نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور تهران، تهران، ایران

2 گروه روانشناسی ، دانشگاه پیام نور تهران، تهران، ایران

چکیده

مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری ناتوان کننده است که مغز و نخاع را تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث بروز مشکلات عدیده جسمی و روانی می‌شود. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش غنی سازی روابط بین فردی مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر سازگاری روانی- اجتماعی و سلامت اجتماعی زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت.
روش: طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان متأهل مبتلا به بیماری MS که عضو انجمن ام اس شهر اصفهان در سال 1398 بودند که 30 نفر براساس ملاک‌‌های ورود به مطالعه و به‌ شیوه نمونه‌‌گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. افراد گروه­ آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه­ای مبتنی بر رویکرد هیجان مدار شرکت کردند؛ اما برای گروه کنترل، مداخله‌‌‌‌ای صورت نگرفت. آزمودنی­ها در سه مرحله به پرسشنامه­های سازگاری روانی اجتماعی با بیماری دروگتیس و دروگتیس (1990) و پرسشنامه سلامت اجتماعی کیز (۲۰۰۴)  پاسخ دادند. همچنین داده‌‌های پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.
یافته­ها: جلسات غنی سازی روابط مبتنی بر رویکرد هیجان مدار سبب بهبود سازگاری روانی اجتماعی با بیماری در مرحله پس آزمون و پیگیری شده (01/0>p) و اثر آن در طول زمان نیز ثابت باقی مانده است. درحالیکه مداخله آزموشی تنها در مرحله پس آزمون سبب افزایش سلامت اجتماعی زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شده است (05/0>p).
نتیجه­گیری: به نظر می­رسد که آموزش غنی سازی روابط بین فردی مبتنی بر رویکرد هیجان مدار منجر به بهبود سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری و افزایش سلامت اجتماعی زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شده است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

The Effectiveness of Enriching Interpersonal Relationship Based on Emotionally Focused Therapy on Psychosocial -Social Adjustment and Social Health in Married Women with Multiple Sclerosis

نویسندگان [English]

  • Mahnaz Aliakbari dehkordi 1
  • Soheila Dehkhodaei 2

1 Payame Noor University, Tehran, Iran

2 Payame Noor University, Tehran, Iran

چکیده [English]

Introduction: Multiple sclerosis is a debilitating disease that affects the brain and spinal cord and causes many physical and mental problems. The present study was conducted to evaluate the effectiveness of training on the enrichment of interpersonal relationships based on emotionally focused therapy on psychosocial adjustment and the social health of married women with multiple sclerosis.
Method: The research design was semi-experimental with a pre-test-post-test with a control and follow-up group. The statistical population of the study included all married women with MS who were members of the Isfahan MS Association in 2019, and 30 people were selected based on the criteria for entering the study and targeted sampling method and were randomly divided into two groups of 15 people. The experimental group participated in eight 90-minute sessions based on the relationship enhancement program, but no intervention was performed for the control group. In three stages, the subjects answered Derogatis & Derogatis psychosocial adjustment to disease (1990) and Keys social health questionnaires (2004). Also, the research data were analyzed by repeated analysis of variance.
Results: Enrichment sessions based on emotion-oriented approach improved social-psychological adjustment with the disease in the post-test and follow-up phase (p < 0.01) and its effect remained constant over time. However, experimental intervention only in the post-test stage increased the social health of married women with multiple sclerosis (p < 0.05).
Conclusion: It seems that teaching how to enrich interpersonal relationships based on the emotion approach has led to improved psychosocial adjustment with the disease and increased the social health of married women with multiple sclerosis.

کلیدواژه‌ها [English]

  • : Enrichment of interpersonal relationships
  • emotionally focused therapy
  • social-psychological adjustment
  • social health
  • married women with multiple sclerosis

مقدمه

مولتیپل اسکلروزیس[1] یک بیماری مضمحل کننده مزمن سیستم عصبی مرکزی[2] است و هر بخشی از CNS را تحت تأثیر قرار می دهد، اما بیشتر قسمت های ماده سفید در نیمکره های مغزی، اعصاب چشمی، ساقه مغز، مخچه و نخاع را درگیر می نماید (سوکو، سوباسی و گورزیس[3]، ۲۰۱۲).  مشخصه بیماری مولتیپل اسکروزیس متعدد بودن ضایعات از نظر زمانی و مکانی و بروز علائم بصورت عود‌کننده است، یعنی یک علامت عصبی بعد از مدتی بهبود یافته و در زمان دیگر همان علامت یا علائم دیگر مجدداً بروز می‌کند (والدمن[4]، 2009). هرچند بیش از 80 درصد بیماران، خویشاوندانِ‌ نزدیک‌ مبتلا‌ به این بیماری را ندارند، اما چنانچه زمینة ابتلای به آن و استعداد خانوادگی نسبت به آن وجود داشته باشد، احتمال بروز آن در‌ خویشاوندان‌ نزدیک‌ را دو چندان می‌کند (رجبی و یزدخواستی، 1393). در نگاهی دیگر˛ این بیماری از شایعترین بیماری های نورولوژیک بوده که عمدتا در بالغین جوان و به طور شایعتر در زنان دو برابر مردان دیده شده است ( سیلوا و فراری[5]، 2020). علائم و نشانه­های این بیماری بسته به تمرکز و ویژگی­های مورفولوژیکی در ماده مغزی سفید و خاکستری ممکن است به صورت­های متفاوتی همچون، اختلال در بینایی، تکلم، بلع؛ اسپاسم، ضعف عضلانی، خستگی، تغییرات شناختی و عاطفی دیده شود (هادکیس[6] و همکاران، 2015). این دسته از بیماران مانند سایر افرادی که بیماری­های پیشرونده عصبی دارند به دلیل آتروفی قشر مغز، ایجاد نقایص شناختی و یا به دلیل اجبار  کنار آمدن با یک بیماری ناتوان کننده و شرایط سخت موجبات تغییرات شخصیتی و اجتماعی  را بوجود می آورند (بندیکت[7]، 2009).

هنگامی که سلامت جسمی در یک بیماری مزمن مختل می­شود، تعامل بیماران با بستگان و شرکای خود بطور جدی نیز تحت تاثیر قرار می­گیرد (علویان، کاچو، موقانی لنکرانی و اساری[8]، 2006) بطوریکه از پیامدهای نامطلوب بیماری، افزایش ناتوانی و مشکلات ارتباطی است (سالیوان و دامینگو[9]، 2017). ام اس یک بیماری مزمن است که تاثیر عمیقی روی زندگی بیمار دارد و پیامدهای اجتماعی، روانی و فیزیکی برای بیمار و خانواده وی ایجاد می­کند (تاجیک اسمعیلی و حکیم آبادی، 1395). بسیاری از پزوهشگران سلامت را اساسی­ترین جزء رفاه جامعه به شمار می­آورند که بیش از مداخلات پزشکی به عوامل اجتماعی وابسته است. در واقع سلامت اجتماعی[10] به نوعی بهداشت روانی، فردی و اجتماعی گفته می­شود که (کعبه، خاقانی فرد و حکمی، 1396) در کنار سلامت جسمانی و روانی یکی از سه رکن تشکیل دهنده سلامت عمومی جامعه و خانواده است. زمانی می­توان شخص را واجد سلامت اجتماعی دانست که بتواند فعالیت­ها و نقش­های اجتماعی خود را در حد متعارف در خانواده و اجتماع بروز دهد و با خانواده و جامعه­ای که در آن زندگی می­کند و هنجارهای اجتماعی موجود، احساس پیوند، اتصال و ارتباط برقرار نماید (سیمی، اقایوسفی، مخلوق و محمدی، 1396). این سازه برحسب تعریف سازمان بهداشت جهانی[11] عبارت است از بهزیستی ذهنی[12]، خودکارآمدی ادراک شده[13]، خود بسندگی، شایستگی و توانایی درک خصوصیات بالقوه عقلانی و هیجانی خود، توانایی پشت سرگذاشتن فشارهای معمول زندگی و مشارکت در فعالیت­های جمعی (نیکوگفتار، 1393). کییز[14] (2004) معتقد است که سلامت اجتماعی با پنج بعد پذیرش اجتماعی[15]، مشارکت اجتماعی[16]، شکوفایی اجتماعی[17]، وابستگی اجتماعی[18] و انسجام اجتماعی[19] پدیده­ای عمومی مبتنی بر تکالیف اجتماعی است که انسان در بطن ساختارهای اجتماعی و جوامع با آنها مواجه است (نیکوگفتار، 1396). بنابراین سلامت اجتماعی شامل عناصر متعددی است که در کنار یکدیگر نشان می­دهند چگونه و در چه درجه­ای افراد و در زندگی اجتماعی خود خوب عمل می­کنند (موسوی، شیانی، فاطمی­نیا و امیدنیا، 1394).

پژوهش های بیانگر آن است هنگامی که بیماران نقصی˛ را در وضعیت سلامت جسمی­شان تجربه ­کنند (صمدزاده، شریفی و پورخیرالدین، 13۹۳) سازگاری ضعیف با بیماری، میزان بهبودی را نیز کاهش می­دهد (هالفورد و براون[20]، ۲۰۰۹). ساگاری به توانایی فرد جهت تطابق با محیط اطرافش اشاره دارد که می­تواند در حیطه­های مختلفی مطرح شود و ابعاد اجتماعی، خانوادگی، عاطفی و شغلی و غیره را شامل شود (حیدری و باقری حبی، 1397). در این میان سازگاری روانی اجتماعی [21]معمولاً در اصطلاحات نقش های اجتماعی، عملکرد نقش، درگیر شدن با دیگران، و رضایت با نقش های متعدد مفهوم سازی شده است. سازگاری روانشناختی را می توان به عنوان یک توانایی و ابزار کنار آمدن با شرایط متغیر محیطی و درونی در نظر گرفت (بابایی، خوش­نویس و شعبانی، 1396). این افراد بایستی با تغییرات تهدید کننده سلامت و حیات مقابله نمایند و با آن سازگار شوند تا به سطح قابل قبولی از عملکرد روانی و اجتماعی و نهایتا کنترل بهتر با بیماری دست یابند (فقهی، سعادت جور، دستجردی، کلانتری و علیدوستی، 1395).

یکی از رویکردهایی که در زمینه کاهش تعارضات و آشفتگی ارتباطی بوجود آمده، غنی سازی روابط مبتنی بر رویکرد هیجان­مدار[22] است (بابایی گرمخانی، رسولی و داورنیا، 1396). در رویکرد غنی­سازی روابط مهارت­هایی آموزش داده می­شود که به ارضای نیازهای اﺳاﺳﻲ خانواده، مانند عشق، مهربانی، تعلق، اعتماد، وفاداری، امنیت و لذت کمک کند. این رویکرد در صدد پرداختن به مشکلات زوجین و خانواده پیش از بحرانی شدن و آموزش مهارت­های سالم ارتباطی و تقویت هیجان­های مثبت است (شکارچی سدالهی، آزاد یکتا و میرزمانی بافقی، 1398). درمان هیجان مدار دو حیطه را شناسایی و توسعه می­دهد: تجارب و تعاملات، نخستین هدف درمان دستیابی و سپس پردازش پاسخ­های هیجانی خاصی است که بخش زیرین الگوهای محدود کننده و یکنواخت تعاملات را تشکیل می­دهند. در این صورت تغییر موقعیت­های تعاملی تسهیل گردیده پیکره­های بنیادین دلبستگی ایمن (دردسترس بودن و پاسخگو بودن) خود را نمایان می­سازد. دومین هدف خلق وقایع و رخدادهای تعاملی جدید است که رابطه را به عنوان ماهیتی آرام بخش باز تعریف می­کند (بابایی گرمخانی و همکاران، 1396). در حقیقت پردازش مجدد تجارب درونی به عنوان روشی جهت توسعه موقعیت­های میان فردی بکار گرفته می­شود (دنتون، جانسون و بلرسون[23]، 2010). بنابراین هسته مرکزی درمان غنی­سازی ارتباط را مداخلات سمیستی تشکیل می­دهد که هدفش بازسازی الگوهای پاسخ بین فردی و چرخه مراودات در جهات مثبت تر است که به افراد کمک می­کند تا با تسلط بر مهارت­های ارتباطی، مشکلات خود را حل کنند (آقایوسفی، شریفی ساکی، احمدی و کریمی، 1397).

بر اساس پژوهش­های صورت گرفته شیوه ارتقاء روابط بیشترین میزان اثر گذاری و مطلوبیت را داشته و نتایج در مرحله پیگیری نیز پایایی و اثرگذاری شیوه را بیشتر از سایر روش­ها نشان داده است (امینی و حیدری، 1395)، برای مثال صمد زاده و همکاران (1393) در پژوهشی با عنوان اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر سازگاری روانی-اجتماعی با بیماری و نشانه­های افسردگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2دریافتند که درمان شناختی-رفتاری موجب افزایش سازگاری با بیماری و کاهش نشانه های افسردگی در افراد مبتلا به دیابت نوع دو می­شود. فقهی و همکاران (1395) دریافتند که برنامه آموزشی بر اساس مدل سازگاری «روی» بر تمامی مولفه­های ابعاد آگاهی و نگرش نسبت به بیماری، محیط کار، محیط خانواده، روابط فامیلی، محیط اجتماعی، اختلالات روانشناختی و کل نمره سازگاری روانی و اجتماعی بیماران دیابتی نوع دوم تاثیر معنی داری داشته است. ترخان (1395) در پژوهشی دریافتند که درمان بین فردی گروهی بر سازگاری عاطفی، اجتماعی و ابراز وجود زنان دچار نارضایتی زناشویی تاثیر معناداری داشته است. جهان (1396) نشان داد که آموزش غنی­سازی به صورت معنی­داری باعث افزایش سازگاری و تاب آوری شده است. سلطانی و همکاران (2013) دریافتند که بین نمرات پس آزمون دو گروه در صمیمت آزمون و پس آزمون نشان دادند که بین ابعاد صمیمیت دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد و مداخله درمانی توانسته بر صمیمیت عاطفی، روانی، رابطه ای و جنسی را افزایش دهد.

به طور کلی MS تاثیر قابل ملاحظه­ای بر بهزیستی روانی و اجتماعی افراد مبتلا، حتی در اوایل بیماری می­گذارد و یکی از استرس­زاترین جنبه­های بیماری نامعلوم بودن آینده آن است و درست در زمانی که بیماران در حال سازگار شدن با احساس ناتوانی ناشی از حملات قبلی بیماری هستند، حمله دیگری با محدویت­های بیشتر از راه رسیده و بایستی با دوره دیگری از سازگاری با بیماری مواجه شوند که این امر نحوه واکنش به موقعیت و تعاملات اجتماعی را تحت تاثیر قرار می­دهد. به دلیل فقدان مطالعه­ای پیرامون اثر بخشی آموزش غنی سازی روابط بر ویژگی­های اجتماعی زنان مبتلا به ام اس در جامعه ایران؛ پژوهش حاضر قصد دارد تا میزان تاثیر آموزش غنی سازی روابط بین فردی زوجین مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر سازگاری روانی اجتماعی و سلامت اجتماعی زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس را مشخص نماید.

 

روش

پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری است. جامعه­ی آماری مورد مطالعه در این پژوهش را زنان متأهل دارای تعارضات زناشویی مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس که عضو انجمن ام اس شهر اصفهان در سال 1398 می­باشند، تشکیل می­دهند. جهت انتخاب نمونه از بین اعضای جامعه، 30 زن متأهل به صورت هدفمند و براساس ملاک­های ورود و خروج انتخاب و به طور تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل 15 نفره گمارده شدند. اعضای گروه آزمایش تحت 8 جلسه آموزشی غنی­سازی روابط بین فردی مبتنی بر رویکرد هیجان مدار قرار گرفتند درحالیکه اعضای گروه گواه در انتظار آموزش باقی ماندند و آموزشی دریافت نکردند و تمامی آزمودنی­ها قبل و پس از اتمام جلسات به پرسشنامه­های پژوهش پاسخ دادند. همچنین پس از گذشت 30 روز، آزمودنی­های هر دو گروه به عنوان دوره­ی پیگیری مجددا مورد آزمون قرار گرفت. ملاک­های ورود شامل: 1) ارجاع به مشاورین حاضر در مرکز به علت تعارضات و مشکلات زناشویی 2) حداقل 1 سال از مدت زمان ازدواجشان گذشته باشد 3) دامنه سنی بین 20 تا 50 سال 4) سطح سواد بالاتر از سیکل 5) تمایل و رضایت آگاهانه به شرکت در طرح پژوهش. ملاک­های خروج: 1) وجود علائم شدید مربوط به بیماری ام اس که امکان حضور در جلسات وجود نداشته باشد. 2) ابتلا به یکی از یبماری های شدید جسمانی و یا وجود معلولیت­های جسمی 3) تشخیص اختلالات حاد روانپزشکی براساس پرونده بیمار 4) عدم تمایل به ادامه همکاری. از جمله ملاحظات اخلاقی مطرح شده در پژوهش حاضر رعایت گمنامی برای تک تک پاسخ گویان به منظور جلوگیری از تبعات احتمالی منفی، جلب موافقت و تمایل شخصی برای شرکت در پژوهش و در نهایت داده های حاصل از پرسشنامه های پژوهش فقط در راستای اهداف و فرضیه های پژوهش مورد تحلیل و استفاده قرار گرفته اند است.در سطح توصیفی از شاخص‌های گرایش مرکزی و پراکندگی و در سطح استنباطی نیز از آزمون‌های بررسی پیش‌فرض‌ها و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر[24] استفاده شد. کلیه‌ی تحلیل‌های آماری با استفاده از بسته آماری SPSS نسخه 24 انجام گردید.

ابزارهای پژوهش

الف) پرسشنامه سازگاری روانی اجتماعی با بیماری دروگتیس و دروگتیس[25]: این مقیاس توسط دروگتیس و دروگتیس[26] (1990)  ساخته شد و 46 سوال دارد که در یک مقیاس 4 درجه ای 0 تا 3 شامل حوزه جهت گیری، مراقبت بهداشتی (7 گویه)، محیط شغلی (6 گویه)، محیط خانه (8 گویه)، روابط جنسی (6 گویه)، توسعه روابط خانوادگی (5 گویه) و درماندگی روانشناختی (7 گویه) است. در مطالعه دروگتیس و دروگتیس (1990) پایایی با استفاده از آلفای کرونباخ برای هر یک از زیر مقیاس­های ذکر شده به ترتیب 47/0، 76/0، 77/0، 83/0، 62/0، 80/0 و 85/0 گزارش شده است. روایی سازه این مقیاس با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی به روش چرخش واریماکس حاکی از آن بوده که این هفت  مقوله در مجموع 63/0 و هر یک از زیر مقیاس ها به ترتیب 18، 10، 9، 8 ، 7 ، 7 و 5 درصد از واریانس کل مقیاس را تبیین می کند. در مجموع بررسی ویژگی­های روانسنجی میان سازگاری روانی اجتماعی نسبت به بیماری حاکی از آن است که این مقیاس از شاخص های پایایی و روایی رضایت بخشی برخرردار است (صحرانورد و همکاران، 1396). فقهی و همکاران (1390) به بررسی روایی و پایایی پرسشنامه مذکور پرداختند و پایایی پرسشنامه را با استفاده از آلفای کرونباخ 94/0 گزارش کردند.

ب) پرسشنامه سلامت اجتماعی کییز[27]: کییز پرسش‌نامه سلامت اجتماعی را در سال 2004 بر اساس مدل نظری سلامت اجتماعی، طراحی کرد. این مقیاس دارای 20 گویه  و در یک مقیاس لیکرت پنج درجه­­ای (کاملا­ مخالف=1 تا کاملا موافق=5) است. نتایج تحلیل عاملی تایید در پژوهش کییز نشان داد که  مقیاس دارای پنج بعد یا مولفه است که از نظر تجربی مورد تایید قرار داد. ابعاد مقیاس شامل: شکوفایی اجتماعی، همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی، شکوفایی اجتماعی و مشارکت اجتماعی است. فرزی، زردشتیان و عیدی پور (1394) در پژوهشی همسانی درونی مولفه های پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ را در مقیاس شکوفایی برابر با 80/0، انسجام  برابر با 79/0، یکپارچگی برابر با 75/0، پذیرش برابر با 78/0 و مشارکت برابر با 72/0 گزارش دادند.

 


 


جدول 1. چهارچوب جلسات درمان روابط بین فردی و رویکرد هیجان مدار


جلسات

جلسات ارتقاء روابط بین فردی

جلسه

 اول

اجرای پیش آزمون، بررسی بیماری MS و مشکلات بیماران، آشنایی با روش کار و ساختار جلسات، شناسایی ارتباط خوب و بد، درک مهارت های موثر ارتباط زنان، یادگیری مهارت ارائه و دریافت بازخورد، تکلیف خانگی: ارزیابی خود ارائه و دریافت باخورد

جلسه دوم

نگاه به رابطه از زاویه جدید، آشنا شدن با چرخه های تعاملی خود و نامگذاری آن، درک چگونگی تاثیر بر یکدیگر، درک چگونگی یکی شدن رفتار زنان برای ایجاد چرخه،  تکلیف خانگی: بررسی چرخه های تعاملی خود در موقعیت­های مختلف

جلسه سوم

توسعه پیوند عاطفی، شناسایی ترسهای خود، مواجه شدن با عواطف منفی، تکلیف خانگی: انجام تمرین در زمینه تکیه گاه ایمن و توسعه پیوند ایمن، شناسایی ترسهای خود

جلسه چهارم

شناسایی انتظارات و باورهای دلبستگی زنان، شناسایی و تشخیص سابقه دلبستگی هر یک از زنان و تاثیر آن بر روی رفتار آنها، تکلیف خانگی: بررسی رفتارهای مقابله ای با همسر

جلسه پنجم

شناسایی هیجانات، تعیین هیجانات بنیادین، تمیز دادن هیجانات اصلی و واکنش پذیر، شناسایی رابطه هیجان، تکلیف خانگی: اختصاص دادن زمان برای اشتراک گذاشتن هیجان و رفتار و افکار با شریک زندگی

جلسه ششم

رفتار و افکار زوجین در چرخه های منفی، شناسایی هیجانات و اصلی خود و همسر، درک چگونگی احساسات عمیق خود نسبت به همسر، ایفای نقش سخنرانی و پاسخ و تکلیف تعاملی

جلسه هفتم

شناسایی نیازهای دلبستگی به هر یک از زنان، کاهش حساسیت واکنش پذیری در رابطه، تقویت کردن پیوند دلبستگی، تسهیل کردن ابراز احساسات، نیازها و خواسته ها، تکلیف خانگی: تمرین در زمینه مکالماتی جهت پیوند دادن رابطه  و دستور العمل هایی برای همسر شنونده

جلسه هشتم

تقویت تغییرات تعاملی، تسهیل ایجاد و ظهور تعاملات و راه حل­های جدید، درک اهمیت رابطه جنسی در زندگی زناشویی، صحبت درباره مشکلات جنسی و مسائل زناشویی، اجرای پس آزمون

     


یافته­ها

 

میانگین و انحراف استاندارد سن زنان شرکت کننده در پژوهش در گروه­ کنترل به ترتیب برابر با 06/32 و 13/9 و در گروه آزمایش برابر با 26/33 و 07/8 می­باشد. از لحاظ متغیر تحصیلات، 40% زنان دارای مدرک دیپلم وفوق دیپلم، 36% دارای مدرک لیسانس و 23% دارای تحصیلات تکمیلی می باشند. همانطور که میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای پژوهش در جدول 2 نشان داده، میانگین نمرات سازگاری روانی اجتماعی زنان شرکت کننده در گروه غنی سازی روابط هیجان مدار در مرحله پس آزمون (80/69) و پیگیری (60/63) نسبت به نمرات مرحله پیش آزمون آنها (06/52) افزایش یافته است. همچنین میانگین نمرات سلامت اجتماعی زنان شرکت کننده در گروه غنی سازی روابط هیجان مدار در مرحله پس آزمون (66/44) و پیگیری (86/41) نسبت به نمرات مرحله پیش آزمون آنها (73/36) افزایش یافته است.

 

 

 

جدول 2. میانگین و انحراف استاندارد نمرات متغیرهای پژوهش به تفکیک گروه­ها

         

ابعاد

گروه کنترل

گروه آزمایش

پیش آزمون

پس آزمون

پیگیری

پیش آزمون

پس آزمون

پیگیری

سازگاری روانی اجتماعی

میانگین

50/73

46/54

06/56

52/06

69/80

63/60

انحراف استاندارد

54/8

10/23

07/9

5/67

96/10

40/8

سلامت اجتماعی

میانگین

39/00

13/38

66/38

36/73

44/86

86/41

انحراف استاندارد

4/51

02/6

69/5

3/71

56/5

47/4

                 

 

 

 

قبل از انجام تحلیل واریانس، سه پیش فرض همگنی ماتریس های واریانس کوواریانس، همگنی واریانس ها و کرویت ماچلی مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نتایج جدول 3 و معنادار نبودن آماره آزمون باکس در دو متغیر سازگاری روانی اجتماعی و سلامت اجتماعی فرض همگنی ماتریس­های واریانس-کوورایانس رعایت شده است.


جدول3. آزمون باکس جهت بررسی همگنی ماتریس‌ واریانس تفاوت میانگین در گروه­ها

 

متغیر

Box’s M

F

df1

df2

سطح معناداری

سازگاری روانی اجتماعی

14/4

61/0

6

30/5680

722/0

سلامت اجتماعی

49/3

51/0

6

30/5680

798/0

             

 

 

 

 

همچنین نتایج آزمون لوین جهت بررسی همگنی واریانس­ها نشان داد که سطوح معناداری بدست آمده متغیرهای همپراش برای متغیرهای سازگاری روانی اجتماعی (225/0=, p54/1=F) و سلامت اجتماعی (708/0=, 14/0=F) در سطح 05/0 معنادار نمی باشد، لذا پیش فرض برابری واریانس­­ها در گروه­های آزمایش و کنترل تایید گردید. نتایج آزمون ماچلی نشان داد که مقدار موچلی در دو متغیر سازگاری روانی اجتماعی (772/0=, p981/0=W) و سلامت اجتماعی (974/0=, p998/0=W) در سطح 05/0 غیر معنادار است و دلیلی برای رد فرض همگنی واریانس تکرارهای مختلف آزمایش وجود ندارد و در نتیجه تخطی از الگوی آماری F صورت نگرفته است. همچنین مقدار اپسلین گرین هاوس-گیزر نشان می­دهد ماتریس واریانس- کوواریانس مدل به میزان بسیار جزئی از الگوی آماری F انحراف دارد. در ادامه نتایج تحلیل واریانس بین گروهی و درون گروهی اثربخشی مداخله درمانی بر دو متغیر وابسته در جدول 4 ارائه شده است.

 


جدول 4. نتایج تحلیل واریانس با اندازه‏‏گیری مکرر برای سازگاری روانی اجتماعی و سلامت اجتماعی

 زیر مقیاس

منبع

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معناداری

اتا

توان اماری

سازگاری روانی اجتماعی با بیماری

درون گروهی

عامل

1916/15

2

958/07

17/79

0/000

0/38

1/00

اثرتعاملی

738/20

2

369/10

6/85

0/002

0/19

0/908

 

خطا

3014/31

56

53/82

 

 

 

 

بین

گروه

1464/10

1

1464/10

10/95

0/003

0/28

0/891

گروهی

خطا

3742/22

28

133/65

 

 

 

 

سلامت اجتماعی

 

درون گروهی

عامل

204/8

2

102/41

4/85

0/011

0/15

0/78

اثرتعاملی

308/42

2

154/21

7/31

0/002

0/20

0/92

 

خطا

1181/42

56

21/09

 

 

 

 

بین

گروه

146/94

1

146/94

4/23

0/049

0/13

0/51

گروهی

خطا

972/04

28

34/71

 

 

 

 

 

نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در جدول 4 نشان داد که با معنادار بودن عامل در درون گروه­ها؛ وجود تفاوت معنادار بین سه بار اندازه گیری پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بر متغیرهای سازگاری روانی اجتماعی (79/17=F) و سلامت اجتماعی (85/4=F) در سطح 05/0 تایید می­گردد. همچنین با معنادار بودن اثرتعاملی عامل با گروه  در سازگاری روانی اجتماعی (85/6=F) و سلامت اجتماعی (31/7=F) می­توان گفت که تفاوت معناداری بین  اثر تعاملی سه مرحله اندازه گیری با گروه (آزمایش و گروه کنترل) وجود دارد (05/0>p). علاوه بر این با معنادار بودن منبع گروه در بین گروه­ها؛ می­توان گفت که بین میانگین دو گروه کنترل و آزمایش در سازگاری روانی اجتماعی (95/10=F) و سلامت اجتماعی(23/4=F) تفاوت معناداری بین دو گروه وجود دارد (05/0>p). در ادامه جهت بررسی تفاوت میانگین بین سه مرحله اندازه گیری پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به صورت زوجی از آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.

همچنین نتایج جدول 5 نشان داد که در متغیر سازگاری روانی اجتماعی اختلاف میانگین نمرات پیش آزمون با میانگین نمرات پس آزمون و پیگیری معنادار است (01/0>p) و بین میانگین نمرات پس آزمون و پیگیری اختلاف معناداری وجود ندارد (05/0<p). در متغیر سلامت اجتماعی نیز تنها اختلاف میانگین نمرات پیش آزمون با میانگین نمرات پس آزمون معنادار است (05/0>p) و بین مراحل پیش آزمون با پس آزمون و مرحله پس ازمون با پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<p). این نتایج بیانگر آن است که جلسات غنی سازی روابط بین فردی مبتنی بر رویکرد هیجان مدار سبب افزایش سلامت اجتماعی در مرحله پس آزمون و بهبود سازگاری روانی- اجتماعی زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس با بیماری در مرحله پس آزمون و پیگیری شده و اثر آن در طول زمان نیز ثابت باقی مانده است.

 

 

 

جدول 5. نتایج آزمون بونفرونی در سازگاری روانی اجتماعی و سلامت اجتماعی

متغیر

A مرحله

B مرحله

تفاوت میانگین‏‏ها

خطای استاندارد

معناداری

سازگاری روانی

 اجتماعی با بیماری

پیش آزمون

پس آزمون

2/36*

0/55

0/001

پیگیری

2/83*

0/92

0/005

پس آزمون

پیگیری

2/30

1/98

0/77

 سلامت اجتماعی

پیش آزمون

پس آزمون

-3/63*

1/20

0/017

پیگیری

-2/40

1/18

0/157

پس آزمون

پیگیری

1/23

1/16

0/895

             

 

 

 

بحث و نتیجه­گیری

 

این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی آموزش غنی سازی روابط بین فردی مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر سازگاری روانی- اجتماعی و سلامت اجتماعی زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مداخله غنی سازی روابط بین فردی مبتنی بر رویکرد هیجان مدار سبب افزایش سازگاری روانی اجتماعی در مرحله پس آزمون و پیگیری شده و منجر به ثابت ماندن اثر آن در طول زمان شده است است درحالیکه مداخله آزموشی تنها در مرحله پس آزمون سبب افزایش سلامت اجتماعی زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شده است.اگر چه پژوهشی که منطبق بر یافته های فوق باشد پیدا نشد اما یافته­های بدست آمده با یافته­های صمدزاده و همکاران (1393)، فقهی و همکاران (1395)، ترخان و همکاران (1396)، جهان (1396) و سلطانی و همکاران (2013) همسو می باشد.

در تببین احتمالی یافته بدست آمده در رابطه با اثربخشی مداخله آموزش غنی سازی روابط بین­فردی بر سازگاری روانی- اجتماعی می­توان گفت که ناتوانی در دستیابی به علت واقعی بیماری MS و عدم وجود یک درمان‌ قطعی برای این‌ بیماری‌، دو موضوعی است که در حال حاضر باعث شده تا این بیماران با مشکلات روانی و خانوادگی عمده­­­ای از جمله استرس و تعارضات زناشویی مواجه شوند که بر سلامت روانی آنان تاثیر گذار می­باشد (منجمی، 1394). این ﺑﯿﻤﺎری از ﯾﮏ ﻃﺮف اﺳﺘﻘﻼل و ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﻓﺮد ﺑﺮای ﺷﺮﮐﺖ ﻣﺆﺛﺮ در اﺟﺘﻤﺎع را ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯽﮐﻨﺪ و از سوی دیگر پیش آگاهی و دوره­های غیر قابل پیش بینی آن تاثیر بارزی بر جنبه­های مختلف زندگی فرد می گذارد. رویکرد غنی سازی روابط با با تاکید بر روش دلبستگی های سازگارانه از طریق مراقبت، حمایت و توجه متقابل بر نیازهای خود  و همسر است. در این رویکرد زنان یاد می­گیرند که چگونه از غرق شدن در ﻫیجان و عواطف در هنگام عود علائم و در طول فرایند درمان جلوگیری کنند، هیجان شدید را تشخیص و ﺳپس در جهت متعادل کردن و تنظیم رفتارﻫای وابسته ﺑه آن ﻫیجان گام بردارند. علاوه ﺑﺮ آن، ﻫمان طور که گفته شد ﻫﺪف اصلی اﻳﻦ رویکرد کمک ﺑه ارضای نیازﻫای اﺳاﺳﻲ خانواده مانند عشق و لذتﻫای جسمی، جنسی و اجتماعی است. به باور امینی و حیدری (1395) مهارت­های ارتباطی، ایجاد رضایتمندی از ارتباط، گوش دادن فعال، مهارت­های کنترل تعارض و کشمکش، مهارت­های حل مسئله، یادگیری رفتار جرأت ورزانه، کنترل عواطف و هیجانات، افزایش آگاهی و شناخت افراد از خویشتن، زندگی مشترک و دیگری سبب افزایش سازگاری روانی و اجتماعی زنان متأهل مبتلا به ام اس شده است. در بیانی دیگر˛ مهارت هایی که به زنان مبتلا به ام اس آموزش داده می شود باعث تغییرات مثبتی در روابط سالم˛ توانایی حل مسئله به روشی دو سونگر و منصفانه˛ توانایی حفظ جو و مراقبتی در طول بحث حل مسئله˛ توانایی اتخاذ دیدگاه فرد دیگر˛ توانایی کاهش دادن چرخه های تعاملی منفی و خشم و توانایی تغییر در الگوهای رفتاری مورد انتظار فرد می شود در نتیجه می توان گفت مهارت های آموخته شده به خوبی در ارتقاء رضایت زنان مبتلا به ام اس تاثیر گذار بوده است. که این مهارت ها به نوعی فرد را قادر به فهم بهتر منابع استرس زا˛ نیازها و تمایلاتشان می سازد و به طریقی که کمترین احتمال ایجاد واکنش های دفاعی˛ خصومت و تعارض وجود داشته باشد و بیشترین احتمال فراخوانی فهم همدانه و همکاری را نیز ایجاد می کند. از این رو آموزش غنی سازی به کنترل هیجانان این زنان کمک کرده و این زنان با آموزش های مورد نظر سازگاری های روانی و اجتماعی بهتری را می آموزند.

همچنین در تببین احتمالی یافته بدست آمده در رابطه با اثربخشی مداخله آموزش غنی سازی روابط بین­فردی بر افزایش سلامت اجتماعی در مرحله پس آزمون می­توان گفت که  تکنیک­های مورد استفاده در این روش؛ اختلالات ارتباطی، اختلافات زناشویی را متاثر می کند و افراد را وادار می کند تا احساسات خود را بیان و در رابطه با آن صحبت کنند (گرینبرگ، وارور و مکلوم[28]، 2010). در این رویکرد مهارت­هایی به افراد آموزش داده می­شود باعث تغییرات مثبتی توانایی حل مسئله به روشی دو سونگر و منصفانه، توانایی حفظ جو مراقبتی در طول بحث و حل مسئله، توانایی درنظر گرفتن دیدگاه فرد دیگر، توانایی کاهش دادن چرخه های تعامل منفی-منفی و خشم و توانایی تغییر در الگوهای رفتاری مورد انتظار فرد می­شود (امینی و حیدری (1395). در نتیجه می­توان گفت مهارت­های آموخته شده به خوبی در ارتقاء رضایت مهارتهای بین­فردی زنان مبتلا به MS تأثیرگذار بوده است. مهارت ابرازگری شرکت کنندگان را قادر به فهم بهتر منابع استرس، نیازها و تمایلاتشان می سازد و به طریقی که کمترین احتمال ایجاد واکنش های دفاعی، اضطراب، خصومت و تعارض وجود داشته باشد و بیشترین احتمال فراخوانی فهم همدلانه، همکاری و حمایت وجود داشته باشد، قادر به ابرازگری در مقابل دیگران می­شوند. مهارت همدلی، شرکت­کنندگان را برای فهم دلسوزانه بیشتر از نیازهای طرف مقابل در زمینه های نیازهای هیجانی، روان شناختی و نیازهای بین فردی و تمایلات دیگران و فراخوانی رفتارهای باز، صادقانه، قابل احترام و اعتماد، مشترک، رفتارهای هم حسی، نظارتی و صمیمی با دیگران با سرعت و میزان بیشتر آماده می سازد که این امر منجر به افزایش سلامت اجتماعی زنان متأهل مبتلا به ام اس شده است. به بیانی دیگر˛ آموزش­های غنی سازی به بررسی حل تعارضها، غلبه بر مشکلات دائمی و معنا بخشیدن به زندگی فرد جهت می دهد تا با به کار گیری این تکنیک ها فرد علاوه بر بهبود سلامت روان خویش به بررسی و واکاوی سلامت اجتماعی خود نیز بپردازد. 

از جمله محدودیت­های پژوهش حاضر آن است که پژوهش حاضر یک پژوهش نیمه آزمایشی است و در این گونه پژوهش ها امکان کنترل تمام متغیرهای مداخله گر (برای مثال شرایط اقتصادی و شغلی زنان) وجود ندارد و لذا ممکن است آزمودنی ها تحت تاثیر شرایطی که از کنترل پژوهشگر خارج است قرار گرفته باشند. همچنین با توجه به اینکه بیماران ام اس ممکن است از داروهای زیادی استفاده کنند، یکی از محدودیت­های پژوهش حاضر آن است که این داروها می­­توانند بر نتایج پژوهش تأثیر داشته باشند. بنابراین پیشنهاد می­شود که تاثیر طبقه اقتصادی و اجتماعی که از عوامل تاثیرگذار در سازگاری با بیماری و سلامت اجتماعی است، مورد بررسی قرار گیرد. همچنین از دیگر پیشنهادات پژوهشی می توان ذکر نمود که توجه به نشانه های فیزیولوژیک و زبان بدن˛ آموزش شیوه های کنترل جسمی و جلوگیری از کلافه شدن از بیماری ام اس همگی بیانگر اهمیت توجه به رابطه جسم و روان این زنان است همواره باید در کلینیک های مشاوره توسط متخصصین آموزش داده شود.



[1]. Multiple sclerosis

[2]. Central nervous system

[3]. Skokou, Soubasi, Gourzis

[4] .Waldman

[5]. silva, Ferrari

[6]. Hadgkiss

[7]. Benedict

[8]. Alavian, Kachuee, Moghani Lankarani, Assari

[9] . Sullivan & Domingo

[10]. Social health

[11]. World Health Organization

[12]. Mental well-being

[13]. Perceived self-efficacy

[14]. keyes

[15]. Social acceptanc

[16]. Social contribution

[17] . Social actualization

[18] . Social integration

[19] . Social coherence

[20]. Halford & Brown

[21]. Psychosocial Adjustment

[22]. Enriching relations

[23]. Denton, Johnson & Burleson

[24] . Repeated measures analysis of variance

[25] . Psychosocial Adjustment to Illness Scale (PAIS)

[26] . Derogatis & Derogatis

[27]. Keyes’s Social Well-Being Questionnaire

[28] . Greenberg, Warwar, & Malcolm

-          امینی، مهسا و حیدری، حسن. (1395). بررسی اثربخشی آموزش غنی‌سازی روابط بر ارتقاء کیفیت زندگی و رضایت زناشویی دانشجویان متأهل. آموزش و سلامت جامعه، ۳ (۲)، ۲۳-۳۱.
-          آقایوسفی، علیرضا؛ شریفی ساکی، شیدا؛ احمدی، هادی و کریمی، رضا. (1397). تاثیر آموزش برنامه غنی‌سازی ارتباط بین فردی بر رضایت زناشویی همسران معتادین. روانشناسی بالینی و شخصیت، 30(16)، 49-56.
-          بابایی، وجیه؛ خوشنویس، الهه و شعبانی، زهرا. (1396). تعیین سطوح سازگاری روانی- اجتماعی بر اساس سبک‌های مقابله‌ای و جهت‌گیری مذهبی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس. فصلنامه پرستاری، مامایی و پیراپزشکی، ۲(۴)، ۱-۱۲.
-          بابایی گرمخانی، محسن؛ رسولی، محسن و داورنیا، رضا. (1396). اثر زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش استرس زناشویی زوج­ها. علوم پزشکی زانکو، 18(56)، 56-69.
-           تاجیک­اسمعیلی، عزیزالله و گیلک­حکیم­آبادی، محلا. (1395). عملکردهای جنسی و سازگاری زناشویی در زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس. پژوهش در سلامت روانشناختی، 10(2)، 1-9.
-          ترخان، مرتضی. (1395). اثربخشی درمان بین فردی گروهی بر سازگاری عاطفی، اجتماعی و ابراز وجود زنان دچار نارضایتی زناشویی. مطالعات روانشناختی، 12(3)، 123-140.
-          جهان، فایزه. (۱۳۹۶). بررسی تاثیر برنامه آموزشی غنی سازی روابط بر سازگاری و تاب آوری زوجین. نهمین کنفرانس بین المللی روانشناسی و علوم اجتماعی، تهران، شرکت همایشگران مهر اشراق.
-          حیدری، رویا و حبی، محمد باقر. (1397). اثربخشی آموزش خودمتمایزسازی بر پریشانی روان‌شناختی و سازگاری اجتماعی نوجوانان طلاق. پژوهش­های روانشناسی اجتماعی، 8(31)، 103-117.
-          رجبی، ساجده و یزد خواستی، فریبا. (1393). اثربخشی درمان گروهی پذیرش و تعهد بر اضطراب و افسردگی زنان مبتلا به بیماری ام اس. روانشناسی بالینی، 21، 29-38.
-          سیمی، زهرا؛ آقایوسفی، علیرضا؛ مخلوق، محسن و محمدی، مهدیه. (1396). نقش سرمایه اجتماعی و شاخص‌های سلامت اجتماعی خانواده در پیش‌بینی نگرش به بزهکاری فرزندان. پژوهش های روانشناسی اجتماعی، 7(25): 23-38.
-          شکارچی اسداللهی، لیلا؛ آزاد یکتا، مهرناز و میرزمانی بافقی، محمود. (1398). اثربخشی آموزش غنی‌سازی روابط زوجین مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر کیفیت روابط زناشویی در زنان مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره. پیشرفت های نوین در علوم رفتاری، ۴(۳۲)، ۱-۲۴.
-          صحرانورد، سارا؛ احدی، حسن؛ تقدیسی، محمد حسین؛ کاظمی، طوبی و کراسکیان، ادیس. (1395). نقش عوامل روانی بر سازگاری روانی و اجتماعی بیماران ایسکمی قلبی با واسطه گری فشارخون. آموزش بهداشت و ارتقای سلامت ایران، 5(2)، 139-146.
-          صدفی، اکرم و منجمی، علیرضا. (1394). راهنمای جامع سلامت در خانواده. انتشارات تیمورزاده نوین، تهران.
-          صمدزاده، نسیم؛ پورشریفی، حمید و باباپور خیرالدین، جلیل. (1393). بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر سازگاری روانی-اجتماعی با بیماری و نشانه‌های افسردگی در افراد مبتلا به دیابت نوع دوم. مطالعات روان شناسی بالینی، 5(17)، 77-96.
-          فرزی، حامد؛ زردشتیان، شیرین؛ عیدی پور، کامران. (1394). تبیین نقش میزان فعالیت‌های بدنی در سلامت اجتماعی دانشجویان دانشگاه‌های شهر کرمانشاه. نشریه مدیریت ورزشی، 7(1)، 17-30.
-          فقهی، حمیده؛ سعادت جو، علیرضا؛ دستجردی، رضا؛ کلانتری، سهیلا و علیدوستی، معصومه. (1395). تاثیر برنامه آموزشی بر اساس مدل سازگاری «روی» بر سازگاری روانی اجتماعی بیماران دیابتی نوع دو بیرجند. پرستاری دیابت، 4(2): 8-24.
-          کعبه، نسرین؛ خاقانی فرد، میترا و حکمی، محمد. (1396). مطالعه رابطه سلامت اجتماعی با ارزشهای فرهنگی فردگرایی و جمع گرایی و جامعه پذیری جنسیتی دربین دانشجویان زن و مرد. پژوهش­های روانشناسی اجتماعی، 7(25): 117-140.
-          موسوی، مرطاهر؛ شیانی، ملیحه؛ فاطمی نیا، سیاوش و امیدنیا، سهیلا. (1394). بسط مفهومی سرمایه اجتماعی با رویکرد سلامت اجتماعی. رفاه اجتماعی، 57، 109-148.
-          نیکو­گفتار، منصوره. (1396). سلامت اجتماعی و خودکارآمدی معلمان با تأکید بر نقش­های جنسیتی. رفاه اجتماعی، 64، 255-285.
 
-       Alavian, M., Kachuee, H., Moghani  Lankarani,  M., Assari, S., Farmanar a, H. (2016).  Marital adjustment in patients with chronic viral hepatitis versus healthy controls. Iran J psychiatry, 1(4), 103-107.
 
 
 
-       Benedict, R. (2009). Standards for sample composition and impairment classification in neuropsychological studies of multiple sclerosis. Mult Scler, 15(7):777-8.
 
-       Denton, W. H., Johnson, S. M., & Burleson, B. R. (2009). Emotion focused therapy-therapist fidelity scale (EFT-TFS): Conceptual development and content validity. Journal of couple & relationship therapy, 8(3), 226–246.
-       Derogatis, L. R., & Derogatis, M. A. (1990). PAIS & PAIS-SR: Administration, scoring & procedures manual-II. Baltimore, MD: Clinical Psychometric Research.
-       Greenberg, L., Warwar, S., & Malcolm, W. (2010). Emotion‐ focused couple’s therapy and the facilitation of forgiveness. Journal of Marital and Family Therapy, 36(1), 2842.
-       Hadgkiss, E. J., Jelinek, G. A., Weiland, T. J., Pereira, N. G., Marck, C. H., & van der Meer, D. M. (2015). The association of diet with quality of life, disability, and relapse rate in an international sample of people with multiple sclerosis. Nutritional neuroscience18(3), 125–136.
-       Halford, J., & Brown T. (2009). Cognitive–behavioral therapy as an adjunctive treatment in chronic physical illness. Advances in psychiatric treatment, 15, 306–317.
-       Keyes, C. (2004). Social Well-Being in the United States: A Descriptive Epidemiology. University Chicago Press, pp.350-372
-       Skokou., M., Soubasi, E., & Gourzis, P. (2012). Depression in multiple sclerosis: a review of assessment and treatment approaches in adult and pediatric populations. ISRN neurology,2012, 427102.
-       Silva, B., & Ferrari, C. (2020). Environmental enrichment as a promising strategy for aiding multiple sclerosis treatment. Neural Regeneration Research, 15(9), 1660.
-       Soltani, A., Molazadeh, J., Mahmoodi, M., & Hosseini, S. (2013). A study on the effectiveness of emotional focused couple therapy on intimacy of couples. Procedia - Social and Behavioral Sciences. 82. 461-465.
-       Sullivan, A. B., & Domingo, S. (2017). Chapter    Interdisciplinary Treatment of Patients with Multiple Sclerosis and chronic pain.  Nutrition and   Lifestyle   in   Neurological   Autoimmune Diseases. Multiple Sclerosis,3(6), 213–219.
-       Waldman, S, D. (2009). Multiple Sclerosis. Pain Review: 349–52.