نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه معماری دانشکده فنی مهندسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل ، ایران

2 دانشجوی دکتری دانشگاه پیام نور، تهران، ایران

3 گروه معماری دانشکده فنی مهندسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران

چکیده

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه دلبستگی مکان، واکنش روانی و بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی شهر رشت انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع علّی- مقایسه‌ای بوده  و نمونه آن متشکل از 100 زن و مرد ساکن در منازل شخصی و آپارتمانی شهر رشت بود که با روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس دلبستگی مکان صفاری‌نیا (1390)، مقیاس واکنش روانی هانگ و فادا (1996) و مقیاس بهزیستی اجتماعی کیز (1998) بود. به‌منظور تجزیه‌ و تحلیل داده‌ها از تحلیل واریانس یک‌راهه و چندمتغیری استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که دلبستگی مکان، واکنش روانی و بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی (ویلایی) و آپارتمانی شهر رشت تفاوت معنی‌داری دارد (05/0>p). به‌عبارت‌دیگر، ساکنان منازل شخصی در مقایسه با ساکنان منازل آپارتمانی از دلبستگی مکان و بهزیستی اجتماعی بیشتری برخوردار بودند و نیز واکنش روانی ساکنان منازل آپارتمانی بیشتر از ساکنان منازل شخصی بود.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج می‌توان گفت که برای افزایش دلبستگیِ مکان، بهزیستی اجتماعی و کاهش واکنش روانیِ ساکنان منازل آپارتمانی، ضروری است، در حوزه برنامه‌ریزی و طراحی مکان در راستای ایجاد تجارب ادراکی- حسی و پیوندهای شناختی، عاطفی و رفتاری مثبت ساکنان بررسی­های بیشتری صورت گیرد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Comparison of place attachment, psychological reactance, and social well-being in residents of private homes and apartments in Rasht city

نویسندگان [English]

  • Hojjattollah Rashid Kolvir 1
  • Parastoo Hassanzadeh 2
  • Hassan Akbari 3

1 Department of Architecture, Faculty of Engineering, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil

2 Department of Psychology,Tehran.Iran

3 Department of Architecture, Faculty of Engineering, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil,Iran

چکیده [English]

Introduction: The aim of this research was the comparison of place attachment, psychological reactance, and social well-being in residents of private homes and apartments in Rasht city.
Method: The research was kind of causal-comparative and its sample was composed of 100 women and men residents of private homes and apartments in Rasht city that were selected by purposeful sampling method. Research tools included Place Attachment Scale (Saffarinia, 2011), Psychological Reactance Scale (Hong & Faedda, 1996), and Social Well-being Scale (Keyes, 1998). For analyzing data was used of one-way and multivariate variance analysis.
Finding: The results indicated that place attachment, psychological reactance, and social well-being had significant differences (p<0.05) in residents of private homes and apartments in Rasht city. In other words, residents of private homes had more place attachment and social well-being than apartment residents and apartment residents had more psychological reactance than residents of private homes.
Conclusion: According to the research results, to increase the place attachment and social well-being and reduce the negative psychological reaction of the apartment residents, it is necessary to plan and design the place in such a manner to create perceptual-emotional experiences and positive cognitive, emotional, and behavioral connections.

کلیدواژه‌ها [English]

  • place attachment
  • psychological reactance
  • social well-being
  • private homes
  • apartments

مسکن و محیط­های مسکونی به‌عنوان انسانی­ترین موضوع معماری، تأمین‌کننده نیازهای متنوع انسان، و زمینه­ساز آرامش، سلامت، پرورش و خودشکوفایی انسان­هاست (عظیمی و دباغ، 1394). از زمان تصویب بیانیه جهانی حقوق بشر در سال 1948، حق داشتن مسکن مناسب به‌عنوان یکی از اجزای مهم استانداردهای زندگی مطلوب معرفی ‌شده است که باید کارکردی فراتر از سرپناه داشته و دارای کیفیاتی نظیر آسایش، دسترسی مناسب، امنیت، پایداری، کیفیات زیستی مطلوب (نور، تهویه و ...) و زیرساخت­های بهداشتی، آموزشی و تسهیلات و خدمات شهری باشد (حبیبی و مرزبان، 1397). به دنبال رشد فزاینده شهرنشینی، الگوی تولید مسکن در کشورهای مختلف به‌تدریج تغییریافته است. درواقع آپارتمان­نشینی را می­توان از مهم­ترین تحولات فرآیند اسکان بشر در شهرها به شمار آورد. در ایران نیز سیاست تولید مسکن انبوه در قالب مجتمع­های مسکونی به‌عنوان یکی از راه­های پاسخ به نیاز مسکن، به‌سرعت گسترش‌یافته است (خاک­زند و بقالیان، 1394). در این میان، سیاست­های تولید مسکن انبوه حداقلی، باهدف افزایش تراکم­های انسانی و کالبدی و با تمرکز بر حداکثر بهره­وری اقتصادی و فیزیکی، به‌جای افزایش سطح کیفیت زندگی جمعی و توجه به نیازهای ساکنان، و به­ویژه پیامدهای روان­شناختی آن، از مسائلی است که زندگی فردی و اجتماعی ساکنین را با مشکلاتی مواجه ساخته است که ازجمله آن­ها، کاهش سطح دلبستگی به محیط مسکونی، تنزل سطح بهزیستی اجتماعی ساکنان و بروز واکنش­های روانی نامناسب به محدودیت­ها و مشکلات پدید آمده می­باشد.

    باترورث[1] (2000) معتقد است که محیط­های ساختمانی بر احساسات، هیجان­ها و عملکرد انسان تأثیر می­گذارد. در همین راستا، صفاری­نیا، توکلی و علی­پور (2012) در مطالعه­ای نشان دادند که محیط و چگونگی استفاده از طراحی محیطی بر میزان ادراک اضطراب، فشار خون و ضربان نبض افراد بیمار در حال انتظار مؤثر است. همچنین، تایسون، لامبرت و بیتی[2] (2002) معتقدند که از پیامدهای مسکن نامناسب پیدایش افسردگی و اختلالات رفتاری- هیجانی است. از طرفی مسکن مناسب سلامت روانی و سازگاری فردی و اجتماعی  ساکنین را در بر دارد (گیفورد[3]، 2007). به طور کلی، ویلسون و همکاران[4] (1982) در نظریه پنجره شکسته معتقدند که محیط تأثیرات قدرتمندی بر سلامت و بهزیستی انسان دارد (به نقل از کوهن و همکاران[5]، 2002). بهزیستی عبارت است از حالت مثبت جسمی، اجتماعی و روانی نه صرفاً به دلیل عدم وجود درد، ناراحتی و ناتوانی. بهزیستی مستلزم آن است که نیازهای انسان ارضا شوند و افراد حس هدفمندی داشته باشند و احساس کنند که قادر به تحقق اهداف فردی مهم هستند و می­توانند در جامعه مشارکت کنند (نگ و فیشر[6]، 2019). بهزیستی از طریق شرایط دربردارنده روابط فردی حمایت‌کننده، سلامت مطلوب، امنیت مالی و فردی، مشاغل پاداش‌دهنده و محیط جذاب و سالم ارتقا پیدا می­کند (سیریگاتی و همکاران[7]، 2016). بر اساس نظریه کیز[8] (1998، به نقل از هویی­شان و همکاران[9]، 2008) بهزیستی اجتماعی به شرایط و عملکرد فرد در جامعه اشاره دارد. افراد برخوردار از درجات بالای بهزیستی اجتماعی معمولاً قادر به برقراری روابط با سایرین و حفظ آن روابط هستند (صفاری­نیا، تدریس تبریزی و علی­اکبری دهکردی، 1393). کیز (1998، به نقل از نریمانی، یوسفی و کاظمی، 1392) بهزیستی اجتماعی را به‌عنوان گزارش شخصی افراد از کیفیت ارتباطات آن‌ها با دیگران تعریف می­کند. از ابتدا نیز بهزیستی اجتماعی به‌عنوان ادراک افراد از یکپارچگی آن‌ها با جامعه، پذیرش دیگران، پیوستگی با اجتماع و احساس فرد از مشارکت با جامعه تعریف می­شد (موسوی، 1392). چنانچه که در سال 1948، سازمان بهداشت جهانی، بهزیستی اجتماعی را یکی از چند متغیر کلی سلامت فرد تعریف کرد (صبوری، 1391). بر اساس مدل چندوجهی کیز (1998، به نقل از والیانی­کیا، 1394) بهزیستی اجتماعی، شامل پنج جنبه انسجام، همبستگی، پذیرش، مشارکت و شکوفایی می­باشد (زارعین، 1395). نتایج پژوهش اکبری (1394) با هدف مقایسه دلبستگی مکان، سازگاری زناشویی و سلامت اجتماعی همسران شاغل در شرکت نفت اهواز ساکن در منازل سازمانی و غیرسازمانی نشان داد که دلبستگی مکان، سازگاری زناشویی و سلامت اجتماعی افراد ساکن در منازل غیرسازمانی بالاتر از افراد ساکن در منازل سازمانی است. همچنین، صفاری­نیا (1390) در مطالعه­ای با هدف تأثیر محیط­های مسکونی مختلف بر سلامت روان، شادکامی و بهزیستی دختران نوجوان نشان داد که دختران ساکن در آپارتمان­های بدون طراحی محیط در همه شاخص­ها به جز اختلال در عملکرد اجتماعی از سلامت روان، شادکامی و بهزیستی شخصی کمتری نسبت به ساکنان خانه­های ویلایی و آپارتمان­های دارای طراحی محیط داخلی برخوردار هستند. یافته­های پژوهش رولرو و دپیکولی[10] (2010) نیز به‌منظور بررسی تأثیر دلبستگی مکان در دو محدوده فضایی (همسایگی و شهر) بر پنج مؤلفه تندرستی اجتماعی نشان داد که دلبستگی مکان به‌طورکلی بر تندرستی اجتماعی تأثیر می­گذارد، اما تفاوت‌های اختصاصی و قابل‌توجهی بین دو محدوده فضایی وجود دارد.

    یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار سازه­های محیط (محیط­های مسکونی) حس تعلق نسبت به مکان زندگی است. انسان‌ در سراسر تاریخ و در میان تمامی تمدن‌ها، پیوندهای معنی­داری را با مکان برقرار کرده­اند. این دلبستگی، می­تواند زمینه­ساز انتخاب مکان‌هایی برای سکنی گزیدن، ساخت بناهای تاریخی عظیم یا حتی به خاک سپردن خویشاوندان باشد (اسکنل و گیفورد[11]، 2020). دلبستگی مکان[12] به‌عنوان یک بعد از کلیت حس مکان، وابستگی عاطفی مثبت است که بین فرد و مکان توسعه می­یابد (استدمن[13]، 2003). این واژه «مبیّن احساسات فرد نسبت به یک موقعیت جغرافیایی است که به‌طور حسی فرد را به آن مکان گرهمی­زند». درواقع یک تجربه مثبت از مکان و نتیجه اعتقادات و احساسات مثبتی است که فرد در فرآیند تعامل با مکان و معنا بخشیدن به آن خلق می­کند (رامکیسون، لیام و ویلر[14]، 2013). در فرآیند دلبستگی به مکان است که فضا برای فرد مبدّل به مکان می­شود، چراکه یک گروه یا یک فرد در برقراری ارتباط به مکان، به آن معنا می­بخشد (مک­ایون[15]، 2014) و در این فرآیند افراد ارتباط خود با سایرین و مکان را توسعه  می­دهند. دلبستگی مکان عبارت است از پیوندهای مثبت افراد با مکان‌ها که از پیوندهای عاطفی، رفتاری و شناختی میان افراد یا گروه‌ها و موقعیت‌های اجتماعی- فیزیکی نشأت می­گیرد. افراد در طول عمر خود بارها دلبستگی­‌های عمیقی را با خانه­ها و همسایگی­های خود شکل می­دهند که ثبات، هویت و تجارب مثبت را تسهیل می­کند (براون، آلتمن و ورنر[16]، 2012). لو و آلتمن[17] (1992)، دلبستگی به مکان را مبتنی بر ابعادی همچون معنای مکان، هویت مکان، درونی بودن مکان، گونه مکان، ریشه داشتن در مکان، تجسم محیطی، احساس جمعی و این‌همانی با مکان توصیف می‌کنند. شامای[18] (1991)، دلبستگی مکان را ارتبــاط عاطفــی پیچیده فرد با مکان به گونه‌ای که مکان برای او معنا یافته و محور فردیت اســت و تجارب جمعی و هویت فرد در ترکیب با معانی و نمادها به مکان شخصیت می‌دهد، توصیف می‌کند. وی سطوح مختلف احساس به مکان را شامل سه مرحله اصلی تعلق به مکان، دلبستگی به مکان و تعهد به مکان بیان کرده و این حس را در 7 سطح طبقه‌بندی می‌کند: 1) بی‌تفاوتی نسبت به مکان، 2) آگاهی از قرارگیری در یک مکان، 3) تعلق به مکان، 4) دل‌بستگی به مکان، 5) یکی شدن با اهداف مکان، 6) حضور در مکان و 7) فداکاری برای مکان. دانشپور و همکاران (1388)، در تبین مدل دلبستگی به مکان، نشان دادند که دلبستگی به مکان دارای ابعاد مختلف عاطفی، شناختی، عملکردی و رفتاری می‌باشد و این کیفیت بر پایه تعامل پنج عنصر انسان، مکان، مشارکت در فرایند طراحی مکان، نحوه تعامل انسان و مکان و عامل زمان شکل می‌گیرد. پورجعفر و همکاران (1394)، در بازشناسی مفهوم و اصول و معیارهای دلبستگی مکان، بیان می‌دارد که دلبستگی مکانی به عنوان هسته اولیه شکل‌گیری حس‌ مکان، فرایندی احساسی، ادراکی و رفتاری است که در تعامل افراد با فضا با ایجاد دو سطح وابستگی و هویت مکانی شــکل می‌گیرد.

    لویکا[19] (2009)، در بررسی اثرات مقیاس مکان (خانه، محله و شهر) بر دلبستگی مکان در چهار شهر شرق اروپا، نشان داد که در شهرهای با جذابیت زیاد، شاخص واکنش‌های عاطفی افراد نسبت به مکان‌ها و در شهرهای با جذابیت کم، شاخص‌های حس ایمنی، میزان کنترل و دانش مکانی موثر بر دلبستگی مکان می‌باشند. بهترین متغیر پیش‌بین دلبستگی مکان، پیوندهای همسایگی ناشی از تأثیر مستقیم و غیرمستقیم طول مدت سکونت، اندازه ساختمان و نوع مسکن می‌باشد. حیدری و همکاران (1397)، در بررسی میزان دلبستگی به مکان نسبت به سه مقیاس خانه، محله و شهر، نشان دادند که احساس دلبستگی افراد نسبت به مقیاس شهر در بالاترین سطح و پس از آن خانه و در نهایت محله قرار دارد. عواملــی همچون از بیــن رفتن مرز محـلات، کمرنگ شــدن کارکرد اجتماعی محلــه، فقدان بافت مشــخص کالبدی و جابجایــی ســکونت در محـلـات مختلــف، موجب پایین بودن شدت دلبستگی افراد نسبت به مقیاس محله می‌باشند. سجادزاده و همکاران (1394)، در بررسی دلبستگی مکانی و ادراک کیفیت محیطی بر میزان حس رضایت در محله سنتی، بیان کردند که وجود دلبستگی مکانی یک عامل مهم هماننـد کیفیـت محیطـی در ایجـاد حس رضایت است. رحیمی و همکاران (1395)، در ارزیابی تاثیر مقیاس مکان (محله و شهر) بر دلبستگی مکان، نشان دادند که میزان شناخت، عاطفه و در کل دلبستگی در مقیاس شهر بیشتر از محله می‌باشد. یافته‌های این تحقیق تأکید بیشتری بر مقیاس محله نسبت به مقیاس شهر با هدف ارتقاء دلبستگی ساکنین به محله مرکزی دارد. بررسی‌ها در میان ابعاد مدل دلبستگی به مکان آشکار کرد که برای هر دو مقیاس محله و شهر، میزان بعد شناختی بیش از میزان بعد عاطفی می‌باشد. صادقی و همکاران (1391)، در بررسی رابطه طرح کالبدی در مجتمع‌های مسکونی و حس دلبستگی به مکان در بین ساکنین، نشان دادند که شاخص‌های نوع دسترسی، دید و منظر نسبت به شاخص‌های تسهیلات و امکانات رفاهی، سازماندهی و کیفیت فضاهای داخلی، موجب افزایش بیشتر حس دلبستگی به مکان در بین ساکنین می‌گردد. همچنین در بررسی تحلیل بعد کالبدی حس تعلق به مکان در خانه‌های سنتی و مجتمع‌های مسکونی امروزی، نتایج نشان می­دهد که حس تعلق کالبدی در خانه‌های سنتی در مقایسه با مجتمع‌های جدید بیشتر است. این حس تعلق در خانه‌های سنتی در ویژگی‌های شکل، اندازه عناصر، بافت و تزئینات و در مجتمع‌های مسکونی جدید در روابط و چیدمان عناصر بیشتر نمود می‌یابد (حیدری و همکاران، 1393). سرمست و متوســلی (1389)، در ارزیابــی میزان تعلق بــه مقیاس‌های مختلــف مکانــی در شــهر تهــران نشــان دادند کــه در مناطــق جنــوب، مرکز و شــمال تهــران، اولویت حس تعلق نســبت بــه محلــه و شــهر متفاوت از یکدیگر اســت. عوامــل موثر در ایجاد احســاس تعلق افراد نسبت به مقیاسهای مذکور، مربــوط بــه تصویــر ذهنی افــراد از مکان‌های مورد نظــر و همچنین فعالیت‌ها و رویدادهای جاری در آنها می‌باشد.

    همچنین پیشینه مطالعاتی نشان داده است که محیط­های مسکونی می­توانند به عنوان سپری در برابر رخدادهای استرس­زا روی واکنش­های روانی افراد از جمله عاطفه مثبت و تاب­آوری، عصبانیت و خشم (ولارد و همکاران[20]، 2007؛ فابر تیلور و کیو[21]، 2009) نقش داشته باشند. واکنش روانی حالت انگیزشی است که در پاسخ به آزادی رفتاری ازدست‌رفته یا مورد تهدید قرارگرفته برانگیخته می­شود و آن را احیا می­کند (برم[22]، 1966؛ جوناسون و ناولز[23]، 2006). نظریه واکنش روانی معتقد است که هر پیامِ متقاعدکننده­ای احتمالاً به‌عنوان یک تهدید برای آزادی تلقی شده و واکنش روانی را برمی­انگیزد (شن و دیلارد[24]، 2015). تهدیدها می­توانند آشکارا یا تلویحی باشند (مثلاً، اشارات ضمنی ظریف). برم و برم (1981، به نقل از فرزانه، 1396) تهدید آزادی عمل را با عنوان تهدید بیرونی و درونی توصیف می­کنند. تهدیدهای بیرونی از تصمیماتی ناشی می­شوند که ما با انتخاب کردن یا نکردن گزینه­های پیش رو اتخاذ می­کنیم. نظریه واکنش روانی می­کوشد توضیحی برای واکنش افراد به تهدیدهای واقعی یا خیالی نسبت به از دست دادن آزادی و اختیار خود بیابد. مفهوم اختیار تحت عنوان «باور فرد به توانایی انجام رفتاری خاص» تعریف‌شده است (اسمیت و یانگ[25]، 2019). این نظریه از روان­شناسی اجتماعی سرچشمه گرفته است. در این نظریه مفهوم واکنش به عنوان صفتی است که یک واکنش شخصیتی مستقل از محرک را نشان می­دهد. همچنین، افراد در چگونگی این واکنش متفاوت عمل می­کنند. از این دیدگاه صفت، واکنش دربردارنده شمار زیادی از متغیرهای متفاوت همچون خشم، افسردگی، خشونت، شادی، سازگاری و یک مقیاس شخصیتی است (صفاری­نیا، بیات و نورمحمدی، 1396). کنترل واکنش روانی با تغییرات فیزیولوژی و مصرف انرژی همراه است و این تغییرات کوتاه­مدت، سلامتی فرد را در بلندمدت تحت تأثیر قرار می­دهد. کیم، لوین و آلن[26] (2013) نشان دادند که عدم بروز احساسات اگر با منبع درونی رفتار، اخلاقیات شخصی، انگیزه درونی و خودمختاری همراه باشد می­تواند مفید و سازنده باشد، اما اگر با کنترل منابع بیرونی همراه باشد با واکنش­هایی با نشانه­های منفی جسمی و روانی مانند اضطراب و افسردگی همراه است. پیشینه مطالعاتی نشان می­دهد که خشم شاخص و عامل قوی­تری نسبت به شناخت­های منفی دیگر در واکنش­پذیری است (رینز[27]، 2013؛ کیم، لوین و آلن، 2014؛ شن[28]، 2014؛ واراوا و کوئیک[29]، 2015). واکنش روانی در ابتدا به‌عنوان یک موقعیت خاص در نظر گرفته می­شد و اکثر پژوهش‌ها در خصوص واکنش روانی به بررسی واکنش‌های موقعیتی نظیر محدودیت‌های انتخاب، انتخاب اجباری و موقعیت‌های نفوذ اجتماعی می­پرداختند (بورگون، آلوارو، گرندپر و وولوداکیس[30]، 2012). فو، پادیلا- واکر و براون[31] (2018) با هدف مقایسه واکنش روانی و کیفیت زندگی در ساکنان منازل آپارتمانی و شخصی در آمریکا دریافتند که ساکنان منازل شخصی از کیفیت زندگی بالاتری برخوردارند. همچنین، واکنش روانی در ساکنان منازل آپارتمانی بالاتر بود. بیات (1386) نیز در پژوهشی نشان داد که بین سازگاری اجتماعی و سلامت روان نوجوانان ساکن آپارتمان و خانه­های ویلایی تفاوت معنی­داری وجود دارد، چرا که محدودیت­های خاص زندگی آپارتمانی فشار روانی زیادی را ایجاد می­کند که نوع برخورد و واکنش افراد را تحت تأثیر قرار می­دهد.

    واکنش روانی حالت انگیزشی است که در پاسخ به آزادی رفتاری ازدست‌رفته یا مورد تهدید قرارگرفته برانگیخته می­شود و آن را احیا می­کند (برم[32]، 1966؛ جوناسون و ناولز[33]، 2006). نظریه واکنش روانی معتقد است که هر پیامِ متقاعدکننده­ای احتمالاً به‌عنوان یک تهدید برای آزادی تلقی شده و واکنش روانی را برمی­انگیزد (شن و دیلارد[34]، 2015). تهدیدها می­توانند آشکارا یا تلویحی باشند (مثلاً، اشارات ضمنی ظریف). برم و برم (1981، به نقل از فرزانه، 1396) تهدید آزادی عمل را با عنوان تهدید بیرونی و درونی توصیف می­کنند. تهدیدهای بیرونی از تصمیماتی ناشی می­شوند که ما با انتخاب کردن یا نکردن گزینه­های پیش رو اتخاذ می­کنیم. نظریه واکنش روانی می­کوشد توضیحی برای واکنش افراد به تهدیدهای واقعی یا خیالی نسبت به از دست دادن آزادی و اختیار خود بیابد. مفهوم اختیار تحت عنوان «باور فرد به توانایی انجام رفتاری خاص» تعریف‌شده است (باقری، 1396). واکنش روانی در ابتدا به‌عنوان یک موقعیت خاص در نظر گرفته می­شد و اکثر پژوهش‌ها در خصوص واکنش روانی به بررسی واکنش‌های موقعیتی نظیر محدودیت‌های انتخاب، انتخاب اجباری و موقعیت‌های نفوذ اجتماعی می­پرداختند (بورگون، آلوارو، گرندپر و وولوداکیس[35]، 2012). فو، پادیلا- واکر و براون[36] (2018) با هدف مقایسه واکنش روانی و کیفیت زندگی در ساکنان منازل آپارتمانی و شخصی در آمریکا دریافتند که ساکنان منازل شخصی از کیفیت زندگی بالاتری برخوردارند. همچنین، واکنش روانی در ساکنان منازل آپارتمانی بالاتر بود.

   بهزیستی عبارت است از حالت مثبت جسمی، اجتماعی و روانی نه صرفاً به دلیل عدم وجود درد، ناراحتی و ناتوانی. بهزیستی مستلزم آن است که نیازهای انسان ارضا شوند و افراد حس هدفمندی داشته باشند و احساس کنند که قادر به تحقق اهداف فردی مهم هستند و می­توانند در جامعه مشارکت کنند. بهزیستی از طریق شرایط دربردارنده روابط فردی حمایت‌کننده، سلامت مطلوب، امنیت مالی و فردی، مشاغل پاداش‌دهنده و محیط جذاب و سالم ارتقا پیدا می­کند (سیریگاتی و همکاران[37]، 2016). بر اساس نظریه کیز[38] (1998، به نقل از هویی­شان و همکاران[39]، 2008) بهزیستی اجتماعی به شرایط و عملکرد فرد در جامعه اشاره دارد. افراد برخوردار از درجات بالای بهزیستی اجتماعی معمولاً قادر به برقراری روابط با سایرین و حفظ آن روابط هستند (صفاری­نیا، تدریس تبریزی و علی­اکبری دهکردی، 1393). کیز (1998، به نقل از نریمانی، یوسفی و کاظمی، 1392) بهزیستی اجتماعی را به‌عنوان گزارش شخصی افراد از کیفیت ارتباطات آن‌ها با دیگران تعریف می­کند. از ابتدا نیز بهزیستی اجتماعی به‌عنوان ادراک افراد از یکپارچگی آن‌ها با جامعه، پذیرش دیگران، پیوستگی با اجتماع و احساس فرد از مشارکت با جامعه تعریف می­شد (موسوی، 1392). چنانچه که در سال 1948، سازمان بهداشت جهانی، بهزیستی اجتماعی را یکی از چند متغیر کلی سلامت فرد تعریف کرد (صبوری، 1391). بر اساس مدل چندوجهی کیز (1998، به نقل از والیانی­کیا، 1394) بهزیستی اجتماعی، شامل پنج جنبه انسجام، همبستگی، پذیرش، مشارکت و شکوفایی می­باشد (زارعین، 1395). نتایج پژوهش اکبری (1394) با هدف مقایسه دلبستگی مکان، سازگاری زناشویی و سلامت اجتماعی همسران شاغل در شرکت نفت اهواز ساکن در منازل سازمانی و غیرسازمانی نشان داد که دلبستگی مکان، سازگاری زناشویی و سلامت اجتماعی افراد ساکن در منازل غیرسازمانی بالاتر از افراد ساکن در منازل سازمانی است. همچنین، یافته­های پژوهش رولرو و دپیکولی[40] (2010) به‌منظور بررسی تأثیر دلبستگی مکان در دو محدوده فضایی (همسایگی و شهر) بر پنج مؤلفه تندرستی اجتماعی نشان داد که دلبستگی مکان به‌طورکلی بر تندرستی اجتماعی تأثیر می­گذارد، اما تفاوت‌های اختصاصی و قابل‌توجهی بین دو محدوده فضایی وجود دارد.

    با توجه به رشد روزافزون جمعیت شهر رشت، گسترش ساخت‌وسازهای انبوه، مجتمع­های بلندمرتبه و تغییر سبک زندگی شهروندان، هدف این از پژوهش بررسی تأثیر الگوی سکونت (منازل شخصی و آپارتمانی) بر دلبستگی مکان، واکنش روانی و بهزیستی اجتماعی ساکنان در شهر رشت می‌باشد.

 

روش

پژوهش حاضر از نوع علّی- مقایسه­ای و نمونه آن شامل 100 زن و مرد ساکن در منازل شخصی و آپارتمانی شهر رشت بود که با روش نمونه­گیری هدفمند از منطقه یک شهر (منطقه گلسار) انتخاب شدند. حجم نمونه بر اساس نظر کالینز و اونگبازی[41] (2007، به نقل از دلاور و کوشکی، 1392) انتخاب شد، زیرا بر اساس نظر آن­ها در فرضیه­های دوسویه (بدون جهت)، حداقل حجم نمونه 50 نفر است و با توجه به اینکه در پژوهش حاضر دو گروه با یکدیگر مقایسه می­شوند، 100 نفر (50 نفر ساکن منازل شخصی و 50 نفر ساکن منازل آپارتمانی) حجم نمونه مناسبی است. میانگین سن آزمودنی‌ها 77/33 سال و دامنه سنی آنان 69-20 سال بود. درمجموع، اکثر نمونه پژوهشی را زنان (52 نفر) و افراد متأهل (76 نفر) به خود اختصاص می­دادند. همچنین، طول مدت سکونت آزمودنی­ها در منازل شخصی و آپارتمانی 5 سال بود.

 

ابزارهای پژوهش

الف) مقیاس دلبستگی مکان صفاری­نیا (1390): این مقیاس بر اساس نظریه لو و آلتمن[42] (1992) و مطالعات تجربی جورجنسن و استدمن[43] (2001) و کیل، موون و تارانت[44] (2004) که دیدگاه نگرشی نسبت به دلبستگی مکان دارند، طراحی‌شده و مشتمل بر 22 گویه و چهار خرده­مقیاس هویت مکان (گویه­های 1، 2، 11، 16) دلبستگی عاطفی (گویه­های 3، 5، 6، 7، 10، 13، 19، 20، 21، 22)، وابستگی مکان (گویه­های 8، 9، 12، 15) و پیوندهای اجتماعی (گویه­های 8، 9، 12، 15) است. نمره­گذاری گویه­ها روی مقیاس لیکرت پنج درجه­ای (کاملاً مخالفم= 1 تا کاملاً موافقم= 5) انجام می­شود. بنابراین، حداقل و حداکثر نمره­ای که به دست می­آید به ترتیب برابر با 22 و 110 خواهد بود. در پژوهش صفاری­نیا (1390) پایایی پرسشنامه با استفاده از روش بازآزمایی برابر با 92/0 و با استفاده از روش آلفای کرونباخ، 92/0 به دست آمد.

ب) مقیاس واکنش روانی هانگ و فادا[45] (1996): این مقیاس مشتمل بر 14 گویه و چهار خرده­مقیاس واکنش در برابر تسلیم (گویه­های 1، 2، 3، 14)، مقاومت در برابر نفوذ دیگران (گویه­های 10، 11، 12، 13)، واکنش در برابر نصیحت و توصیه (گویه­های 5، 9) و پاسخ هیجانی در برابر محدودیت انتخاب (گویه­های 4، 6، 7، 8) است. گویه­ها در طیف لیکرت پنج درجه­ای (کاملاً مخالفم= 1 تا کاملاً موافقم= 5) نمره­گذاری می­شوند. بنابراین حداقل و حداکثر نمره برابر با 14 و 70 خواهد بود (زمانی، 1395). هانگ و فادا (1996) با اجرای این مقیاس روی 1425 دانشجوی دانشگاه و 1660 آزمودنی غیر دانشجو در استرالیا، پایایی مقیاس را با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای نسخه 14 گویه­ای و 11 گویه­ای به ترتیب برابر با 80/0 و 77/0 گزارش کردند. براون، فینی و فرانس[46] (2010) با اجرای نسخه 14 گویه­ای مقیاس بر روی 1286 دانشجوی سال اول در آمریکا و با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی دریافتند که مدل چهار عاملی از برازش خوبی برخوردار است و همبستگی عاملی از 48/0 تا 81/0 متغیر بود. نتایج تحلیل عاملی تأییدی در پژوهش صفاری­نیا (1394) جهت هنجاریابی این پرسشنامه در 500 زن و مرد شهر تهران مویّد برازش خوب مدل در ایران و وجود ساختار چهار عاملی بود. همچنین، صفاری­نیا (1394) ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس را 81/0 محاسبه کرد.

ج) مقیاس بهزیستی اجتماعی کیز[47] (1998): این مقیاس مشتمل بر 33 گویه و پنج خرده­مقیاس همبستگی اجتماعی (گویه­های 7، 15، 18، 21، 23، 27، 29)، انسجام اجتماعی (گویه­های 1، 2، 9، 10، 12)، مشارکت اجتماعی (گویه­های 3، 4، 11، 24، 26، 28، 32، 33)، شکوفایی اجتماعی (گویه­های 5، 14، 16، 17، 25) و پذیرش اجتماعی (گویه­های 6، 8، 13، 19، 20، 22، 30، 31) می­باشد. نمره­گذاری گویه­­ها روی مقیاس لیکرت پنج درجه­ای «کاملاً مخالفم= 1 تا کاملاً موافقم= 5» انجام می­شود. بنابراین، حداقل و حداکثر نمره کسب‌شده به ترتیب برابر با 33 و 165 خواهد بود. لازم به ذکر است که گویه­های 1، 2، 5، 6، 7، 9، 10، 12، 14، 15، 19، 21، 23، 24، 25، 26، 27، 29، 32، 33 به‌صورت معکوس نمره­گذاری         می­شوند (فرزانه، 1396). کیز (1998) طی دو مطالعه بر روی دو نمونه 373 و 2887 نفری در آمریکا، جهت بررسی پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده کرد که میزان ضرایب آلفای کرونباخ را در مطالعه اول برای ابعاد انسجام اجتماعی، شکوفایی اجتماعی، همبستگی اجتماعی، مشارکت اجتماعی و پذیرش اجتماعی به ترتیب برابر با 57/0، 69/0، 81/0، 75/0 و 77/0 و در مطالعه دوم به ترتیب برابر با 64/0، 64/0، 73/0، 66/0 و 41/0 به دست آورد. حیدری و غنایی (1387) در ایران پایایی آن را با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برابر با 83/0 محاسبه کردند. همچنین، صفاری­نیا، تدریس تبریزی و علی­اکبری دهکردی (1393) پایایی آن را با استفاده از روش آلفای کرونباخ 85/0 به دست آوردند.

 

یافته­ها

جدول 1. شاخص­های توصیفی دلبستگی مکان، واکنش روانی و بهزیستی اجتماعی و ابعاد آن­ها در آزمودنی­های پژوهش

متغیر

گروه­ها

میانگین

انحراف استاندارد

هویت مکان

ساکنان منازل شخصی

48/16

38/2

ساکنان منازل آپارتمانی

62/15

49/2

دلبستگی عاطفی

ساکنان منازل شخصی

57/36

59/6

ساکنان منازل آپارتمانی

28/33

59/6

وابستگی مکان

ساکنان منازل شخصی

97/14

29/3

ساکنان منازل آپارتمانی

91/12

42/2

پیوندهای اجتماعی

ساکنان منازل شخصی

11/14

31/3

ساکنان منازل آپارتمانی

22/13

01/3

دلبستگی مکان

ساکنان منازل شخصی

14/82

43/13

ساکنان منازل آپارتمانی

05/75

42/12

واکنش در برابر تسلیم

ساکنان منازل شخصی

97/12

57/2

ساکنان منازل آپارتمانی

02/13

38/2

مقاومت در برابر نفوذ دیگران

ساکنان منازل شخصی

22/13

89/2

ساکنان منازل آپارتمانی

31/14

71/2

واکنش در برابر نصیحت و توصیه

ساکنان منازل شخصی

08/6

57/1

ساکنان منازل آپارتمانی

17/7

93/1

پاسخ هیجانی در برابر محدودیت انتخاب

ساکنان منازل شخصی

6/14

39/2

ساکنان منازل آپارتمانی

77/15

88/2

واکنش روانی

ساکنان منازل شخصی

88/46

45/7

ساکنان منازل آپارتمانی

28/48

42/7

همبستگی اجتماعی

ساکنان منازل شخصی

08/18

79/3

ساکنان منازل آپارتمانی

05/17

41/4

انسجام اجتماعی

ساکنان منازل شخصی

62/15

82/3

ساکنان منازل آپارتمانی

05/14

87/3

پذیرش اجتماعی

ساکنان منازل شخصی

22/23

08/4

ساکنان منازل آپارتمانی

6/21

5/4

شکوفایی اجتماعی

ساکنان منازل شخصی

17/16

81/2

ساکنان منازل آپارتمانی

14/15

26/3

مشارکت اجتماعی

ساکنان منازل شخصی

6/27

71/3

ساکنان منازل آپارتمانی

54/26

03/4

بهزیستی اجتماعی

ساکنان منازل شخصی

08/98

22/10

ساکنان منازل آپارتمانی

02/97

93/14

 

همان­طور که جدول 1 نشان می­دهد، میانگین دلبستگی مکان و بهزیستی اجتماعی و ابعاد آن­ها در ساکنان منازل شخصی بالاتر است. همچنین، میانگین واکنش روانی و ابعاد آن در ساکنان منازل آپارتمانی بالاتر است.

جهت آزمون فرضیه­ها که شامل مقایسه دلبستگی مکان، واکنش روانی و بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی شهر رشت است، از روش تحلیل واریانس یک­راهه و چندمتغیری استفاده شد. قبل از تحلیل داده‌های مربوط به فرضیه‏ها، برای اطمینان از اینکه داده‌های این پژوهش مفروضه‌های زیربنایی تحلیل واریانس را برآورد می‏کنند، به بررسی آن­ها پرداخته شد. بدین منظور، دو مفروضه اصلی تحلیل واریانس شامل همگنی واریانس­ها[48] از طریق آزمون لوین[49] و نرمال بودن توزیع از طریق آزمون کالموگروف- اسمیرنف[50] مورد بررسی قرار گرفتند و نتایج نشان داد که پیش­فرض­های این روش آماری رعایت شده است.

      جهت بررسی تفاوت دلبستگی مکان در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی از تحلیل واریانس یکراهه (آنوا[51]) استفاده شد که خلاصه نتایج آن در جدول 2 ارائه شده است.

جدول 2. نتایج تحلیل واریانس یکراهه در متن آنوا بر دلبستگی مکان در گروه­های پژوهش

ضریب اتا

سطح معنی‌داری

F

میانگین مجذورات

درجه آزادی

مجموع مجذورات

متغیرها

97/0

0001/0

24/5

2/432457

1

2/432457

گروه (دلبستگی مکان)

-

-

-

-

68

17/11388

خطا

-

-

-

-

70

444724

کل

 

    بر اساس نتایج جدول 2، نمرات متغیر دلبستگی مکان (24/5=F و 0001/0=p) می­باشد و نشان          می­دهد که بین گروه­های پژوهش در متغیر دلبستگی مکان تفاوت معنی­داری وجود دارد، به عبارتی دلبستگی مکان در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد و با توجه به میانگین آن­ها (جدول 1)، ساکنان منازل شخصی از دلبستگی مکان بالاتری برخوردارند.

    جهت بررسی تفاوت ابعاد متغیر دلبستگی مکان در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی از تحلیل واریانس چندمتغیری (مانووا[52]) استفاده شد که خلاصه نتایج آن در جداول 3 و 4 ارائه شده است.

جدول 3. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری بر ابعاد دلبستگی مکان در گروه­های پژوهش

سطح معنی‌داری

درجه آزادی خطا

درجه آزادی  فرضیه

F

مقدار

نام آزمون

0001/0

68

1

69/822

981/0

اثر پیلایی

0001/0

68

1

28/7710

019/0

لامبدای ویلکز

0001/0

68

1

28/7710

628/50

اثر هوتلینگ

0001/0

68

1

28/7710

628/50

بزرگترین ریشه­ روی

 

     مندرجات جدول 3 نشان می‌دهد که بین گروه­های پژوهش از نظر ابعاد دلبستگی مکان در سطح 05/0> pتفاوت معنی‌داری وجود دارد. بر این اساس می‌توان گفت که حداقل در یکی از ابعاد دلبستگی مکان بین گروه­های پژوهش تفاوت معنی‌داری وجود دارد. برای تشخیص اینکه در کدام­یک از متغیرها تفاوت وجود دارد از تحلیل واریانس‌ یکراهه در متن مانووا استفاده شد که نتایج آن در جدول 4 آمده است.

جدول 4. نتایج تحلیل واریانس یکراهه در متن مانووا بر ابعاد دلبستگی مکان در گروه­های پژوهش

ضریب اتا

سطح معنی‌داری

F

میانگین مجذورات

درجه آزادی

مجموع مجذورات

متغیرها

97/0

0001/0

15/2

22/18048

1

22/18048

هویت مکان

96/0

0001/0

34/4

35/85400

1

35/85400

دلبستگی عاطفی

96/0

0001/0

83/8

22/13608

1

22/13608

وابستگی مکان

95/0

0001/0

36/1

55/13083

1

55/13083

پیوندهای اجتماعی

 

 

     بر اساس نتایج جدول 4، بین گروه­های پژوهش در چهار بُعد دلبستگی مکان تفاوت معنی­داری وجود دارد (05/0p≤). به عبارتی ابعاد دلبستگی مکان در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد و با توجه به میانگین آن­ها (جدول 1)، ساکنان منازل شخصی از دلبستگی مکان بالاتری برخوردارند و در ابعاد هویت مکان، دلبستگی عاطفی، وابستگی مکان و پیوندهای اجتماعی هم به همین شکل است.

    جهت بررسی تفاوت واکنش روانی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی از تحلیل واریانس یکراهه (آنوا) استفاده شد که خلاصه نتایج آن در جدول 5 ارائه شده است.

                جدول 5. نتایج تحلیل واریانس یکراهه در متن آنوا بر واکنش روانی در گروه­های پژوهش

ضریب

اتا

سطح معنی‌داری

F

میانگین مجذورات

درجه آزادی

مجموع مجذورات

متغیرها

97/0

0001/0

62/0

01/158508

1

01/158508

گروه (واکنش روانی)

-

-

-

-

68

68/3764

خطا

-

-

-

-

70

22/50342

کل

      

     بر اساس نتایج جدول 5، نمرات متغیر واکنش روانی (62/0=F و 0001/0=p) می­باشد و نشان می­دهد که بین گروه­های پژوهش در متغیر واکنش روانی تفاوت معنی­داری وجود دارد، به عبارتی واکنش روانی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد و با توجه به میانگین آن­ها (جدول 1)، ساکنان منازل آپارتمانی از واکنش روانی بالاتری برخوردارند.

     جهت بررسی تفاوت ابعاد متغیر واکنش روانی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی از تحلیل واریانس چندمتغیری (مانووا) استفاده شد که خلاصه نتایج آن در جداول 6 و 7 ارائه شده است.

جدول 6. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری بر ابعاد واکنش روانی در گروه­های پژوهش

سطح معنی‌داری

درجه آزادی خطا

درجه آزادی  فرضیه

F

مقدار

نام آزمون

0001/0

68

1

59/713

978/0

اثر پیلایی

0001/0

68

1

59/713

022/0

لامبدای ویلکز

0001/0

68

1

59/713

91/43

اثر هوتلینگ

0001/0

68

1

59/713

91/43

بزرگترین ریشه­ روی

 

     مندرجات جدول 6 نشان می‌دهد که بین گروه­های پژوهش از نظر ابعاد واکنش روانی در سطح  05/0> pتفاوت معنی‌داری وجود دارد. بر این اساس می‌توان گفت که حداقل در یکی از ابعاد واکنش روانی بین گروه­های پژوهش تفاوت معنی‌داری وجود دارد. برای تشخیص اینکه در کدام­یک از متغیرها تفاوت وجود دارد از تحلیل واریانس‌ یکراهه در متن مانووا استفاده شد که نتایج آن در جدول 7 آمده است.

جدول 7. نتایج تحلیل واریانس یکراهه در متن مانووا بر ابعاد واکنش روانی در گروه­های پژوهش

ضریب اتا

سطح معنی‌داری

F

میانگین مجذورات

درجه آزادی

مجموع مجذورات

متغیرها

96/0

0001/0

01/0

11830

1

11830

واکنش در برابر تسلیم

96/0

0001/0

61/2

65/13275

1

65/13275

مقاومت در برابر نفوذ دیگران

92/0

0001/0

04/0

15/2629

1

15/2629

واکنش در برابر نصیحت و توصیه

96/0

0001/0

07/0

91/15096

1

91/15096

پاسخ هیجانی در برابر محدودیت انتخاب

 

 

    بر اساس نتایج جدول 7، بین گروه­های پژوهش در چهار بُعد واکنش روانی تفاوت معنی­داری وجود دارد (05/0p≤). به عبارتی ابعاد واکنش روانی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد و با توجه به میانگین آن­ها (جدول 1)، ساکنان منازل آپارتمانی از واکنش روانی بالاتری برخوردارند و در ابعاد واکنش در برابر تسلیم، مقاومت در برابر نفوذ دیگران، واکنش در برابر نصیحت و توصیه و پاسخ هیجانی در برابر محدودیت انتخاب هم به همین شکل است.

    جهت بررسی تفاوت بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی از تحلیل واریانس یکراهه (آنوا) استفاده شد که خلاصه نتایج آن در جدول 8 ارائه شده است.

 

                جدول 8. نتایج تحلیل واریانس یکراهه در متن آنوا بر بهزیستی اجتماعی در گروه­های پژوهش

ضریب

اتا

سطح معنی‌داری

F

میانگین مجذورات

درجه آزادی

مجموع مجذورات

متغیرها

98/0

0001/0

21/1

22/659406

1

22/659406

گروه (بهزیستی اجتماعی)

-

-

-

-

68

76/163

خطا

-

-

-

-

70

42/6705

کل

      

     بر اساس نتایج جدول 8، نمرات متغیر بهزیستی اجتماعی (21/1=F و 0001/0=p) می­باشد و نشان می­دهد که بین گروه­های پژوهش در متغیر بهزیستی اجتماعی تفاوت معنی­داری وجود دارد، به عبارتی بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد و با توجه به میانگین آن­ها (جدول 1)، ساکنان منازل شخصی از بهزیستی اجتماعی بالاتری برخوردارند.

   جهت بررسی تفاوت ابعاد متغیر بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی از تحلیل واریانس چندمتغیری (مانووا) استفاده شد که خلاصه نتایج آن در جداول 9 و 10 ارائه شده است.

 

جدول 9. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری بر ابعاد بهزیستی اجتماعی در گروه­های پژوهش

سطح معنی‌داری

درجه آزادی خطا

درجه آزادی  فرضیه

F

مقدار

نام آزمون

0001/0

68

1

69/822

981/0

اثر پیلایی

0001/0

68

1

28/7710

019/0

لامبدای ویلکز

0001/0

68

1

28/7710

628/50

اثر هوتلینگ

0001/0

68

1

28/7710

628/50

بزرگترین ریشه­ روی

 

     مندرجات جدول 9 نشان می‌دهد که بین گروه­های پژوهش از نظر ابعاد بهزیستی اجتماعی در سطح 05/0> pتفاوت معنی‌داری وجود دارد. بر این اساس می‌توان گفت که حداقل در یکی از ابعاد بهزیستی اجتماعی بین گروه­های پژوهش تفاوت معنی‌داری وجود دارد. برای تشخیص اینکه در کدام­یک از متغیرها تفاوت وجود دارد از تحلیل واریانس‌ یکراهه در متن مانووا استفاده شد که نتایج آن در جدول 10 آمده است.

جدول 10. نتایج تحلیل واریانس یکراهه در متن مانووا بر ابعاد بهزیستی اجتماعی در گروه­های پژوهش

ضریب اتا

سطح معنی‌داری

F

میانگین مجذورات

درجه آزادی

مجموع مجذورات

متغیرها

94/0

0001/0

09/1

85/21612

1

85/21612

همبستگی اجتماعی

93/0

0001/0

91/2

72/15421

1

72/15421

انسجام اجتماعی

96/0

0001/0

51/2

01/35108

1

01/35108

پذیرش اجتماعی

96/0

98/0

0001/0

0001/0

01/0

29/1

72/16081

5/51300

1

1

72/16081

5/51300

شکوفایی اجتماعی

مشارکت اجتماعی                            

 

 

 

 

 

 

 

 

      بر اساس نتایج جدول 10، بین گروه­های پژوهش در پنج بُعد بهزیستی اجتماعی تفاوت معنی­داری وجود دارد (05/0p≤). به عبارتی ابعاد بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد و با توجه به میانگین آن­ها (جدول 1)، ساکنان منازل شخصی از بهزیستی اجتماعی بالاتری برخوردارند و در ابعاد همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی، شکوفایی اجتماعی و مشارکت اجتماعی هم به همین شکل است.

 

بحث و نتیجه­گیری

پژوهش  حاضر با هدف مقایسه دلبستگی مکان، واکنش روانی و بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی شهر رشت انجام شد. بر این اساس، نتایج پژوهش نشان داد که دلبستگی مکان و ابعاد آن در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد. به عبارت دیگر، ساکنان منازل شخصی در مقایسه با ساکنان منازل آپارتمانی از دلبستگی مکان بالاتری برخوردارند. این یافته با نتایج پژوهش اکبری (1394) همسو است. نتایج پژوهش اکبری (1394) نشان داد که دلبستگی مکان، سازگاری زناشویی و سلامت اجتماعی افراد ساکن در منازل غیرسازمانی بالاتر از افراد ساکن در منازل سازمانی است.

 در تبیین یافته فوق می­توان گفت که در فرآیند دلبستگی به مکان است که فضا برای فرد مبدّل به مکان می­شود، چراکه یک گروه یا یک فرد در برقراری ارتباط به مکان، به آن معنا می­بخشد (مک­ایون[53]، 2014) و در این فرآیند افراد ارتباط خود با سایرین و مکان را توسعه می­دهند. دلبستگی مکان عبارت است از پیوندهای مثبت افراد با مکان‌ها که از پیوندهای عاطفی، رفتاری و شناختی میان افراد یا گروه‌ها و موقعیت‌های اجتماعی- فیزیکی نشأت می­گیرد. در تعریفی از دلبستگی مکان به چهارچوب سه بُعدی فرد- فرآیند- مکان[54] اشاره شده است. بُعد فردی دلبستگی مکان اشاره به معنای فردی یا جمعی آن دارد. بعد روان­شناختی مشتمل بر مؤلفه­های عاطفی، شناختی و رفتاری دلبستگی است. بعد مکانی بر ویژگی­های مکانی دلبستگی از جمله سطح فضایی، اختصاصی بودن و اولویت عناصر اجتماعی یا کالبدی تأکید دارد (اسکنل و گیفورد[55]، 2015). بنابراین، فردی که در منزل شخصی خود برای سال­ها در محلی زندگی می­کند، به دلیل برخورداری از سطح فضایی بالاتر در مقایسه با آپارتمان و اختصاصی بودن فضا و از طرف دیگر برقراری روابط عاطفی و اجتماعی قوی­تر و پایدارتر در سطح محله با همسایگان خود از دلبستگی به مکان، هویت مکان، دلبستگی عاطفی، وابستگی مکان و پیوندهای عاطفی و اجتماعی قوی­تری برخوردار است.

 همچنین، نتایج نشان داد که واکنش روانی و ابعاد آن در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد. به عبارت دیگر، ساکنان منازل آپارتمانی در مقایسه با ساکنان منازل شخصی از واکنش روانی بالاتری برخوردارند. این یافته با نتایج پژوهش فو، پادیلا- واکر و براون[56] (2018) همسو است. نتایج پژوهش آن­ها با هدف مقایسه واکنش روانی و کیفیت زندگی در ساکنان منازل آپارتمانی و شخصی در آمریکا نشان داد که ساکنان منازل شخصی از کیفیت زندگی بالاتری برخوردارند. همچنین، واکنش روانی در ساکنان منازل آپارتمانی بالاتر بود.

 در تبیین یافته فوق می­توان گفت که واکنش روانی حالت انگیزشی است که در پاسخ به آزادی رفتاری ازدست‌رفته یا مورد تهدید قرارگرفته برانگیخته می­شود و آن را احیا می­کند. تهدیدها می­توانند آشکارا یا تلویحی باشند (مثلاً، اشارات ضمنی ظریف). برم و برم (1981، به نقل از فرزانه، 1396) تهدید آزادی عمل را با عنوان تهدید بیرونی و درونی توصیف می­کنند. تهدیدهای بیرونی از تصمیماتی ناشی می­شوند که ما با انتخاب کردن یا نکردن گزینه­های پیش رو اتخاذ می­کنیم. مفهوم اختیار تحت عنوان «باور فرد به توانایی انجام رفتاری خاص» تعریف شده است (فرزانه، 1396). همان­طور که میران و برم[57] (2006، به نقل از زارعین، 1395) اشاره می­کنند، واکنش روانی یک نیروی از پیش فعال شده نیست، بلکه هنگام تهدیدات واقعی یا خیالی از دست دادن آزادی عمل فعال می­شود. با توجه به تعریف واکنش روانی، به نظر می­رسد که فرد با زندگی در آپارتمان و تبعیت از اصول آپارتمان­نشینی احساس می­کند که آزادی عمل و اختیارش تهدید و سلب شده است و لذا در مقایسه با فرد ساکن در منزل شخصی که احساس آزادی عمل بیشتری می­کند، واکنش­های روانی بیشتری نشان می­دهد.­

به علاوه، نتایج پژوهش نشان داد که بهزیستی اجتماعی و ابعاد آن در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی تفاوت معنی­داری دارد. به عبارت دیگر، ساکنان منازل شخصی در مقایسه با ساکنان منازل آپارتمانی از بهزیستی اجتماعی بالاتری برخوردارند. این یافته با نتایج پژوهش اکبری (1394) همسو است. نتایج پژوهش اکبری (1394) نشان داد که دلبستگی مکان، سازگاری زناشویی و سلامت اجتماعی افراد ساکن در منازل غیرسازمانی بالاتر از افراد ساکن در منازل سازمانی است.

 در تبیین یافته فوق می­توان گفت که بهزیستی اجتماعی به شرایط و عملکرد فرد در جامعه اشاره دارد. افراد برخوردار از درجات بالای بهزیستی اجتماعی معمولاً قادر به برقراری روابط با سایرین و حفظ آن روابط هستند. کیز (1998، به نقل از نریمانی، یوسفی و کاظمی، 1392) بهزیستی اجتماعی را به‌عنوان گزارش شخصی افراد از کیفیت ارتباطات آن‌ها با دیگران تعریف می­کند. از ابتدا نیز بهزیستی اجتماعی به‌عنوان ادراک افراد از یکپارچگی آن‌ها با جامعه، پذیرش دیگران، پیوستگی با اجتماع و احساس فرد از مشارکت با جامعه تعریف می­شد. به عقیده او، بهزیستی اجتماعی عبارت است از چگونگی ارزیابی فرد از عملکردش در اجتماع. فرد سالم از نظر اجتماعی، اجتماع را به صورت یک مجموعه معنادار، قابل فهم و بالقوه برای رشد و شکوفایی دانسته و احساس می­کند که به جامعه تعلق دارد، از طرف جامعه پذیرفته می­شود و در پیشرفت آن سهیم است. بنابراین، فرد ساکن در منزل شخصی به علت سکونت طولانی­مدت در یک محله در مقایسه با فرد ساکن در آپارتمان که ممکن است مستأجر باشد و نقل مکان کند یا تعارضات شدیدی را با همسایگان خود در آپارتمان تجربه کند، از وحدت اجتماعی، تشریک‌مساعی و پیوندهای قوی­تر اجتماعی برخوردار است و روابط پایداری را با همسایگان برقرار می­کند و لذا از بهزیستی اجتماعی بالاتری برخوردار است.

این پژوهش مانند سایر پژوهش­ها دارای محدودیت­هایی است، از جمله اینکه جامعه آماری پژوهش شامل ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی شهر رشت است و امکان تعمیم نتایج این پژوهش را به ساکنان سایر شهرهای کشور محدود می‌کند. به علاوه، شرایط جسمی و روانی ناشی از شیوع بیماری کرونا در افراد مورد پژوهش می­تواند بر نحوه پاسخ­گویی به پرسش­ها و نتایج پژوهش تأثیر بگذارد که خارج از کنترل پژوهشگر بوده است. بر همین اساس لازم است که متغیرهای پژوهش حاضر بر اساس ویژگی‌های جمعیت­شناختی از جمله وضعیت اجتماعی- اقتصادی و وضعیت سکونت ساکنین نیز مورد مطالعه قرار گیرد. همچنین لازم است در تحقیقات آتی عواملی نظیر کیفیت زندگی، کمال­گرایی، تاب­آوری و ... در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی مورد مطالعه قرار گیرد. همچنین، پیشنهاد می­شود که به مقایسه متغیرهای پژوهش حاضر در میان زنان و مردان و اجرای پژوهش­های مشابه در سایر شهرهای ایران بپردازند. به منظور ارتقای میزان دلبستگی به مکان در مقیاس‌های متفاوت مکانی همچون واحدهای همسایگی، محلات و مراکز شهری، لازم است برنامه‌ریزان و طراحان شهری، ایجاد فضاهایی که هویت، دلبستگی عاطفی، وابستگی و پیوندهای اجتماعی را رشد دهد، مورد توجه قرار دهند. همچنین لازم است زمینه ایجاد واکنش‌های مثبت روانی و همبستگی، انسجام، پذیرش، شکوفایی و مشارکت اجتماعی در بین ساکنین محلات مسکونی فراهم گردد.



[1] . Butterworth

[2] . Tyson, Lambert & Beattie

[3] . Gifford

[4] . Wilson et al.

[5] . Cohen et al.

[6] . Ng & Fisher

[7] . Sirigatti, Penzo, Giannetti, Casale & Stefanile

[8] . Keyes

[9] . Hoi Shan et al.

[10] . Rollero & De Piccoli

[11] . Scannel & Gifford

[12] . place attachment

[13] . Stedman

[14] . Ramkissoon, Liam & Weiler

[15] . McEwen

[16] . Brown, Altman & Werner

[17] . Low & Altman

[18] . Shamay

[19] . Lewicka

[20] . Velarde et al.

[21] . Faber Taylor & Kuo

[22] . Brehm

[23] . Jonason & Knowles

[24] . Shen & Dillard

[25] . Smith & Yang

[26] . Kim, Levine & Allen

[27] . Rains

[28] . Shen

[29] . Varava & Quick

[30] . Burgoon, Alvaro, Grandpre & Voulodakis

[31] . Fu, Padilla-Walker & Brown

[32] . Brehm

[33] . Jonason & Knowles

[34] . Shen & Dillard

[35] . Burgoon, Alvaro, Grandpre & Voulodakis

[36] . Fu, Padilla-Walker & Brown

[37] . Sirigatti, Penzo, Giannetti, Casale & Stefanile

[38] . Keyes

[39] . Hoi Shan et al.

[40] . Rollero & De Piccoli

[41] . Collins & Onegbasi

[42] . Low & Altman

[43] . Jorgensen & Stedman

[44] . Kyle, Mowen & Tarrant

[45] . Hong & Faedda Psychological Reactance Scale

[46] . Brown, Finney & France

[47] . Keyes Social Well-being Scale

[48] . homogeneity of variance

[49] . Leven’s test of equaility variances

[50] . Kolmogorov-Smirnov

[51] . ANOVA

[52] . MANOVA

[53] . McEwen

[54] . person-process-place

[55] . Scannell & Gifford

[56] . Fu, Padilla-Walker & Brown

[57] . Miron & Brehm

-          اکبری، مریم. (1394). مقایسه دلبستگی مکان، سازگاری زناشویی و سلامت اجتماعی همسران شاغل شرکت نفت استان خوزستان ساکن در منازل سازمانی و غیرسازمانی. پایان­نامه کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور مرکز تهران جنوب.
-          بیات، مریم. (1386). بررسی سازگاری اجتماعی و سلامت روان نوجوانان دختر و پسر با توجه به محل سکونت شهر کرج. پایان­نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت.
-          پورجعفر، محمدرضا، ایزدی، محمدسعید و خبیری، سمانه. (1392). دلبستگی مکانی؛ بازشناسی مفهوم، اصول ومعیارها. نشریه هویت شهر، 24، 64-43.
-          حبیبی، داود، و مرزبان، میثم. (1397). ارزیابی میزان رضایت­مندی ساکنان مجتمع­های مسکونی. نمونه مورد مطالعه: مجتمع مسکونی محله پانصد دستگاه شهر دوگنبدان (گچساران). شباک، 2، 68-57.
-          حیدری، علی اکبر، مطلبی، قاسم و مرادیان، سلمان. (1397). بررسی میزان دلبستگی به مکان نسبت به سه مقیاس خانه، محله و شهر (نمونه موردی شهر شیراز). نشریه هنرهای زیبا- معماری و شهرسازی، 23، 106-95.
-          حیدری، علی اکبر، مطلبی، قاسم و نگین تاجی، فروغ. (1393). تحلیل بعد کالبدی حس تعلق به مکان در خانه های سنتی و مجتمع های مسکونی امروزی، نشریه هنر های زیبا- معماری وشهرسازی، 19، 86-75.
-          حیدری، غلامحسین و غنایی، زیبا. (1387). هنجاریابی پرسشنامه بهزیستی اجتماعی. اندیشه و رفتار، 7، 40-31.
-          خاک­زند، مهدی و بقالیان، آلاله. (1394). بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای تعاملات اجتماعی در فضای باز و نیمه­باز مجتمع­های مسکونی (نمونه موردی: مجتمع مسکونی منطقه 22). نشریه علمی- پژوهشی انجمن علمی معماری و شهرسازی ایران، 11، 28-19.
-          دانشپور، سیدعبدالهادی، سپهری مقدم، منصور و چرخیان، مریم. (1388). تبیین مدل "دلبستگی به مکان" و بررسی عناصر و ابعاد مختلف آن. نشریه هنر‌های زیبا- معماری وشهرسازی، 38، 48-37.
-          دلاور، علی، و کوشکی، شیرین. (1392). روش تحقیق آمیخته. تهران: انتشارات ویرایش.
-          رحیمی، لیلا، رفیعیان، مجتبی و باقری، محمد. (1395). تبیین مؤلفه‌های دلبستگی به مکان در مقیاس محله و شهر و تحلیل تعمیم پذیری آن؛ نمونه موردی: محله تاریخی سرخاب تبریز. معماری و شهرسازی آرمان شهر، 17، 236-225.
-          زارعین، نگین. (1395). مقایسه بهزیستی روان­شناختی، واکنش روانی و شادکامی در  بیماران سرطانی و افراد سالم شهر تهران. پایان­نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
-          زمانی، راحله. (1395). مقایسه واکنش روانی، پرخاشگری و سلامت روانی در زنان مطلقه و عادی شهر تهران. پایان­نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
-          سجادزاده، حسن، شریفی، عادل، اسدی، محمدعلی و شریفی، ندا (1388). دلبستگی مکانی و ادراک کیفیت محیطی بر میزان حس رضایت در محله سنتی(نمونه موردی: محله حاجی همدان). نشریه پژوهش و برنامه‌ریزی شهری، 22، 152-139.
-          سرمست، بهرام و متوسلی، محمدمهدی. (1389). بررسی و تحلیل نقش مقیاس شهر در میزان حس تعلق به مکان (مطالعه موردی: شهرتهران). نشریه مدریت شهری، 26، 146-133.
-          صادقی فرشته، رویا، دانشگرمقدم، گلرخ و دژدار، امید. (1391). بررسی رابطه طرح کالبدی در مجتمع های مسکونی وحس دلبستگی به مکان در بین ساکنین (مطالعه موردی: مجتمع های مسکونی امام خمینی وامام رضا در همدان). نشریه مدیریت شهری، 30، 264-253.
-          صبوری، سعید. (1391). بررسی میزان سلامت اجتماعی در میان کارمندان آموزش‌وپرورش منطقه یازده شهر تهران. پایان­نامه کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور مرکز تهران جنوب.
-          صفاری­نیا، مجید. (1390). اعتباریابی مقیاس دلبستگی مکان. طرح پژوهشی دانشگاه پیام نور مرکز تهران جنوب.
-          صفاری­نیا، مجید. (1390). تأثیر محیط­های مسکونی مختلف (خانه­های ویلایی و انواع آپارتمان) بر سلامت روان، شادکامی و بهزیستی شخصی دختران نوجوان. پژوهش­های روان­شناسی اجتماعی، 1، 74-60.
-          صفاری­نیا، مجید. (1394). بررسی خصوصیات روان‌سنجی مقیاس واکنش روانی در جمعیت ایرانی. پژوهش­های روان­شناسی اجتماعی، 18، 112-99.
-          صفاری­نیا، مجید، بیات، شهره، و نورمحمدی، احمد. (1396). مقایسه شخصیت جامعه­پسند، واکنش روانی، حمایت اجتماعی ادراک شده و سبک­های دفاعی والدین کودکان معلول جسمی- حرکتی و کودکان سالم شهر اصفهان. کودکان استثنایی، 17، 26-15.
-          صفاری­نیا، مجید، تدریس تبریزی، معصومه و علی­اکبری دهکردی، مهناز. (1393). رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه بهزیستی اجتماعی در زنان و مردان ساکن شهر تهران. اندازه­گیری تربیتی، 18، 132-115.
-          عظیمی، نیاز و دباغ، امیرمسعود. (1394). بازتاب مفاهیم ایرانی در طراحی مجتمع مسکونی امروز. کنفرانس بین­المللی پژوهش در علوم و تکنولوژی، مؤسسه مدیران ایده­پردازان پایتخت ایلیا، انجمن اقتصاد و انرژی.
-          فرزانه، آزاده. (1396). پیش­بینی بهزیستی اجتماعی بر اساس شخصیت جامعه­پسند و واکنش روانی در دانشجویان. پایان­نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
-          کاملی، محسن، و حسینی، سیدباقر. (1398). مدل­یابی ساختاری نظم محیط، حس تعلق و دلبستگی به مکان با میزان سطح امنیت. شهر ایمن، 2، 12-1.
-          موسوی، سمیه. (1392). رابطه رضایت زناشویی با شکایات روان­تنی و بهزیستی روان­شناختی در دبیران شهرستان شهرکرد. پایان­نامه کارشناسی ارشد ‌دانشگاه آزاد اسلامی ‌واحد خوراسگان.
-          نریمانی، محمد، یوسفی، فاطمه، و کاظمی، رضا. (1392). نقش سبک‌هایدلبستگیوکیفیتزندگیدرپیش­بینیبهزیستی روان­شناختی نوجوانان مبتلا به ناتوانی‌های یادگیری. ناتوانی‌هاییادگیری، 4، 142-124.
-          والیانی­کیا، اکبر. (1394). اثربخشی هیپنوتراپی شناختی بر کاهش وزن و بهزیستی روان­شناختی خانم‌های 20 تا 45 ساله چاق. پایان­نامه کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور مرکز تهران جنوب.
-          Brehm, J.W. (1966). A Theory of psychological reactance. New York: Academic Press.
-          Brown, B.B., Altman, I., & Werner, C.M. (2012). Place attachment. International Encyclopedia of Housing and Home, 12, 183-188.
-          Brown, A.R., Finney, S.J., & France, M.K. (2010). Using the bi-factor model to assess the dimensionality of the Hong psychological reactance scale. Educational and Psychological Measurement, 24, 345-356.
-          Burgoon, M., Alvaro, E., Grandpre, J., & Voulodakis, M. (2012). Revisiting the theory of psychological reactance: Communicating threats to attitudinal freedom. Thousand Oaks, CA: Sage.
-          Butterworth, I. (2000). The relationship between the built environment and well-being: A literature review, Educational and Psychological Measurement, 1-35.
-          Cohen, D.E., Brooks-Gunn, J., Leventhal, T., & Hertzman, C. (2002). Neighborhood income and physical and social disorder in Canada: Associations with young children's competencies. Child Developement, 73, 1844-1860.
-          Faber Taylor, A., & Kuo, M. (2009). Children with attention deficits concentrate better after walk in the park. Journal of Attention Disorders, 12, 402-409.
-          Fu, X., Padilla-Walker, L.M., & Brown, M.N. (2018). Comparison of psychological reactance and quality of life in residents of private homes and apartments. Journal of Environmental Psychology, 57, 90-98.
-          Gifford, R. (2007). Environmental psychology and sustainable development: Expansion, maturation, and challenges. Social Issues, 63, 199-212.
-          Hoi Shan, S.C., Annie, T., Yee Sian, C., Hawkins, R., Lee Ka But, A., & Shiu, M. (2008). Children`s social and emotional well-being in Singapore. Research Monograph, 7, 22-30.
-          Hong, S.M., & Faedda, S. (1996). Refinement of the Hong psychological reactance scale. Educational and Psychological Measurement, 56, 173-182.
-          Jonason, P.K., & Knowles, H.M. (2006). A uni-dimensional measure of Hong`s psychological reactance scale. Psychological Reports, 98, 569-579.
-          Jorgensen, B.S., & Stedman, R.C. (2001). Sense of place as an attitude: Lakeshore owner`s attitudes toward their properties. Journal of Environmental Psychology, 21, 233-248.
-          Keyes, C.L.M. (1998). Social well-being. Social Psychology Quarterly, 61, 121-140.
-          Kim, S.Y., Levine, T.R., & Allen, M. (2013). Comparing separate process and intertwined models for reactance. Communication Studies, 64, 273-295.
-          Kim, S.Y., Levine, T.R., & Allen, M. (2014). The intertwined model of reactance for resistance and persuasive boomerang. Communication Research, 50, 356-365.
-          Kyle, G.T., Mowen, A.J., & Tarrant, M. (2004). Linking place preferences with place meaning: An examination of the relationship between place motivation and place attachment. Journal of Environmental Psychology, 24, 439-454.
-          Lewicka, M. (2009). What makes neighborhood different from home and city? Effects of place scale on place attachment. Journal of Environmental Psychology, 30, 35-51.
-          Low, S.M., & Altman, I. (1992). Place attachment: A conceptual inquiry. Human Behavior & Environment: Advances in Theory & Research, 12, 1-12.
-          McEwen, J.W. (2014). Sense of place, place attachment, and rootedness in Four West Baton Rouge Parish, Louisiana Bars. Florida State University.
-          Ng, E., & Fisher, A.T. (2019). Understanding well-being in multi-livels: A review. Health, Culture and Society, 5, 308-323.
-          Rains, S.A. (2013). The nature of psychological reactance revisited: A meta-analytic review. Human Communication Research, 39, 47-73.
-          Ramkissoon, H., Liam D.G., & Weiler, B. (2013). Relationships between place attachment, place satisfaction and pro-environmental behavior in an Australian national park, Journal of Sustainable Tourism, 21, 434- 457.
-          Rollero, C., & De Piccoli, N. (2010). Does place attachment affect social well-being? European Review of Applied Psychology, 60, 233-238.
-          Saffarinia, M., Tavakkoli, S., & Alipor, A. (2012). Effects of environmental design inspired by nature on psychological and physiological responses of clients in medical spaces. International Journal of Environmental Research, 6, 689-694.
-          Scannell, L., & Gifford, R. (2015). The relations between natural and civic place attachment and pro-environmental behavior. Journal of Environmental Psychology, 30, 289-297.
-          Scannell, L., & Gifford, R. (2020). Psychology of place attachment. Journal of Environmental Psychology, 35, 322-335.
-          Shamai, S. (1991). Sense of place: an empirical measurement, Isreae1, geoforum, 22, 347-358.
-          Shen, L., & Dillard, J.P. (2015). Psychometric properties of the Hong psychological reactance scale. Journal of Personality Assessment, 85, 74-81.
-          Sirigatti, S., Penzo, I., Giannetti, E., Casale, S., & Stefanile, C. (2016). Relationships between psychological reactance and psychological well-being. Personality and Individual Differences, 90, 219-224.
-          Smith, G.D., & Yang, F. (2019). Relationship of personality characteristics, resilience and psychological reactance with social well-being in Chinese women and men. Nurse Education Today, 49, 90-95.
-          Stedman, R.C. (2003). Is it really a social construction? The contribution of physical environment to Sense of place. Society and Natural Resources, 16, 671-685.
-          Tyson, G., Lambert, G., & Beattie, L. (2002). The impact of ward design on the behaviour, occupational satisfaction and well-being of psychiatric nurses. International Journal of Mental Health Nursing, 11, 94-102.
-          Varava, K.A., & Quick, B.L. (2015). Adolescents and movie ratings: Ispsychological reactance a theoretical explanation for the forbiddenfruit effect? Journal of Broadcasting and Electronic Media, 59, 149-168.
-          Velarde, M.D., Fry, G., & Tveit, M. (2007). Health effectsof viewing landscapes- landscape types in environmentalpsychology. Urban Forest and Urban Greening, 21, 199-212.