulation in the treatment of self‐injury. Journal of Clinical Psychology63(11), 1091-1103.
-      Gratz, K. L., & Roemer, L. (2008). The relationship between emotion dysregulation and deliberate self‐harm among female undergraduate students at an urban commuter university. Cognitive behaviour therapy37(1), 14-25.
-      Hawton, K., Bergen, H., Cooper, J., Turnbull, P., Waters, K., Ness, J., & Kapur, N. (2015). Suicide following self-harm: findings from the multicentre study of self-harm in England, 2000–2012. Journal of Affective Disorders175, 147-151.
-      Heath, N., Toste, J., Nedecheva, T., & Charlebois, A. (2008). An examination of nonsuicidal self-injury among college students. Journal of Mental Health Counseling30(2), 137-156.
-      Hofmann, S. G., & Kashdan, T. B. (2010). The affective style questionnaire: development and psychometric properties. Journal of psychopathology and behavioral assessment32(2), 255-263.
-      Huyse, F. J., Herzog, T., Lobo, A., Malt, U. F., Opmeer, B. C., Stein, B., ... & Cardoso, G. (2001). Consultation-Liaison psychiatric service delivery: results from a European study. General hospital psychiatry23(3), 124-132.
-      Izutsu, T., Shimotsu, S., Matsumoto, T., Okada, T., Kikuchi, A., Kojimoto, M., ... & Yoshikawa, K. (2006). Deliberate self-harm and childhood hyperactivity in junior high school students. European child & adolescent psychiatry15(3), 172-176.
-      Klonsky, E. D., & Muehlenkamp, J. J. (2007). Self‐injury: A research review for the practitioner. Journal of clinical psychology63(11), 1045-1056.
-      Linehan, M. M. (1993). Skills training manual for treating borderline personality disorder. Guilford Press.
-      Lloyd-Richardson, E. E., Perrine, N., Dierker, L., & Kelley, M. L. (2007). Characteristics and functions of non-suicidal self-injury in a community sample of adolescents. Psychological medicine37(8), 1183.
-      Longe, O., Maratos, F. A., Gilbert, P., Evans, G., Volker, F., Rockliff, H., & Rippon, G. (2010). Having a word with yourself: Neural correlates of self-criticism and self-reassurance. NeuroImage49(2), 1849-1856.
-      Nelson, L. J. (2013). Going it alone: Comparing subtypes of withdrawal on indices of adjustment and maladjustment in emerging adulthood. Social Development22(3), 522-538.
-      Lutz, A., Brefczynski-Lewis, J., Johnstone, T., & Davidson, R. J. (2008). Regulation of the neural circuitry of emotion by compassion meditation: effects of meditative expertise. PloS one3(3), e1897.
-      Lynch, T. R., Chapman, A. L., Rosenthal, M. Z., Kuo, J. R., & Linehan, M. M. (2006). Mechanisms of change in dialectical behavior therapy: Theoretical and empirical observations. Journal of clinical psychology62(4), 459-480.
-      Mayer, M. J., & Cornell, D. G. (2010). New perspectives on school safety and violence prevention: Guest editors' preface.
-      McEvoy, M. A., Estrem, T. L., Rodriguez, M. C., & Olson, M. L. (2003). Assessing relational and physical aggression among preschool children: Intermethod agreement. Topics in early childhood special education23(2), 51-61.
-      Mehlum, L., Tørmoen, A. J., Ramberg, M., Haga, E., Diep, L. M., Laberg, S., ... & Grøholt, B. (2014). Dialectical behavior therapy for adolescents with repeated suicidal and self-harming behavior: a randomized trial. Journal of the American Academy of child & adolescent psychiatry53(10), 1082-1091.
-      Miller, D. N., & Brock, S. E. (2010). Identifying, assessing, and treating self-injury at school. Springer Science & Business Media.
-      Miller, A. L., Rathus, J. H., & Linehan, M. M. (2006). Dialectical behavior therapy with suicidal adolescents. Guilford Press.
-      Miron, L. R., Seligowski, A. V., Boykin, D. M., & Orcutt, H. K. (2016). The potential indirect effect of childhood abuse on posttrauma pathology through self-compassion and fear of self-compassion. Mindfulness7(3), 596-605.
-      Muehlenkamp, J. J., & Gutierrez, P. M. (2007). Risk for suicide attempts among adolescents who engage in non-suicidal self-injury. Archives of suicide research11(1), 69-82.
-      Nangle, D. W., Erdley, C., Carpenter, E. M., & Newman, J. E. (2002). Social skills training as a treatment for aggressive children and adolescents: A developmental–clinical integration. Aggression and violent behavior7(2), 169-199.
-      Neely, M. E., Schallert, D. L., Mohammed, S. S., Roberts, R. M., & Chen, Y. J. (2009). Self-kindness when facing stress: The role of self-compassion, goal regulation, and support in college students’ well-being. Motivation and Emotion33(1), 88-97.
-      Neff, K. D., Hsieh, Y. P., & Dejitterat, K. (2005). Self-compassion, achievement goals, and coping with academic failure. Self and identity4(3), 263-287.
-      Neff, K. D., & McGehee, P. (2010). Self-compassion and psychological resilience among adolescents and young adults. Self and identity9(3), 225-240.
-      Nock, M. K., Green, J. G., Hwang, I., McLaughlin, K. A., Sampson, N. A., Zaslavsky, A. M., & Kessler, R. C. (2013). Prevalence, correlates, and treatment of lifetime suicidal behavior among adolescents: results from the National Comorbidity Survey Replication Adolescent Supplement. JAMA psychiatry70(3), 300-310.
-      Nock, M. K., Joiner Jr, T. E., Gordon, K. H., Lloyd-Richardson, E., & Prinstein, M. J. (2006). Non-suicidal self-injury among adolescents: Diagnostic correlates and relation to suicide attempts. Psychiatry research144(1), 65-72.
-      Nock, M. K., Teper, R., & Hollander, M. (2007). Psychological treatment of self‐injury among adolescents. Journal of clinical psychology63(11), 1081-1089.
-      Panos, P. T., Jackson, J. W., Hasan, O., & Panos, A. (2014). Meta-analysis and systematic review assessing the efficacy of dialectical behavior therapy (DBT). Research on Social Work Practice24(2), 213-223.
-      Penn, J. V., Esposito, C. L., Schaeffer, L. E., Fritz, G. K., & Spirito, A. (2003). Suicide attempts and self-mutilative behavior in a juvenile correctional facility. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry42(7), 762-769.
-      Perepletchikova, F., Axelrod, S. R., Kaufman, J., Rounsaville, B. J., Douglas‐Palumberi, H., & Miller, A. L. (2011). Adapting dialectical behaviour therapy for children: Towards a new research agenda for paediatric suicidal and non‐suicidal self‐injurious behaviours. Child and adolescent mental health16(2), 116-121.
-      Ribeiro da Silva, D., Rijo, D., Castilho, P., & Gilbert, P. (2019). The efficacy of a Compassion-Focused Therapy–Based intervention in reducing psychopathic traits and disruptive behavior: A clinical case study with a juvenile detainee. Clinical Case Studies18(5), 323-343.
-      Ridder, D. T., & De Wit, J. B. (2006). Self-regulation in health behavior: Concepts, theories, and central issues. Self-regulation in health behavior, 1-23.
-      Robins, C. J., & Chapman, A. L. (2004). Dialectical behavior therapy: Current status, recent developments, and future directions. Journal of personality disorders18(1), 73-89.
-      Rockliff, H., Gilbert, P., McEwan, K., Lightman, S., & Glover, D. (2008). A pilot exploration of heart rate variability and salivary cortisol responses to compassion-focused imagery.
-      Ross, S., & Heath, N. (2002). A study of the frequency of self-mutilation in a community sample of adolescents. Journal of youth and Adolescence31(1), 67-77.
-      Schnell, K., & Herpertz, S. C. (2007). Effects of dialectic-behavioral-therapy on the neural correlates of affective hyperarousal in borderline personality disorder. Journal of psychiatric research41(10), 837-847.
-      Shelton, D., Kesten, K., Zhang, W., & Trestman, R. (2011). Impact of a dialectic behavior therapy—Corrections Modified (DBT‐CM) upon behaviorally challenged incarcerated male adolescents. Journal of Child and Adolescent Psychiatric Nursing24(2), 105-113.
-      Suyemoto, K. L. (1998). The functions of self-mutilation. Clinical psychology review18(5), 531-554.
-      Sukhodolsky, D. G., Kassinove, H., & Gorman, B. S. (2004). Cognitive-behavioral therapy for anger in children and adolescents: A meta-analysis. Aggression and violent behavior9(3), 247-269.
-      Swales, M. A., & Heard, H. L. (2016). Dialectical behaviour therapy: distinctive features. Taylor & Francis.
-      Taiminen, T. J., Kallio-Soukainen, K., Nokso-Koivisto, H., Kaljonen, A., & Helenius, H. (1998). Contagion of deliberate self-harm among adolescent inpatients. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry37(2), 211-217.
-      Trentacosta, C. J., & Shaw, D. S. (2009). Emotional self-regulation, peer rejection, and antisocial behavior: Developmental associations from early childhood to early adolescence. Journal of applied developmental psychology30(3), 356-365.
-      Van Dam, N. T., Sheppard, S. C., Forsyth, J. P., & Earleywine, M. (2011). Self-compassion is a better predictor than mindfulness of symptom severity and quality of life in mixed anxiety and depression. Journal of anxiety disorders25(1), 123-130.
-      Vettese, L. C., Dyer, C. E., Li, W. L., & Wekerle, C. (2011). Does self-compassion mitigate the association between childhood maltreatment and later emotion regulation difficulties? A preliminary investigation. International Journal of Mental Health and Addiction9(5), 480.
-      Winchel, R. M., & Stanley, M. (1991). Self-injurious behavior: A review of the behavior and biology of self-mutilation. The American journal of psychiatry.
-      Yeo, A. J., Germán, M., Wheeler, L. A., Camacho, K., Hirsch, E., & Miller, A. (2020). Self‐harm and self‐regulation in urban ethnic minority youth: a pilot application of dialectical behavior therapy for adolescents. Child and Adolescent Mental Health.
-      Zanarini, M. C., Frankenburg, F. R., Ridolfi, M. E., Jager-Hyman, S., Hennen, J., & Gunderson, J. G. (2006). Reported childhood onset of self-mutilation among borderline patients. Journal of personality disorders20(1), 9-15.
-      Zoroglu, S. S., Tuzun, U., Sar, V., Tutkun, H., Savaçs, H. A., Ozturk, M., & Kora, M. E. (2003). Suicide attempt and self‐mutilation among Turkish high school students in relation with abuse, neglect and dissociation. Psychiatry and Clinical Neurosciences57(1), 119-126.