نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشکده روانشناسی ، دانشگاه آزاد واحد میبد ، یزد ، ایران
2 گروه معارف اسلامی، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران
چکیده
مقدمه: امروزه با توجه به زیاد شدن آمار زوجین متقاضی طلاق و آثار نامطلوب آن بر جامعه و اجتماع بشری بررسی عوامل مؤثر بر دلزدگی زناشویی بسیار مورد توجه محققان قرار گرفته است. دلزدگی زناشویی وضعیت دردناک فرسودگی جسمی، عاطفی و روانی است که در شدیدترین حالت آن به طلاق منتهی میشود. در همین راستا، این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطهای مهارت ارتباطی در رابطه بین ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی زوجین متقاضی طلاق در شهر یزد انجام شد.
روش: روش پژوهش توصیفی – همبستگی بود. جامعهی آماری شامل کلیهی زوجین متقاضی طلاق در شهر یزد بودند که از بین زوجین مراجعه کننده به دادگاه خانواده و مراکز مشاوره به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 180 نفر از این زوجین به عنوان نمونهی پژوهش انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش پرسشنامه دلزدگی زناشویی (BMC) پاینز (1996)، پرسشنامه تجدید نظر شدة مهارتهای ارتباطی جرابک (۲۰۰۴) و مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (FTAS-20) استفاده شد. برای تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل مسیر استفاده شد.
یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان داد که بین ناگویی هیجانی و مهارتهای ارتباطی با دلزدگی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق رابطه معناداری وجود دارد (05/0>P).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این تحقیق، شناخت وکسب مهارتهای ارتباطی توسط زوجین، باتوجه به رابطهی معنا دار ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی میتواند نقش واسطهای مؤثری در کاهش تقاضای طلاق داشته باشد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Determining the Mediating Role of Communication Skills in the Relationship between alexithymia and marital burnout of divorce client Couples in Yazd
نویسندگان [English]
- Mahbobeh zare baghbidi 1
- Azam etemadifard 2
1 Department of Psychology, Islamic azad univercity, meybod branch, yazd, iran
2 Department of Islamic maaref,Islamic Azad University,Yazd Branch, Yazd,Iran
چکیده [English]
Introduction: Considering the increasing number of divorce client couples, investigating factors affecting marital burnout has received much attention from researchers. Marital burnout is a painful state of physical, emotional, and emotional exhaustion that results in divorce in its most severe form. The purpose of this research was to determine the Mediating role of communication skills in the relationship between alexithymia and marital burnout of divorce client couples in Yazd. Method: The research method was descriptive – correlation and the population of research include all divorce client couples in Yazd that a sample of 180 divorce client couples was selected via in reachable sampling method. The research instruments were: Pains (1996) burnout couple measurement, Jerabeck (2004) Interpersonal communication skills questionnaire and general self-efficacy scale, and Toronto alexithymia scale (FTAS-20). Pearson correlation coefficient and path analysis used for data analysis. Results: Results showed the significant relation between alexithymia, communication skills, and marital burnout of divorce client couples (p < 0/05).
Conclusion: Based on the finding of this research , couples' recognition and gaining of communication skills, given the significant relationship between alexithymia and marital burnout, can play an effective mediating role in reducing divorce.
کلیدواژهها [English]
- alexithymia
- Communication Skills
- marital burnout
- the mediating role
مقدمه
ازدواج موفق سرچشمه واساس یک ارتباط سالم فردی واجتماعی است (سجادی و روشن، 1394). ازدواج وتشکیل خانواده تاثیر شگرفی بررشد و تعالی شخصیت انسان وبالندگی جامعه دارد تا جایی که پیامبر اکرم (ص) دراهمیت ازدواج می فرمایند:"هیچ بنایی در اسلام نزد خداوند محبوب تر از ازدواج نیست"( بحارالانوار، ج103، ص220 ).قرآن هدف وفلسفه ازدواج را آرامش، مودت و مهربانی می داند" و از آیات الهی است که از جنس خودتان همسرانی برایتان آفرید تا با ایشان آرامش یابید ودر میان شما مودت ومهربانی قرار داد"( سوره روم، آیه 90 ). در اسلام به روابط سالم همسران در خانواده تاکید زیادی شده است (علیزاده فرد وخوش منش، 1396). اما روابط خانوادگی وتعاملات بین زن وشوهر در جامعه جدید دچار چالش های جدی شده است. شواهد وجود این واقعیت را می توان در افزایش پرونده های طلاق مشاهده کرد. این تغییرات خاص جامعه ایران نیست و اغلب جوامع معاصر را در نوردیده است. ( افراسیابی و دهقانی دارامرود، 1395). تقریباً همهی زوجینی که ازدواج میکنند، در ابتدای رابطه سطح بالای رضایت را گزارش میکنند (مارکمن و هالوی[1]، 2013). رضایت از زندگی افراد متاهل تابع احساسات عینی از خشنودی، تعادل روانی و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر است (لاونر، کارنی و برادبوری، 2016؛ به نقل از مالمیر وهمکاران، 1398). رضایتمندی زوجیت یک حالت روانی و عاطفی است (لاونر و کلارک، 2017 ) که باعث می شود در اکثر مسائل زندگی از جمله ارتباط با یکدیگر، چگونگی ادامه زندگی، ایده ها وتصمیم برای آینده و غیره تا حد زیادی اتفاق نظر داشته باشند ( منتا، کوهن، شولز و والدینگر، 2015 ؛ به نقل از رضایی ودشت بزرگی، 1397). زوجین زمانی به وظایف خود عمل می کنند که احساس رضایتمندی از زندگی زناشویی خود داشته باشند ( چانگ و میکلسون،2016). شواهد حاکی از آن است که زوج ها در جوامع امروزی برای برقراری و حفظ ارتباط صمیمی ودرک احساسات از جانب همسرشان به مشکلات فراگیر و متعددی دچارند، بدیهی است که کمبود های موجود در کفایت های عاطفی و هیجانی دو همسر در کنار عوامل متعدد دیگر از قبیل (عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و...) اثرات نامطلوبی بر زندگی اجتماعی آنها می گذارد و بطور منطقی هرچه نارضایتی از زندگی مشترک بیشتر باشد، احتمال ناسازگاری و جدایی افزایش می یابد)محرابیان،2000).
ازمظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعامل سازنده میان انسانها، برقرار بودن عشق وابراز صمیمیت وهمدلی به یکدیگر است (موسوی وهمکاران، 1396). از این رو، زوج ها باید راه های جدید برقراری ارتباط با یکدیگر را فرا گیرندتا بتوانندفرضیه های اساسی پیوند دهنده خود وهمسرشان را تغییر دهند. زمانی که زوج ها در انجام این امر شکست می خورند، صمیمیت وتعهد متقابل گسسته ودلزدگی زناشویی ایجاد می شود( سوبرال، تاکسیراو کاستا، 2015 ؛ به نقل از پناهی وهمکاران، 1396).
دلزدگی زناشویی وضعیت دردناک فرسودگی جسمی، عاطفی و روانی است که کسانی را که توقع دارند عشق رویایی و ازدواج به زندگیشان معنا ببخشد را متأثر می سازد. دلزدگی هنگامی بروز می کند که آنها متوجه می شوند علی رغم تمام تلاشهایشان، رابطه شان به زندگی معنا نداده و نخواهد داد. عشق به تدریج رنگ می بازند وبه همراه آن احساس خستگی عمومی عارض میشود. در شدیدترین نوع آن، دلزدگی برابر است با فروپاشی رابطه (وان پلت، 2004، به نقل از پاینز و نانز، 2003).بر اساس گزارش پژوهش های انجام شده یکی از عوامل مهم و مؤثر بر بروز ناسازگاری و دلزدگی زناشویی ناگویی هیجانات و مشکل در تنظیم هیجانات است.
ناگویی هیجانی نوعی نارسایی خلقی است که باعث ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی وتنظیم هیجان ها می شود و این افراد در شناسایی صحیح هیجان ها از چهره دیگران مشکل دارند وظرفیت آنها برای همدردی با دیگران محدود است (سرافینی، گوندا، پومپیلی، ریمر، آمور و کارلسون، 2016 ). این مفهوم به مشکلاتی در زمینه تجربه، کلامی سازی وتنظیم هیجانات اشاره دارد. دشواری در شناسایی احساسات وتمایز بین دریافت های حسی بدنی مرتبط با برانگیختگی هیجانی از احساسات، دشواری در توصیف احساسات، فرایند تصویر سازی محدود و سبک شناختی معطوف به بیرون از مهم ترین ویژگی های ناگویی هیجانی است. این ویژگی ها که توسط تیلور وهمکاران (2000 ) توصیف شد، بازتاب نقایص شناختی و هیجانی در این افراد می باشد. به این معنا که افراد مبتلا به این سازه به دلیل مشکلات عمده ای که در شناسایی، بیان وتنظیم هیجانات خود دارند قادر به برقراری روابط بین فردی مؤثر و کارامد نیستند و این عامل بخشی از واریانس مشکلات زناشویی از جمله دلزدگی زناشویی را تبیین میکند(لارسون و هولمن، 2014). بنابراین ناگویی هیجانات به صورت مستقیم میتواند منجر به دلزدگی زناشویی شود.
ارتباط خوب همسران با یکدیگر آنها را قادر می سازد تا نیازها، خواسته ها و علایق خود را با سایرین در میان گذارند. عشق، دوستی و محبتشان را نسبت به یکدیگر ابراز کنند و به خوبی از عهده ی حل مشکلات و مسایل اجتناب ناپذیر در خانواده برآیند اما مایرال ( 2015) عنوان می کند زندگی اغلب زوج ها به دلیل فقدان آگاهی از مهارتهای ارتباطی وسبک ارتباطی ناسالم به یک رابطه ایستا وبدون صمیمیت تبدیل می شود. مهارتهای ارتباطی از سرمایه های اجتماعی است که نقش اساسی در صمیمیت زوجین دارد ( تینگ چن و لی، 2017؛ به نقل از اکبری وهمکاران، 1397 ). هنگامی که رابطه ی صمیمانه متوقف می شود، انرژی عشق به آزردگی و خشم تبدیل می شود و در نتیجه، منازعات فراوان، انتقادهای مکرر، پناه بردن به سکوت، عدم همراهی عاطفی و لاینحل ماندن مشکلات را پدید می آورد(مینوچین ، 2004). وقتی اطلاعات هیجانی نتوانند در فرایند پردازش شناختی، ادراک و ارزشیابی شوند، فرد از نظر عاطفی و شناختی دچار آشفتگی و درماندگی میشود. این ناتوانی، سازمان عواطف و شناختهای فرد را مختل ساخته و رابطهی زوجین را تحت تاثیر قرار می دهد و به دنبال آن دلزدگی زناشویی اتفاق می افتد. (گورکین ،2009 ، به نقل از مطهری و همکاران،1392). دیوید (2015) معتقد است با تحلیل نوع ارتباط یک زوج می توان احتمال به بن بست رسیدن ازدواج ودر نهایت طلاق را پیش بینی کرد. بنابراین ناگویی هیجانی از طریق تاثیری که بر روابط بین زوجین دارد نیز میتواند منجر به دلزدگی زناشویی شود.
مطالعات مختلف در رابطه با دلزدگی زناشویی ونقش ناگویی هیجانی ومهارت ارتباطی ومیزان تاثیر هر یک در داخل وخارج کشور صورت گرفته است که میتوان به مواردی اشاره نمود: بشارت و گنجی(1391) در تحقیقی نشان دادند که ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی همبستگی منفی معناداری دارد و سبکهای دلبستگی می توانند این رابطه را تعدیل کنند و تنها سبک دلبستگی ایمن، توان تعدیل رابطه ناگویی هیجانی در رضایت زناشویی را دارد. بابایی گرمخانی و همکاران (1393) در پژوهشی به بررسی رابطه معیارهای ارتباطی غیر واقعی با الگوهای ارتباطی ونقش آن ها در پیش بینی دلزدگی زناشویی زنان متقاضی طلاق پرداختند ونشان دادند که با افزایش الگوی ارتباطی سازنده متقابل در بین زنان متقاضی طلاق ، آن ها دلزدگی زناشویی کمتری را تجربه می کنند و با افزایش معیارهای ارتباطی غیر واقعی دلزدگی نیز افزایش می یابد. نتایج پژوهش سجادی و روشن(1394) نشان دادکه آموزش مهارتهای ارتباطی باعث بهبود نگرش به عشق و کاهش دلزدگی زناشویی در بین زوجین می شود. یافتههای پژوهش کیانی و همکاران(1395) نشان داد که بین ابراز گری هیجانی و دلزدگی زناشویی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. امیدی فر و همکاران(1395) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که بین راهبردهای تنظیم هیجان و دلزدگی زناشویی، راهبردهای تنظیم هیجان و صمیمیت زناشویی و نیز صمیمیت زناشویی و دلزدگی رابطه معنی دار وجود دارد. شعری وافشارنیا (1396) درتحقیق خود نشان دادند که بین الگوهای ارتباطی ودلزدگی زناشویی ارتباط معناداری وجود دارد. خانواده هایی که الگوی ارتباطی آن ها به صورت گفت وشنود است، تعاملات آن ها بر اجتناب از تعارض و وابستگی متقابل خانواده به هم تاکید دارد. پناهی وهمکاران (1396) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که دلزدگی زناشویی وترس از صمیمیت، رابطه زناشویی زوج ها را به شکل گسترده دچار تنش وناکارامدی می سازد، واز آنجا که مداخله رفتاری- تلفیقی با اصلاح و افزایش تعامل ها بین زوج ها باعث افزایش رضایت وکاهش تنیدگی می شود؛ از این رو توصیه می شود از این روش مداخله ای به عنوان روش درمانی مؤثر برای کاهش دلزدگی زناشویی وترس از صمیمیت سود جویند. میری ونجفی (1396) گزارش کردند بین صمیمیت با رضایت زناشویی رابطه مثبت معنادار ، وبین ناگویی خلقی با رضایت زناشویی رابطه منفی معنادار وجد دارد. شمشیرگران و همائی (1397) در تحقیقی نشان دادندکه بین مهارتهای ارتباطی با دلزدگی زناشویی رابطه منفی ومعنادار وبین مولفه توانایی ارسال و دریافت پیام با دلزدگی زناشویی رابطه ای وجود ندارد.
جکبسون، والدرسون و مور[2](1980) در پژوهش خود با تأکید بر نقش ارتباط منطقی در جلوگیری از بروز دلزدگی زناشویی مشخص کردند که شایعترین مشکلی که زوجهای ناراضی مطرح میکنند عدم موفقیت در برقراری رابطه منطقی میباشد. چنانچه اگر همسران نیازهای خود را مطرح نکنند و یا در ارتباط با هم به نیازهای هم پی نبرند و به راه حل مناسب جهت دستیابی به نیازهایشان نرسند، استرس، ناکامی، سرخوردگی، خشم و نهایتاً دلزدگی بروز پیدا میکند. کافتسیوس[3] (2004) با مطالعه ایی برروی چهل زوج، آثار دلبستگی و الگوهای همبسته تنظیم هیجان در ارتباطات نزدیک را بررسی کرد.توضیحات چهرهای شرکت کنندهها ضبط میشد و هر یک از زوجها در ادامه حالت چهره ی شریک زندگی خود را توصیف میکردند. نتایج نشان داد که تفاوتهای پیش بینی شده در تنظیم هیجان بین سبک های دلبستگی ایمن و نا ایمن، تنها با توجه به عواطف منفی یافت شد. مشاهده گران مستقل نیز مردهایی با دلبستگی ناایمن را در توصیف هیجان ها در مقایسه با مردان با دلبستگی ایمن، ناتوان تر یافتند. اولسون (2010) برای مطالعه ناگویی هیجانی و شادکامی با رضایت زناشویی در مدیران شرکت، گروه کوچکی از کارکنان مرد را انتخاب و برنامه خلاصه شده را بر روی آنها اجرا کرد و نشان داد که سبک های ابراز هیجان و شادکامی با رضایت زناشویی در مدیران مرد رابطه مستقیم و معناداری دارند. کاروکیوی وهمکاران (2014) در پژوهشی نشان دادند که بین ناگویی هیجانی و رضایت زناشویی رابطه معنادار منفی وجود دارد. اسپرچر و میتس(2015) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که مهارتهای برقراری ارتباط، تعیین کننده ی اصلی سازگاری زناشویی و روابط متقابل زناشویی است و بسیاری از مشکلات زناشویی، ناشی از سوتفاهم و ارتباط غیر مؤثر است که نتیجه ی آن احساس ناکامی و خشم به خاطر عدم برآورد ه شدن نیازها و خواسته های زن و شوهر در زندگی زناشویی است. لزکو (2016) ضمن پژوهشی دریافت که بین صمیمیت فیزیکی وعاطفی با رضایت زناشویی رابطه معنادار مستقیم وجود دارد. استرانز وهمکاران (2017) در تحقیق خود دریافتند که هر چه مهارتهای ارتباطی بهتر باشد باعث کمتر شدن تعارضات خانواده می شود. پولنیک وهمکاران (2017) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که فرایندهای سازگارانه زوجین که در رضایت زناشویی تاثیر گذار است عبارتند از:ابراز فعالانه محبت وهیجانات مثبت دیگر ومهارتهای ارتباطی بالا در مقابل حوادث زندگی.
دستیابی به جامعه سالم در گرو پرورش خانواده های سالم است ولازمه این امر رضایتی است که همسران در ازدواج تجربه می کنند. افزایش طلاق و نارضایتی زناشویی از یک سو و تقاضای همسران برای پربارسازی روابط زناشویی از سوی دیگر، نشان دهندهی اهمیت و ضرورت انجام پژوهش در این زمینه جهت برنامه ریزی برای کاهش آسیب های اجتماعی آن است. لذا مساله اصلی پژوهش حاضر آن است که آیا بین دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی با توجه به تعیین نقش واسطهای مهارتهای ارتباطی در زوجین متقاضی طلاق رابطه ای وجود دارد؟
روش
این تحقیق بر اساس روش شناسی تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق در شهر یزد در تابستان 1396 بودند که به علت گسترده بودن و دشواری در دسترسی جامعه از یک سو و فقدان گزارش های رسمی در مورد تعداد زوجین متقاضی طلاق(مراجعه کننده به مراکز مشاوره و یا دادگاه و زوجین غیر مراجع)، بیان کردن حجم دقیق نمونه پژوهش امکان پذیر نبود. نمونه پژوهش نیز با توجه به مشخص نبودن حجم جامعه و بر اساس پژوهش های انجام شده گذشته درباره زوجین متقاضی طلاق در استان یزد، شامل 180 زن و مرد متقاضی طلاق در استان یزد بودند که به روش نمونه گیری در دسترس از بین زوجین متقاضی طلاق در استان یزد که به دادگاه خانواده و یا مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند.
ابزارهای پژوهش
الف) پرسشنامه دلزدگی زناشویی: این پرسشنامه از 21واژه که نشانگان دلزدگی است توسط پاینز در سال 1996ساخته شده است. این مقیاس دارای سه مولفه خستگی عاطفی، خستگی روانی و خستگی جسمی است. تمام این موارد روی یک مقیاس 7 درجه ای لیکرت پاسخ داده میشود (1=هرگز تا 7 =همیشه ). این طیف نمره درجهی دلزدگی زناشویی فرد را نشان می دهد. برای اولین بار در ایران توسط شاداب(1381) ترجمه شده است. خرده مقیاس خستگی جسمی دارای 6 سوال، خرده مقیاس خستگی روانی دارای 7 سوال و خرده مقیاس خستگی عاطفی دارای 8سوال میباشد. پاینز(1996) ضریب پایایی این آزمون با استفاده از روش بازآزمایی، 89/0 برای یک دورهی یک ماهه، 76/0 برای دورهی دو ماهه و 66/0 برای دورهی چهار ماهه بود. تداوم درونی برای اغلب آزمودنی ها با ضریب ثابت آلفا سنجیده شد که بین 91/0 تا 93/0 بود (پاینز، 1996، ترجمه شاداب، 1381).
ب) پرسشنامه مهارتهای ارتباط بین فردی جرابک (JICSQ): در این پژوهش برای سنجش مهارتهای ارتباطی زوجین از پرسشنامه تجدید نظر شدة مهارتهای ارتباطی جرابک(2004) استفاده شد. این ابزار یک پرسشنامهی ۳۴ گویه ای است که پاسخگو به تکمیل گویه های آن بر روی یک طیف ۵ درجهای میپردازد این مقیاس دارای پنج خرده مقیاس شامل، مهارتگوش دادن، تنظیمعواطف،درک پیام،بینشوقاطعیت میباشد. برای هر پاسخگو در هر یک از خرده مهارتهای مذکور نمره جداگانهای محاسبه میشود و حاصل جمع نمرات هر فرد در مجموع ۳۴ گویه، تبیین کننده کل مهارتهای ارتباطی پاسخگو میباشد. شایان ذکر است که برخی از گویه ها، به دلیل ماهیت و محتوای آنها، در محاسبه نمره بهصورت معکوس نمره گذاری میشوند. روائی و پایائی این آزمون توسط حسین چاری و فداکار (۱۳۸۴) بررسی شده است .این محققان برای سنجش پایائی آزمون با استفاده از روش آلفای کرونباخ، پایائی کل آزمون را برابر۶۹/۰گزارش کردهاند که حاکی از همسانی درونی قابل قبول این آزمون میباشد؛ و به منظور بررسی روائی سازهای آزمون و نیز ساختار عوامل مهارتهای ارتباطی، شیوه آماری تحلیل عاملی از نوع تائیدی و به روش مؤلفههای اصلی را مورد استفاده قرار دادهاند و مقدار عددی شاخص KMO را برابر با ۷۱/۰ و نیز مقدار عددی شاخص ۲χ در آزمون کرویت بارتلت را برابر ۱/۲۳۱۸ گزارش نمودهاند که در سطح ۱/۰ معنی دار بوده است. یوسفی (۱۳۸۵) نیز ضمن استفاده از این ابزار، ضرایب پایایی به روش آلفای کرونباخ و دو نیمه کردن را به ترتیب برابر ۸۱/۰ و۷۷/۰ گزارش نموده است.
ج) مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو: در این پژوهش به منظور سنجش ناگویی هیجانی از پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو(FTAS-20) استفاده شد.مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو(بگبی، پارکرو تیلور، 1997)یک آزمون 20 سوالی است و سه زیر مقیاس دشواری در شناسائی احساسات (شامل 7ماده)، دشواری در توصیف احساسات(شامل 5 ماده) و تفکر عینی(شامل 8 ماده)را در اندازه های 5 درجه ای لیکرت از نمره ی 1 (کاملا مخالف) تا نمره 5 ( کاملا موافق) می سنجد. یک نمره کامل نیز از جمع نمره های 3 زیر مقیاس برای ناگویی هیجانی کلی محاسبه می شود. منظور از ناگویی هیجانی نمرهای است که آزمودنی از پاسخ به مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو اخذ میکند و از 20 تا 100متغیر است؛ نمرهی بالاتر به معنای ناگویی هیجانی بیشتر است. در نسخه فارسی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو-20 (بشارت،2007) ضریب آلفای کرونباخ برای ناگویی هیجانی کل و سه زیر مقیاس دشواری در شناسائی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی به ترتیب 85/0، 82/0 ، 75/0 و 72/0 بیان می کند که نشانی همسانی درونی خوب مقیاس است. پایایی باز آزمایی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو-20 در یک نمونه 67 نفری در دو نوبت با فاصله 4 هفته از r=0.80 تا r= 0.87 برای ناگویی هیجانی کل و زیر مقیاس های مختلف تائید شد.
یافتهها
در ابتدا یافتههای توصیفی مربوط به متغیرها شامل میانگین، انحراف استاندارد بیان شده است.
جدول 1. یافتههای توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش
متغیر |
میانگین |
انحراف استاندارد |
حداقل |
حداکثر |
||
مهارتهای ارتباطی |
70/114 |
51/12 |
48 |
143 |
||
ناگویی هیجانی |
41/74 |
09/10 |
34 |
93 |
||
دلزدگی زناشویی |
27/93 |
68/8 |
38 |
132 |
||
جدول 1 نشان می دهد که میانگین و انحراف استاندارد برای متغیر دلزدگی زناشویی به ترتیب 27/93 و 68/8، برای ناگویی هیجانی به ترتیب 41/74 و 09/10 و برای مهارتهای ارتباطی نیز به ترتیب 70/114 و 51/12 به دست آمد.
برای آزمون فرضیه های مستقیم با توجه به فاصله ای بودن مقیاس متغیرهای پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. که نتایج آن ارائه شده است.
جدول 2.ضریب همبستگی بین دلزدگی زناشویی، ناگویی هیجانی و مهارتهای ارتباطی در زوجین
ردیف متغیرها |
1 |
2 3 |
1 مهارتهای ارتباطی |
1 |
|
2 ناگویی هیجانی |
**64/0- |
1
|
3 دلزدگی زناشویی |
**58/0- |
**41/0 1 |
**01/0> P
نتایج جدول 2 نشان می دهد ضریب همبستگی بین ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق 41/0 و بین مهارتهای ارتباطی و دلزدگی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق 58/0- است. با توجه به اینکه سطح معناداری به دست آمده کوچکتر از 05/0 است بنابراین رابطه خطی بین این متغیرها در سطح 001/0 > p معنادار است. به عبارت دیگر نتایج نشان می دهد هرچه ناگویی هیجانی زوجین متقاضی طلاق بالاتر باشد دلزدگی زناشویی نیز بیشتر می شود. همچنین زوجین متقاضی طلاق که مهارتهای ارتباطی بیشتری دارند، کمتر دچار دلزدگی زناشویی می شوند.
در پژوهش حاضر به منظور بررسی نقش واسطهای(میانجی گری) مهارتهای ارتباطی در رابطه بین ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی از روش تحلیل مسیر استفاده شده است.
جدول 3. پارامترهای اندازه گیری روابط مستقیم، خطای معیار، نسبت بحرانی و سطح معنی داری مسیرها
مسیرها |
برآورد غیر استاندارد (B) |
برآورد استاندارد (β) |
خطای معیار (SE) |
نسبت بحرانی (CR) |
سطح معنی داری (P) |
ناگویی هیجانی ← دلزدگی زناشویی |
58/0 |
43/0 |
063/0 |
78/4 |
001/0< |
ناگویی هیجانی ← مهارتهای ارتباطی |
68/0- |
51/0- |
021/0 |
62/7- |
001/0< |
مهارتهای ارتباطی ← دلزدگی زناشویی |
71/0- |
62/0- |
043/0 |
001/3- |
001/0< |
بر اساس ضرایب استاندارد ارائه شده در جدول 3، همه مسیر های مستقیم در سطح 001/0 >p معنادار هستند. ضرایب استاندارد مسیرهای ناگویی هیجانی به دلزدگی زناشویی (43/0=β، 0001/0p<)، ناگویی هیجانی به مهارتهای ارتباطی (51/0- =β، 0001/0p<) و مسیر مهارتهای ارتباطی به دلزدگی زناشویی (62/0- =β، 0001/0p<) است.
در پژوهش حاضر بررسی معناداری روابط غیر مستقیم متغیرها(واسطهای) از طریق روش بوت استراپ ماکروپیشنهادی پریچر و هیز(2008) انجام شده است. برای تمامی فرضیه های غیر مستقیم سطح اصمینان فاصله ها 95 درصد و تعداد نمونه گیری مجدد بوت استراپ 5000 انتخاب شده است. در جدول 4منظور از داده، اثر غیر مستقیم در نمونه اصلی و منظور از بوت، میانگین برآوردهای اثر غیر مستقیم در نمونه های بوت استراپ است. خطای معیار نیز نشان دهنده انحراف معیار برآوردهای اثرهای غیر مستقیم در نمونه های بوت استراپ است.
جدول 4. آزمون میانجی گری روابط غیر مستقیم با استفاده از روش بوت استراپ پریچر و هیز
مسیرها |
داده |
بوت |
خطای استاندارد |
حد پایین |
حد بالا |
سطح معناداری |
ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی با نقش واسطهای مهارتهای ارتباطی |
340/0 |
361/0 |
123/0 |
021/0 |
214/0 |
003/0 |
بر اساس جدول 4 حد پایین فاصله اطمینان برای رابطه ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی از طریق مهارتهای ارتباطی 021/0و حد بالای آن 214/0 است. با توجه به اینکه صفر در داخل این فاصله اطمینان قرار می گیرد، رابطه غیر مستقیم ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی از طریق مهارتهای ارتباطی معنی دار است.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای مهارتهای ارتباطی در ارتباط بین ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی زوجین متقاضی طلاق درشهر یزد انجام شد. نتایج نشان داد که ارتباط بین ناگویی هیجانی و دلزدگی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق معنادار است. به عبارت دیگر نتایج نشان داد هرچه ناگویی هیجانی زوجین متقاضی طلاق بالاتر باشد دلزدگی زناشویی نیز بیشتر می شود. این نتیجه با یافتههای پژوهش های قبلی از جمله، اولسون (2010)، کافتسیوس (2004)، کاروکیوی و همکاران (2014)، پولنیک وهمکاران ( 2017)، امیدی فر و همکاران(1395)، کیانی و همکاران(1395)، بشارت و گنجی(1391)، میری ونجفی (1396)، همسو است. حوزه صمیمیت زناشویی نیازمند خودافشایی و خودآگاهی است. افراد دچارناگویی هیجانی به واسطه یکسری خصوصیات چون عدم شناسایی وبیان احساسات وسبک تفکر عینی که باعث می شود صرفا شاهد رویدادها باشند و به تفسیر آن ها نپردازند و اساساً کاری به احساسات خود ودیگران نداشته باشند، در این حوزه دچار مشکل خواهند شد. از نظرپناهی وهمکاران(1396)، این عامل رابطه زناشویی زوج ها را به شکل گسترده دچار تنیدگی و ناکارامدی می کند و پیامدهای منفی بسیاری را به دنبال خواهد داشت که سرانجام آن طلاق خواهدبود.
همچنین نتایج نشان داد ضریب همبستگی بین مهارتهای ارتباطی و دلزدگی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق معنادار است. به عبارت دیگر نتایج نشان داد زوجین متقاضی طلاق که مهارتهای ارتباطی بیشتری دارند، کمتر دچار دلزدگی زناشویی می شوند. یافتههای مربوط به این فرضیه با نتایج پژوهش های قبلی از جمله، اسپرچر و میتس(2015)، جکبسون، والدرسون و مور (1980)، لزکو ( 2016)،استرانز و همکاران (2017)، سجادی و روشن(1394)، بابایی گرمخانی و همکاران ( 1393)، شعری وافشارنیا ( 1396)، پناهی وهمکاران (1396)، شمشیرگران و همائی (1397) همسو است. ارتباطات میان فردی، مبنای اولیه پیوند با دیگران را تشکیل می دهد اما در این میان، ارتباطات مؤثرکه نیاز به کسب مهارتهای لازم دارد موجب شکوفایی افراد وبهبود کیفیت زندگی و ابزاری برای آرامش روان انسان خواهد شد. اگر هدف ازدواج آرامش دو همسر درکنار یکدیگر باشد مجهز بودن آنان به مهارتهای ارتباطی(بینش نسبت به فرایند ارتباط، کنترل عواطف، گوش دادن، به موقع بیان کردن، با قاطعیت بیان کردن و...) باعث سازگاری ورضایت آن ها می شود و بسیاری از سوءتفاهم ها وتنش ها را که عامل دلزدگی زناشویی است از بین خواهد برد.
در مجموع نتایج تحلیل مسیر نشان داد که ناگویی هیجانی از طریق تاثیری که در مهارتهای ارتباطی دارد منجر به افزایش دلزدگی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق می شود. در تبیین این نتیجه می توان بیان کرد که افراد دچار ناگویی هیجانی در بازشناسی،آشکارسازی، پردازش و تنظیم هیجان ها با دشواریهایی مواجه اند. "ناگویی هیجانی در کل به عنوان نقص در خودتنظیمگری هیجانی در نظر گرفته می شود" (تیلور،2000). از جمله مهم ترین مهارتهای ارتباطی که در تنظیم هیجانات ما را یاری می دهد خوب گوش دادن همسران به حرف یکدیگر با هدف درک طرف مقابل است واز نشانه های اصلی آن در تعاملات اجتماعی استفاده از علایم کلامی( به صورت تصدیق، تحسین، انعکاس احساسات، تعبیر و تفسیرکردن و... در گفتار) است. در بین همسران وقتی هیجانات مثبت ومحبت ابراز شود و خود تنظیمی هیجانی به شکل صحیح خود اتفاق افتد، به صمیمیت می انجامد و هنگامی که صمیمیت در رابطه وجود دارد، رابطه تقویت می شود، اما زمانی که ارتباط به صورت تدافعی، سرد و بدون احساس و خالی از صمیمیت باشد، رابطه تضعیف می شود و احتمال دلزدگی زناشویی بیشتر می شود. دلزدگی به صورت یک روند تدریجی در بین زوجین اتفاق می افتد و به ندرت به طور ناگهانی بروز می کند. که در شدیدترین نوع آن با فروپاشی رابطه (طلاق) برابر است واین موضوع آسیب های فردی واجتماعی زیادی را برای جامعه درپی دارد. پیشنهاد می شود در تحقیقات بعدی ارتباط ناگویی هیجانی با سایر متغیرهای مهم زناشویی از جمله رضایت زناشویی، تعارضات زناشویی، گسستگی عاطفی، سلامت روانی وکیفیت زندگی نیز بررسی شود.