نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دکترای تخصصی روانشناسی، گروه روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

2 استاد، گروه روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

3 دانشیار، گروه سنجش و اندازه گیری، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

مقدمه: شواهد بیشماری حاکی از تغییرات رفتاری اساسی در نوجوانان ایرانی است. به احتمال زیاد بتوان این تغییرات را به مسائل هویتی آنان نسبت داد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اعتباریابی الگوی روانی اجتماعی هویت نوجوانان ایرانی و تعیین رابطه احتمالی آن با تغییرات رفتاری آنان انجام شد.
روش: این پژوهش از لحاظ رویکرد آمیخته بود. در مرحله کیفی از روش روایت پژوهی و در مرحله کمّی از روش همبستگی استفاده شد. در بخش کیفی، جامعه آماری پژوهش نوجوانان پسر 15 تا 20 ساله بعلاوه روان­شناسان و جامعه­شناسان شهر تهران در سال 1399 بود. 19 نفر از نوجوانان با نمونه­گیری داوطلبانه و 6 نفر از متخصصان با نمونه­گیری هدفمند انتخاب شدند. در بخش کمی، جامعه آماری پژوهش نوجوانان پسر 15 تا 20 ساله شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آن­ها 218 نفر با نمونه­گیری داوطلبانه انتخاب شدند. گردآوری داده­ها در بخش کیفی از طریق مصاحبه داستان زندگی مک آدامز (1995) و در بخش کمی به وسیله پرسشنامه محقق­ساخته صورت پذیرفت. جهت تحلیل داده­ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و در بخش کمی از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد.
یافته­ ها: نتایج تحلیل محتوا بعلاوه تحلیل عاملی نشان داد که مدل کلان روایت نوجوانان شامل مؤلفه­هایی چون تعلق به خانواده، پایبندی به ارزش­های دینی و اطاعت از والدین است و مدل ضد روایت نیز مؤلفه­هایی چون سبک زندگی اختیاری، حس منحصر به فرد بودن، استقلال خواهی و رقابت جویی را در بردارد.
نتیجه­ گیری: می­توان تغییرات رفتاری نوجوانان پسر ایرانی را به دو عامل عمده نسبت داد: 1- تضاد میان برخی مؤلفه­های ضد روایت و کلان روایت آن­ها 2- وضعیت نسبتاً افراطی برخی مؤلفه­های روایت­های آن­ها.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

The configuration and validation of psychosocial model of identity of Iranian male adolescents: A narrative study

نویسندگان [English]

  • yousef jalali 1
  • hossein eskandari 2
  • ahmad borjali 2
  • faramarz sohrabi 2
  • mohammad asgari 3

1 PhD in psychology, department of psychology, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

2 Professor, department of psychology, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

3 Associate professor, department of assessment & measurement, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

چکیده [English]

Introduction: There is numerous evidence showing the fundamental behavioral changes in Iranian adolescents. These changes can probably be attributed to their identity issues. The aim of this study was to identify and validate the psychosocial model of Iranian adolescents' identity and determine its probable relationship with their behavioral changes.
Method: The approach of this study was mixed. The narrative research was used in the qualitative phase and the correlation method was used in the quantitative phase. In the qualitative phase, the population consisted of male adolescents aged 15-20 years old, as well as psychologists and sociologists in Tehran in 2020. Nineteen adolescents were selected by volunteer sampling and six specialists by purposive sampling. In the quantitative phase, the population consisted of adolescents aged 15-20 years old in Tehran in 2020, from which 218 people were selected by volunteer sampling. In the qualitative phase, data were collected through the life story interview (McAdams, 1995) and in the quantitative phase by a researcher-made questionnaire. In the qualitative phase, data were analyzed through the content analysis method and in the quantitative phase through the confirmatory factor analysis.
Findings: The results of content analysis as well as factor analysis indicated the master-narrative model of adolescents includes components such as family belonging, adherence to religious values and obedience to parents, and the counter-narrative model includes the voluntary lifestyle, sense of uniqueness, independence-seeking and competitiveness.
Conclusion: behavioral changes of Iranian male adolescents can be attributed to two main factors: 1- Conflict between some components of their counter-narrative and master-narrative 2- The relatively extreme status of some components of their narratives.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Narrative Research
  • Counter-Narrative
  • Master-Narrative
  • Adolescent
  • Narrative Identity

مقدمه

به اعتقاد اریکسون یافتن هویت، تکلیف اصلی دوره نوجوانی است و منظور از آن، ﻳﻚ ﺳﺎزه رواﻧﻲ- اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﺑﺮداﺷﺖ ﻓﺮد از ﺧﻮد، از ارزشﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ از ﺟﺎﻧﺐ دﻳﮕﺮان درﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ و از ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﺳﺎزی با دیگران تشکیل می­شود (اریکسون، 1980). از نظر وی، برای نوجوانان یک احساس یکپارچه و پایدار از هویت اغلب با اعتماد به نفس بالا و اهداف روشن در زندگی همراه است و از سوی دیگر یک احساس ناپایدار از هویت با احساس اضطراب، آشفتگی، سردرگمی و رفتارهای بزهکارانه همراه است (لویکس، شوارتز، گوسنس، بیرز و میسوتن، 2019). در همین راستا، نتایج پژوهش­های داخلی نیز (ازجمله کاظمی خوبان، 1395؛ کلانتری، نشاط دوست، عریضی و باپیری، 1398) ﻧﺸﺎن ﻣﻲدهد که شکلگیری هویت تأثیر معناداری بر مسئولیت پذیری و وجود معنا در زندگی نوجوانان دارد.

شواهد بسیاری حاکی از تغییرات رفتاری اساسی در نوجوانان ایرانی بعلاوه میزان قابل توجه آسیب­های روانی و اجتماعی در آن­ها است. مثلاً، نتایج پژوهش مرزبان (1397) حاکی از شیوع بالای رفتارهای پرخطر ازجمله درگیری فیزیکی در داخل و خارج از مدرسه، حمل سلاح سرد به مدرسه، مصرف سیگار در مدرسه، مصرف قلیان، مشروبات الکلی و مواد مخدر در نوجوانان شهر قم است. نتایج پژوهش صفی­الحسینی، ساکی، حامدی و همکاران (1396) نشان دهنده شیوع نسبتاً بالای افسردگی در نوجوانان دختر شهر بجنورد است. یافته­های پژوهش حیدری زاده، فرج اللهی و اسماعیلی (1396) حاکی از شیوع 8/18 درصدی اختلال اضطراب اجتماعی در نوجوانان شهر کرمانشاه است. عطادخت، حمیدی­فر و محمدی (1393) نیز در پژوهشی بر روی نوجوانان شهر خلخال، میزان استفاده آسیب­زا از تلفن همراه را در آنان بیش از 87 درصد برآورد کردند. با توجه به اهمیت بالای مسئله هویت در دوره نوجوانی، به احتمال زیاد بتوان این تغییرات اساسی در رفتار نوجوانان ایرانی و شیوع چشمگیر آسیب­های روانی و اجتماعی در آنان را به مسائل هویتی نسبت داد. با این حال، در خصوص هویت نسل فعلی نوجوانان ایرانی و ماهیت آن هیچ­گونه دانش علمی و مستندی وجود ندارد و دستیابی به درک و بینش در این زمینه نیازمند تحقیقات ژرف و همه­جانبه است. ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد برخی پژوهشگران، روایت پژوهی[1] ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ روش ﻣﻮﺟﻮد ﺑﺮای ﭘﺎسخگویی ﺑﻪ ﺳﺆالات مربوط به ﻓﺮاﻳﻨﺪ رﺷﺪ ﻫﻮﻳﺖ است (ﻣﻚ ﻟﻴﻦ و ﭘﺎﺳﻴﻮﭘاﺘﻲ، 2019). روان­شناسان روایتی[2] به تبعیت از نظریه مک آدامز[3] که خود اقتباسی از نظریه هویت اریکسون است، بر این باورند که هویت مترادف است با داستان زندگی روبه­رشدِ خودساخته افراد؛ و اینکه هویت خود را در داستان­های زندگی و در قالب پیکربندی طرح، شخصیت، تنظیمات، صحنه و درون­مایه آشکار می­سازد. به عبارتی، قالب­بندی[4] داستان­هایی که افراد می­گویند، حقایق مهمی در مورد هویت شخصی­ آنان آشکار می­سازد (سید[5]، 2015). بر این اساس، می­توان ادعا کرد که هویت ماهیتی روایتی دارد. مک آدامز و مک لین (2013) هویت روایتی[6] را داستان زندگی درونی­شده و در حال رشد فرد می­دانند که گذشته بازسازی شده و آینده متصور فرد را ادغام و یکپارچه نموده تا به زندگی مقداری وحدت و هدفمندی ببخشد (سید، 2015). از طریق هویت روایتی، افراد به خودشان و دیگران می فهمانند که در حال حاضر چه کسی هستند، چگونه به اینجا رسیده­اند و زندگی­شان در آینده رهسپار کجا خواهد بود (مک آدامز و مک لین، 2013). نکته ای که حائز اهمیت فراوان است آن است که افراد روایت­ها را در انزوا نمی­سازند. به این معنا که ما دائماً داستان­های زندگی خود را با دیگران در میان می­گذاریم. در واقع، اگرچه شکل­گیری "خود فهمی[7]" از طریق داستان زندگی، تحت تأثیر شرایط روانی مانند صفات شخصیتی قرار دارد، اما تحت تأثیر دنیای اجتماعی و فرهنگی که فرد در آن هست نیز قرار می­گیرد (وانگ، 2016). با به اشتراک گذاشتن روایت­های شخصی با دیگران که تلویحاتی نیز برای هویت دارد، افراد می­توانند از طریق سنجش واکنش­های دیگران، انواع هویت­ها را امتحان کنند (ثورن، 2020). به عبارتی، روایت­های خودگفته­مان را که ما را می­سازند و بازسازی می­کنند، از اجتماع و فرهنگی که در آن زندگی می­کنیم، می­گیریم. چراکه معنا نمی­تواند مستقل از زندگی اجتماعی وجود داشته باشد و قابلیت انسان برای ایجاد معنا و نسبت دادن آن به وقایع و تجارب اجتماعی به تعامل اجتماعی نیاز دارد. در همین راستا، وایت معتقد است هیچ داستانی وجود ندارد که از دنیای اجتماعی، مستقل باشد. بنابراین، می­توان ادعا کرد که روایت زندگی فرد یا به عبارتی هویت روایتی او از ساختاری روانی اجتماعی برخوردار است. یعنی در عین حال که ساختن هویت مسلماً یک تلاش شخصی محسوب می­شود، همچنین فعالیتی است که به پاسخ دیگران نیز وابسته است یا به عبارتی متناسب با پاسخ دیگران است (براون و آگوستاـ اسکات، 2017).

قابلیت ساخت روایت­ها برای شکل­دهی هویت ابتدا در دوره نوجوانی ظهور می­یابد. به عبارتی، این قابلیت در طول تقلاهای نوجوان برای تشکیل هویت آغاز می­شود (هابرماس و بلاک، 2000). علاوه بر این، هرچند داستان زندگی پدیده­ای فردی می­نماید اما چنین به نظر می­رسد که فرهنگ­های مختلف فهرست­های متفاوتی از تصاویر، طرح­ها، درون­مایه­ها و موضوعات برای ساخت هویت روایتی عرضه می­دارند و افرادِ هر یک از این فرهنگ­ها این شکل­های روایتی را برای داستان­گویی­های خود برمی­گزینند، حفظ می­کنند و تغییر می­دهند. روایتگران حتی از دوران کودکی از میان این فهرست، شکل­های داستانی را که به خوبی تجربه شخصی آنان را در برمی­گیرد، گزینش می­کنند (مک آدامز و مک لین، 2013). پژوهشگران این فهرست را کلان روایت[8] می­نامند (مثلاً، همک و کوهلر، 2019؛ مک لین و سید، 2016). کلان روایت­ها به عنوان "نقشه­های اصلی[9]، راهنماهای کلی[10]، گفتمان­های غالب[11]، خطوط داستانی[12] یا متون فرهنگی[13]" توصیف می­شوند (بامبرگ، 2020). در واقع، کلان روایت­ها داستان­های مشترک فرهنگی هستند که در باب فرهنگ یک جامعه توضیح می­دهند. آن­ها بخشی از ساختار جامعه­اند که افراد را در مسیر خوب بودن و خوب زندگی کردن در جامعه هدایت می­کنند. بر این اساس، می­توان گفت روایت افراد از خود، در یک بافت فرهنگی شکل می­گیرد؛ یعنی آنچه افراد در دوره­های مختلف زندگی به خاطر می­آورند یا تعریفی که از خویشتن ارائه می­دهند، تحت تأثیر ارزش­ها و انتظارات فرهنگ فرد از آن دوره زندگی است. مثلاً، به نظر می­رسد روایت­های شخصی افراد در فرهنگ­های جمع­گرا با فرهنگ­های فردگرا متفاوت است. در فرهنگ­های فردگرا، عملکرد روایت­ها بیشتر بر فردیت، یگانگی، استقلال و ابراز خود متمرکز است و در فرهنگ­های جمع­گرا، بیشتر بیانگر همرنگی، اطاعت، تعلقات گروهی و پاسداشت ارزش­های جمعی است (مک لین، شوکارد و سید، 2016). مفهوم مهم دیگری که به عنوان یکی دیگر از مؤلفه­های هویت روایتی مطرح می­شود، ضد روایت یا روایت جایگزین[14] است. ضد روایت­ها، روایت­های شخصی مهمی­اند که برهم زننده گفتمان مسلط یا متون غالب (کلان روایت­ها) هستند (دنزین، 2015؛ لایل، 2016). به طور گسترده، اصطلاح "ضد روایت" به روایتی اشاره دارد که به واسطه ارتباط با یک یا چند روایت دیگر معنا می­یابد. در عین حال که این رابطه لزوماً یک رابطه متضاد نیست، شامل یک موضع­گیری نسبت به برخی از روایت­های دیگر است. همانطور که بامبرگ و اندروز (2014) توضیح داده­اند، "ضد روایت­ها فقط در رابطه با چیز دیگری معنا پیدا می­کنند، چیزی که در تقابل با آن قرار می­گیرند" (بامبرگ و اندروز، 2014). به طور کلی، موضع­دار بودن ضد روایت­ها، به عنوان ابزاری جهت مخالفت یا مقاومت در برابر روایت­های کلان فرهنگی و اجتماعی (مثلاً درباره جنسیت، تمایلات جنسی، قومیت، حرفه و ...) قلمداد شده است که غالباً هنجاری یا سرکوبگرانه هستند و یا دیدگاه­ها و تجارب متفاوت با آنچه از طریق خودشان منتقل می­شود را کنار می­گذارند. در این معنا، ضد روایت­ها در موضع­گیری راویان داستان در برابر مضامین و ایدئولوژی­های روایت­های کلان و یا مورد انتقاد قرار دادن آن­ها، ایفای نقش می­کنند. در همین راستا، "ضد روایت­ها" به داستان­هایی اشاره دارند که مردم می­گویند و زندگی می­کنند و شامل مقاومت (خواه علنی خواه ضمنی) در برابر روایت­های فرهنگی غالب (کلان روایت­ها) می­باشند (اندروز، 2014؛ لاندهولت، ماگارد و پیکوت، 2018). به عبارت دیگر، ضد روایت­ها آن دسته تجارب فردی یا جمعی را آشکار می­سازند که روایت­های کلان، آن­ها را سرکوب می­کنند، خاموش می­نمایند و یا کنار می­گذارند. آن­ها نیاز به داستان­هایی را که با تجارب شخصی فرد از خویش مطابقت داشته باشد، برآورده می­کنند، به ویژه داستان­هایی که با کلان روایت­های تحمیل شده اجتماعی، همخوان نباشند (لاندهولت و همکاران، 2018).

با توجه به مفهوم کلان روایت و ضد روایت، احتمالاً بتوان زیربنای مسائل هویتی دخیل در تغییرات رفتاری نوجوانان ایرانی را به تحولات فرهنگی- اجتماعی چشمگیر جامعه ایران منسوب کرد. تحولاتی که موجب پدیدآیی ضد روایت­ها یا روایت­هایی جایگزین برای کلان روایت­ها شده اند. در همین راستا شواهد بسیاری نشان می­دهد که نوسازی فرهنگی و آموزشی در جامعه ایرانی صورت گرفته است. میزان افراد باسواد در مقایسه با گذشته بیشتر شده است. مؤسسات آموزشی و تحقیقاتی جدید دایر شده و افراد بسیاری در آن مؤسسات مشغول به کار شده­اند. به عبارتی، جامعه ایرانی در جریان تجربه نمودن تغییرات متعدد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قرار دارد و دچار نوعی دوگانگی ساختاری -بین ساختار سنتی و مدرن- شده است. این دوگانگی در سطوح اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و سازمانی نمودار شده است (آزاد ارمکی و اکبری، 1391). در واقع، شواهد و قرائن روزافزون حاکی از گذار جامعه ایران از حالت سنتی به حالت مدرن و از کاراکتر جمع­گرا به کاراکتر فردگرا است. مثلاً، یافته­های پژوهش آزاد ارمکی و اکبری (1391) بر روی نمونه­ای از جوانان ایرانی نشان می­دهد که ترجیحات و گرایش‌های مدرن در بین آن­ها به طرز چشمگیری در حال شکل­گیری و تثبیت است. طبعاً این گذار توأم با تغییر بسیاری از اصول، ارزش­ها و هنجارها است. به عبارتی، این تغییرات بنیادین شرایطی را به وجود می­آورد که عادات، سنت­ها، هنجارها و به طور کلی قواعد عمومی زندگی اجتماعی که از قدیم در جامعه وجود داشته است، به چالش کشیده شود و موجب آن می­شود که افراد، خودخواسته و اندیشمندانه به بازاندیشی و بازسازی قواعد و اصول زندگی خود در شرایط جدیدی که با دوران گذشته تفاوت­هایی چشمگیر دارد، بپردازند (آزاد ارمکی و اکبری، 1391). گزاره اخیر را می­توان اینگونه ترجمه کرد که گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن، توأم با تغییر روایت­ها یا به عبارتی، به چالش کشیدن کلان روایت­ها و ظهور ضد روایت­ها در افراد جامعه است. با توجه به اهمیتی که کلان روایت و ضد روایت در ساختار هویتی، تغییرات رفتاری و آسیب شناسی نوجوانان ایفا می­کند، واکاوی آن در نوجوانان ایرانی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. چراکه این امر به بهبود درک و شناخت نسبت به رفتارهای نوجوانان، تعامل مؤثرتر با آنان و طراحی برنامه­­ها و سیاست­های مناسب برای آنان کمک شایانی خواهد نمود. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال بود که الگوی روانی اجتماعی هویت نوجوانان ایرانی یا به عبارتی الگوی کلان روایت و ضد روایت هویت آنان چگونه است؟

روش

پژوهش حاضر ازلحاظ هدف بنیادی و ازلحاظ رویکرد آمیخته است که ترکیبی از روش­های کیفی و کمّی می­باشد. در مرحله کیفی از روش روایت پژوهی بهره می­برد که رویکردی استقرایی و اکتشافی است و در مرحله کمّی نیز از روش همبستگی چندمتغیری از نوع تحلیل عاملی تأییدی استفاده می­کند. در بخش کیفی، جامعه آماری را نوجوانان پسر 15 تا 20 ساله بعلاوه متخصصان شهر تهران در سال 1399 تشکیل می­دادند که نوجوانان با استفاده از نمونه­گیری داوطلبانه انتخاب شدند و نمونه­گیری از آنان تا زمان رسیدن به اشباع نظری (19 نفر) ادامه یافت. نمونه گیری نیز از طریق انتشار فراخوان در شبکه­های اجتماعی چون اینستاگرام، تلگرام، شاد، بله، لینکدین، واتساپ و غیره صورت گرفت. از میان متخصصان نیز 6 نفر با استفاده از نمونه­گیری هدفمند انتخاب شدند. منظور از متخصصان افراد دارای حداقل مدرک دکترا در یکی از گرایش­های روان­شناسی بعلاوه جامعه شناسان دارای حداقل مدرک دکترا در دانشگاه­های شهر تهران بود. در بخش کمّی نیز جامعه آماری را پسران 15 تا 20 ساله شهر تهران در سال 1399 تشکیل می­دادند که از بین آن­ها 218 نفر با استفاده از نمونه­گیری داوطلبانه انتخاب شدند. در مرحله کیفی، ابزار پژوهش مصاحبه بود. مصاحبه با هر شرکت کننده نیز طی یک الی دو جلسه صورت گرفت و زمان مصاحبه با هر فرد بین 45 تا 60 دقیقه طول کشید. در مرحله کمّی پژوهش نیز بر اساس نتایج مصاحبه و الگوی مستخرج از آن پرسشنامه ای ساخته شد که با اجرای آن بر روی نمونه ای شامل 218 نفر به اعتبارسنجی الگوی مزبور پرداخته شد. به بیان دیگر، بعد از استخراج الگوی کلان روایت و ضد روایت شرکت کنندگان از طریق تحلیل محتوای روایت­ها، از گروه کانونی شامل 6 نفر (3 روان­شناس و 3 جامعه شناس) استفاده شد تا اعتبار درونی الگو سنجیده شود. سپس برای سنجش اعتبار بیرونی الگو پرسشنامه­ای ساخته شد و بر روی نمونه ای به حجم 218 نفر اجرا گردید. در پژوهش حاضر به دلیل به­کارگیری طرح آمیخته، از روش­های تجزیه و تحلیل کیفی و کمّی بر حسب نیازهای پژوهشی استفاده شد. در بخش کیفی از طریق تحلیل محتوای روایت­های­ زندگی شرکت کنندگان با استفاده از بازگویی داستان­ها و ایجاد مضامین، الگو و محتوای کلان روایت و ضد روایت­ آن­ها استخراج گردید. در بخش کمّی نیز بعد از ساختن پرسشنامه­ و بررسی روایی محتوای آن با استناد به نظرات متخصصان مربوطه (5 نفر) و نهایتاً اجرای پرسشنامه مزبور، به بررسی برازش الگوهای مستخرج از طریق روش تحلیل عاملی تأییدی پرداخته شد. لازم به ذکر است که تجزیه و تحلیل داده‏ها با استفاده از نسخه 80/8 نرم افزار لیزرل صورت گرفت.

ابزارهای پژوهش

مصاحبه داستان زندگی مک آدامز: مک آدامز (1995) به منظور دستیابی به تفاوت افراد و درک آن­ها از زندگی­شان مصاحبه ای تدوین نمود. در این مصاحبه از افراد خواسته می­شود که نقش داستان گویی را بازی کنند که داستان زندگی خودش را می­گوید. مصاحبه به چند بخش تقسیم می­شود. بخش­های مقدماتی به جستجوی فصل­های کلی زندگی افراد می­پردازد و به تدریج در بخش­های بعدی به جزئیات پرداخته می­شود. بخش­های مختلف مصاحبه عبارتند از: فصل­های زندگی، اتفاقات مهم، مهمترین چالش زندگی، عوامل مؤثر بر داستان زندگی (مثبت و منفی)، داستان­های مهم، آینده پیشنهادی فرد برای داستان زندگی، طرز فکر شخصی، موضوع زندگی و موارد باقیمانده.

 

یافته­ها

قسمت اول جمع آوری داده­های پژوهش حاضر به مصاحبه با شرکت کنندگان اختصاص داشت. در مجموع با 30 نوجوان پسر در دامنه سنی 15 تا 20 سال مصاحبه شد که از این تعداد نهایتاً داده های 19 نفر از آنان مورد تجزیه و تحلیل نهایی قرار گرفت. چراکه پاسخ­های 7 نفر از شرکت کنندگان به شدت کوتاه و ناقص بود و روایت مشخصی در بر نداشت. نتایج مصاحبه با 4 نفر از آن­ها یعنی نفرات 9، 21، 22 و 23 نیز تکراری بود و داده­های جدیدی به دست نداد. بنابراین، پس از مشاهده 3 مورد داده تکراری مصاحبه متوقف شد و به عبارت دیگر، نمونه به اشباع نظری رسید. نتایج حاصل از تحلیل محتوای مصاحبه با 19 شرکت کننده باقیمانده به استخراج مجموعه ای از مضامین نسبتاً شایع منتهی گردید. حد نصاب لازم برای تعیین شایع بودن یک مضمون نیز تکرار آن مضمون در متن مصاحبه حداقل یک سوم از شرکت کنندگان (بیش از 6 نفر) بود.

نتایج حاصل از استخراج مضامین غالب گزارش­های نوجوانان نشان داد که الگوی روانی اجتماعی هویت آن­ها غالباً مبتنی بر مضامینی چون پیگیری و ابراز علایق یا گرایش­های شخصی (سبک زندگی اختیاری)، تعلق به خانواده، بی­اعتمادی، پایبندی به ارزش­های دینی، احترام به اولیای الهی، استقلال خواهی، رقابت جویی، لذت جویی، حس منحصر به فرد بودن، تمکین از والدین و اطاعت از آن­ها است. با این حال، پس از مشورت با متخصصان ذیربط (سه روانشناس و سه جامعه شناس) و نظرخواهی از آنان مضامین مستخرج به چند مؤلفه اساسی تقلیل داده و در قالب دو مدل کلان روایت و ضد روایت خلاصه شد. مدل مفهومی کلان روایت در شکل 1 و مدل مفهومی ضد روایت در شکل 2 نمایش داده شده است.

شکل 1. مدل مفروض کلان روایت نوجوانان پسر ایرانی

همانطور که در شکل 1 مشاهده می­شود، مدل مفروض کلان روایت نوجوانان پسر ایرانی از سه مؤلفه اصلی تحت عناوین تعلق به خانواده[15]، پایبندی به ارزش­های دینی[16] و اطاعت از والدین[17] تشکیل شده است.

شکل 2. مدل مفروض ضد روایت نوجوانان پسر ایرانی

همانطور که در شکل 2 مشاهده می­شود، مدل مفروض ضد روایت نوجوانان پسر ایرانی از چهار مؤلفه اصلی تحت عناوین حس منحصر به فرد بودن[18]، سبک زندگی اختیاری[19]، استقلال خواهی[20] و رقابت جویی[21] تشکیل شده است.

پس از تعیین اعتبار درونی الگوها از طریق نظرخواهی از متخصصان و مطالعه منابع مربوطه، در مرحله بعد بر اساس مؤلفه­های مستخرج و تعاریف نظری آن­ها پرسشنامه ای طراحی گردید. این پرسشنامه در وهله نخست حاوی 109 گویه بود، اما پس از ارسال به متخصصان ذیربط (5 روانشناس) و دریافت نظرات آن­ها جهت تعیین روایی محتوا، تعداد آن به 56 گویه کاسته شد. در وهله بعد پرسشنامه از طریق شبکه­های اجتماعی توزیع شد و پس از گذشت حدود یک ماه 218 نفر از افراد واجد شرایط آن را تکمیل نمودند که با توجه به حدنصاب نمونه برای تحلیل داده ها در نرم افزار لیزرل، موجه به نظر می­رسید. پس از جمع آوری داده­ها، از مجموع 56 گویه باقیمانده نیز 18 گویه از طریق بررسی ضرایب آلفای کرونباخ و بارهای عاملی آن­ها حذف گردید. به گونه دقیق­تر، گویه­هایی که حذفشان باعث افزایش آلفای سازه مربوط به آن­ها می­شد بعلاوه گویه­هایی که بار عاملی آن­ها زیر 30/0 بود، از تحلیل نهایی کنار گذاشته شدند. لازم به ذکر است که به منظور رعایت اصل صرفه جویی در ارائه نتایج و نظر به اینکه نمایش اشکال و جداول مربوط به ضرایب آلفای کرونباخ و بارهای عاملی گویه­های حذف شده از حوصله پژوهش حاضر خارج بود، از نمایش نتایج مذکور صرف­نظر گردید. در بخش بعدی یعنی بخش کمّی پژوهش یافته­های حاصل از اجرای پرسشنامه در دو بخش توصیفی و استنباطی ارائه خواهد شد. در بخش نخست، یافته­های مربوط به میانگین، انحراف معیار، کجی و کشیدگی متغیرهای آشکار پژوهش یعنی گویه­های پرسشنامه نمایش داده شده است. این یافته­ها در جدول 1 قابل مشاهده اند. لازم به یادآوری است که از آنجایی که تعداد افراد نمونه برای تمامی گویه­ها 218 نفر بود، ستون مربوط به حجم نمونه از جدول مزبور حذف گردید. ضمناً نمره­گذاری گویه­های پرسشنامه به وسیله مقیاس لیکرت 5 درجه ای انجام شده که در آن درجات بالاتر به معنای نمرات بالاتر در گویه­ها یا متغیرها است.

 

 

جدول 1. میانگین، انحراف معیار، کجی و کشیدگی گویه­ها

متغیر

گویه

میانگین

انحراف معیار

کجی

کشیدگی

 

1. خودم را جزء مهمی از خانواده ام می دانم

91/3

07/1

63/0-

35/0-

 

2. احساس میکنم در خانواده ام درک می شوم

49/3

26/1

38/0-

83/0-

تعلق به خانواده

3. با خانواده ام احساس یکی بودن میکنم

85/3

13/1

62/0-

60/0-

 

4. احساس میکنم مورد حمایت و پشتیبانی خانواده ام قرار دارم

10/4

12/1

09/1-

16/0

 

5. احساس میکنم مورد پذیرش خانواده ام هستم

95/3

13/1

95/0-

17/0

 

6. از بودن کنار خانواده ام لذت می برم

06/4

00/1

96/0-

37/0

 

7. احساس میکنم مورد توجه خانواده ام هستم

90/3

16/1

79/0-

21/0-

 

8. به خانواده ام دلبستگی و تعلق خاطر دارم

18/4

90/0

75/0-

50/0-

 

1. خودم را یک آدم مذهبی و متدین میدانم

84/2

39/1

01/0-

25/1-

 

2. به اصول دین اسلام اعتقاد دارم

49/3

45/1

49/0-

14/1-

پایبندی به

3. به وجود خداوند اعتقاد دارم

60/4

98/0

64/2-

06/6

ارزش­های دینی

4. به روز قیامت اعتقاد دارم

17/4

38/1

41/1-

44/0

 

5. به بهشت و جهنم اعتقاد دارم

15/4

40/1

40/1-

43/0

 

6. به امامان و پیامبران اعتقاد دارم

18/4

27/1

44/1-

89/0

 

7. نماز می خوانم

08/3

55/1

08/0-

50/1-

 

8. در ماه رمضان روزه می گیرم

09/3

58/1

04/0-

51/1-

اطاعت از

1. در مقابل دستورات والدینم سرپیچی نمی کنم

84/3

07/1

68/0-

06/0-

والدین

2. هر کاری والدینم از من بخواهند، انجام خواهم داد

80/3

11/1

63/0-

38/0-

 

3. به قوانین تعیین شده توسط والدینم تن می دهم

65/3

08/1

59/0-

34/0-

 

1.  خودم را متفاوت از دیگران میبینم بی آنکه احساس تنهایی، بیگانگی و درک نشدن بکنم

38/3

33/1

19/0-

08/1-

 

2. ویژگی هایی دارم که خاص خودم است و این باعث می شود احساس ارزشمند بودن بکنم

04/4

09/1

95/0-

08/0

حس منحصر به فرد بودن

3. وقتی مردم بیشتر با من آشنا می شوند، ویژگی های خاص من را تشخیص می دهند

89/3

00/1

67/0-

11/0

 

4. احساس می کنم برخی از خصوصیاتم کاملاً مختص خودم است

06/4

10/1

31/1-

41/1

 

1. در انتخاب ها و تصمیم گیری های زندگی در درجه اول به علایق و نیازهای شخصی خود توجه میکنم

93/3

04/1

89/0-

25/0

سبک زندگی اختیاری

2. نباید علایق خود را قربانی نظرات و خواسته های دیگران کرد

36/4

96/0

89/1-

61/3

 

3. به طور جدی اهداف و رویاهای خود را دنبال میکنم حتی اگر دیگران آنها را مسخره بدانند

27/4

00/1

38/1-

46//1

 

4. علایق و اهداف شخصی خود را به راحتی بیان میکنم

76/3

22/1

70/0-

56/0-

 

1. دلم نمی خواهد والدینم به جای من تصمیم گیری کنند

89/3

25/1

85/0-

33/0-

استقلال خواهی

2. میخواهم در انجام امور روزمره ام فقط به خودم متکی باشم

82/3

02/1

53/0-

40/0-

 

3. نمیخواهم از لحاظ مالی به خانواده ام متکی باشم

84/3

20/1

76/0-

36/0-

 

4. نمیخواهم برای رفع نیازهایم به خانواده ام وابسته باشم

64/3

21/1

60/0-

48/0-

 

1. رقابت با دیگران را خیلی دوست دارم

18/4

01/1

08/1-

47/0

 

2. نمیتوانم غلبه یا برتری دیگران را بر خود تحمل کنم

50/3

30/1

39/0-

00/1-

 

3. برای پیروز شدن بر دیگران خیلی انگیزه میگیرم

15/4

97/0

04/1-

39/0

رقابت جویی

4. غلبه کردن بر دیگران موجب احساس بسیار خوشایندی در من می­شود

73/3

22/1

60/0-

69/0-

 

5. در موقعیت های رقابتی بهتر از موقعیت های انفرادی عمل می کنم

54/3

18/1

44/0-

50/0-

 

6. زمانی که در یک جمع یا گروه قرار میگیرم دلم میخواهد بهترین باشم

03/4

17/1

96/0-

15/0-

 

7. تلاش زیادی میکنم تا کارهایم را بهتر از دیگران انجام دهم

26/4

87/0

86/0-

31/0-

 

همان­گونه که نتایج موجود در جدول 1 نشان می­دهد، میانگین تمامی متغیرهای پژوهش نسبتاً بالا است. ضمن آنکه بیشترین میانگین (60/4) مربوط به گویه «به وجود خداوند اعتقاد دارم» و کمترین میانگین (84/2) مربوط به گویه­ « خودم را یک آدم مذهبی و متدین می­دانم» می باشد. علاوه بر این، نتایج مربوط به کجی و کشیدگی حاکی از نرمال بودن توزیع داده­های تمامی متغیرها به استثنای گویه 3 متغیر پایبندی به ارزش­های دینی است. با توجه به حجم مناسب نمونه (بالای 200 نفر) و نظر به اینکه انحراف متغیر مذکور از حالت بهنجار چندان شدید نیست، می­توان با اندکی تساهل مفروضه بهنجار بودن توزیع داده­ها را پذیرفت.

در این قسمت مدل­های مفهومی پژوهش مورد آزمون قرار می‌گیرد. در مدل کلان روایت، سه متغیر تعلق به خانواده، پایبندی به ارزش­های دینی و اطاعت از والدین و در مدل ضد روایت نیز چهار متغیر حس منحصر به فرد بودن، سبک زندگی اختیاری، استقلال خواهی و رقابت جویی به عنوان مؤلفه­های اصلی در نظر گرفته‌ شده ‌اند. برای آزمون مدل­های پیشنهادی از روش تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون مدل کلان روایت در حالت ضرایب استاندارد در شکل 3 نمایش داده شده است.

شکل 3. تحلیل عاملی تأییدی مدل کلان روایت در حالت تخمین ضرایب استاندارد

با توجه به نتایج موجود در شکل 3، همه متغیرهای آشکار (گویه­ها) همبستگی نسبتاً بالایی را با سازه مربوط به خود نشان می‌دهند. در سازه تعلق به خانواده، متغیر «احساس می­کنم مورد توجه خانواده ام هستم» دارای بیشترین بار عاملی با 92/0 است که نشان می‌دهد حدود 85 درصد از واریانس این متغیر از سوی سازه مزبور تبیین می‌شود. متغیر «از بودن کنار خانواده ام لذت می برم» نیز دارای کمترین بار عاملی با 63/0 است. در سازه پایبندی به ارزش­های دینی، متغیر «به بهشت و جهنم اعتقاد دارم» دارای بیشترین بار عاملی با 93/0 است که نشان می‌دهد حدود 86 درصد از واریانس این متغیر از سوی سازه مزبور تبیین می‌شود. متغیر «در ماه رمضان روزه می گیرم» نیز دارای کمترین بار عاملی با 59/0 است. در سازه اطاعت از والدین، متغیر«هر کاری والدینم از من بخواهند، انجام خواهم داد» دارای بیشترین بار عاملی با 85/0 است که نشان می‌دهد حدود 72 درصد از واریانس این متغیر از سوی سازه مزبور تبیین می‌شود. متغیر «به قوانین تعیین شده توسط والدینم تن می­دهم» نیز دارای کمترین بار عاملی با 66/0 است. در مرحله بعد به منظور بررسی معناداری ضرایب استاندارد موجود در مدل، ضرایب مزبور تبدیل به مقادیر t شدند که نتایج حاصل از آن در شکل 4 نمایش داده شده است.

شکل 4. تحلیل عاملی تأییدی مدل کلان روایت در حالت معناداری

با توجه به نتایج موجود در شکل 4، بارهای عاملی تمامی متغیرهای آشکار موجود در مدل در سطح 05/0 معنا‌دار است و همانگونه که در شکل نیز مشاهده می­شود، مقدار t همه بارهای عاملی بزرگتر از 96/1 است. در مرحله بعد برای آنکه مشخص شود مقادیر به دست آمده تا چه حد با واقعیت‌های موجود در مدل همخوانی دارند، شاخص‌های برازش مدل مورد بررسی قرار گرفت که نتایج آن در جدول 2 نمایش داده شده است.

جدول 2. شاخص­های برازش مدل کلان روایت

شاخص

برآوردهای مدل

حد مجاز

نتیجه

RMSEA 

05/0

کمتر از 08/0

خوب

CFI 

92/0

بالاتر از 9/0

خوب

NFI

90/0

بالاتر از 9/0

خوب

IFI 

92/0

بالاتر از 9/0

خوب

 

همان‌طور که شاخص‌های موجود در جدول 2 نشان می‌دهد، داده‌های تجربی پژوهش حاضر برازش مناسبی با مدل مفروض پژوهش در خصوص کلان روایت هویت نوجوانان پسر دارد. در ادامه، نتایج حاصل از آزمون مدل ضد روایت در حالت ضرایب استاندارد ارائه شده است. این نتایج در شکل 5 قابل مشاهده است.

 

شکل 5. تحلیل عاملی تأییدی مدل ضد روایت در حالت تخمین ضرایب استاندارد

با توجه به نتایج موجود در شکل 5، همه متغیرهای آشکار (گویه­ها) همبستگی متوسط تا نسبتاً بالایی را با سازه مربوط به خود نشان می‌دهند. در سازه حس منحصر به فرد بودن، متغیر «ویژگی­هایی دارم که خاص خودم است و این باعث می شود احساس ارزشمند بودن بکنم» دارای بیشترین بار عاملی با 86/0 است که نشان می‌دهد حدود 74 درصد از واریانس این متغیر از سوی سازه مزبور تبیین می‌شود. متغیر «وقتی مردم بیشتر با من آشنا می شوند، ویژگی های خاص من را تشخیص می دهند» نیز دارای کمترین بار عاملی با 48/0 است. در سازه سبک زندگی اختیاری، متغیر «به طور جدی اهداف و رویاهای خود را دنبال می­کنم حتی اگر دیگران آن­ها را مسخره بدانند» دارای بیشترین بار عاملی با 70/0 است که نشان می‌دهد 49 درصد از واریانس این متغیر از سوی سازه مزبور تبیین می‌شود. متغیر «در انتخاب­ها و تصمیم گیری­های زندگی در درجه اول به علایق و نیازهای شخصی خود توجه می­کنم» نیز دارای کمترین بار عاملی با 45/0 است. در سازه استقلال خواهی، متغیر «نمی­خواهم برای رفع نیازهایم به خانواده ام وابسته باشم» دارای بیشترین بار عاملی با 71/0 است که نشان می‌دهد حدود 50 درصد از واریانس این متغیر از سوی سازه مزبور تبیین می‌شود. متغیر «دلم نمی خواهد والدینم به جای من تصمیم گیری کنند» نیز دارای کمترین بار عاملی با 38/0 است. در سازه رقابت جویی، متغیر «برای پیروز شدن بر دیگران خیلی انگیزه می­گیرم» دارای بیشترین بار عاملی با 82/0 است که نشان می‌دهد حدود 67 درصد از واریانس این متغیر از سوی سازه مزبور تبیین می‌شود. متغیر «غلبه کردن بر دیگران موجب احساس بسیار خوشایندی در من می­شود» نیز دارای کمترین بار عاملی با 50/0 است. در مرحله بعد به منظور بررسی معناداری ضرایب استاندارد موجود در مدل، ضرایب مزبور تبدیل به مقادیر t شدند که نتایج حاصل از آن در شکل 6 نمایش داده شده است.

 

شکل 6. تحلیل عاملی تأییدی مدل ضد روایت در حالت معناداری

 

با توجه به نتایج موجود در شکل 6، بارهای عاملی تمامی متغیرهای آشکار موجود در مدل در سطح 05/0 معنا‌دار است و همانگونه که در شکل نیز مشاهده می­شود، مقدار t همه بارهای عاملی بزرگتر از 96/1 است. در ادامه، شاخص‌های برازش مدل مفروض ضد روایت در جدول 3 نمایش داده شده است.

 

جدول 3. شاخص­های برازش مدل ضد روایت

شاخص

برآوردهای مدل

حد مجاز

نتیجه

(χ2/df)

76/2=146÷60/403

کمتر از 3

تأیید

CFI 

91/0

بالاتر از 9/0

خوب

NFI

90/0

بالاتر از 9/0

خوب

IFI 

91/0

بالاتر از 9/0

خوب

 

همان‌طور که شاخص‌های موجود در جدول 3 نشان می‌دهد، داده‌های تجربی پژوهش حاضر برازش مناسبی با مدل مفروض پژوهش در خصوص ضد روایت هویت نوجوانان پسر دارد.

بحث و نتیجه­گیری

پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اعتباریابی الگوی روانی اجتماعی هویت نوجوانان ایرانی و تعیین رابطه احتمالی آن با تغییرات رفتاری آنان بر اساس رویکرد روایت پژوهی انجام شد. سؤال اساسی پژوهش این بود که الگوی کلان روایت و ضدروایت هویت نوجوانان ایرانی چگونه است؟ یافته­های پژوهش حاکی از آن بود که الگوی روانی اجتماعی هویت نوجوانان پسر ایرانی به طور عمده از دو مدل کلان روایت­ و ضدروایت تشکیل می­شود که این مدل­ها در پاره ای از موارد در تقابل با یکدیگر قرار می­گیرند. با توجه ماهیت اکتشافی پژوهش حاضر و عدم وجود پژوهش­های مشابه در داخل کشور امکان مقایسه دقیق و بررسی همسویی نتایج وجود ندارد. علاوه بر این، از آنجایی که پژوهش حاضر به شدت ماهیت بومی دارد، امکان مقایسه نتایج با پژوهش­های خارجی مشابه نیز امکان­پذیر نیست. با این وجود، می­توان یافته­های پژوهش حاضر را به طور کلی در راستای برخی پژوهش­های داخلی ازجمله کلانی و سفیری (1396) و کریمیان (1387) دانست. نتایج تحقیقات پژوهشگران مذکور نیز عموماً حاکی از وجود تناقض و ناهمسانی در ساختار هویتی نوجوانان ایرانی و تقابل بافت سنتی و مدرن در فرایند هویت یابی آنان است.

نگاهی به مدل کلان روایت نوجوانان نشان می­دهد که با وجود حرکت جامعه به سوی مدرنیته و ارزش­های فردگرایانه، هنوز هم ارزش­های سنتی و جمع گرایانه ای چون تعلق به خانواده، اطاعت از والدین و پایبندی به ارزش­های دینی عناصر اصلی کلان روایت آنان را تشکیل می­دهد. در این رابطه می­توان ادعا کرد که در شرایط کنونی دنیای امروز که ویژگی شاخص آن بی ثباتی هویتی افراد و تغییر مستمر معانی زندگی است، بازگشت به سنت­ها و ارزش­های دیرینه چندان دور از انتظار نیست. نکته دیگری که در کلان روایت نوجوانان دیده می­شود، نفوذ بسیار بالای اطاعت از والدین نسبت به سایر مؤلفه­ها است. در مدل ضد روایت نیز حس منحصر به فرد بودن نفوذ بالاتری نسبت به سایر ارزش­ها نشان می­دهد و به عبارتی، دغدغه بیشتری در ذهن نوجوانان ایجاد کرده است که این نکته جای بحث فراوان دارد. از نقطه نظر محقق دلایل خانوادگی و فرهنگی اجتماعی در این قضیه حائز اهمیت فراوانند. مثلاً در بحث دلایل خانوادگی می­توان به مواردی چون تغییر سبک­های فرزندپروری، کم شدن تعداد فرزندان، کاهش میزان مرگ و میر فرزندان و عدم وابستگی ارزش فرزندان به قابلیت کار کردن آن­ها اشاره کرد. مسلماً والدین امروزی وقت، توجه و انرژی بیشتری را صرف فرزندان خود می­کنند و ارتباط عاطفی نزدیک­تری با آن­ها دارند. بدیهی است که توجه، مراقبت و محبت به فرزندان به آن­ها حس مهم بودن، متفاوت بودن و خاص بودن را القا می­کند.

حس منحصر به فرد بودن در ساختار ضد روایت نوجوانان آن­چنان نیرومند بوده که می­توان ادعا کرد که سایر مؤلفه­های ضد روایت به درجاتی از آن تأثیر پذیرفته اند. چراکه در تمامی آن­ها نوعی تلاش در جهت خاص بودن و متفاوت بودن از دیگران نهفته است. در رقابت جویی، فرد درصدد آن است که به واسطه برتری یافتن بر دیگران، متفاوت بودن و ممتاز بودن خود را به آن­ها نشان دهد و در سبک زندگی اختیاری با برگزیدن علائق، سرگرمی­ها، افکار و اهداف خاص خود درصدد متمایز نمودن خود از سایرین است. تمایل نوجوان به مستقل شدن از دیگران را نیز می­توان از برخی جهات تلاشی در راستای متفاوت شدن از دیگران قلمداد کرد. زیرا تا زمانی که فرد از زیر سایه، سلطه و کنترل دیگران خارج نشود، عملاً فردیت نخواهد یافت. با این حال، شواهد نشان می­دهد که استقلال خواهی علیرغم آنکه گرایشی طبیعی در دوره نوجوانی است، اما در ضد روایت زندگی نوجوانان به قعر مدل رانده شده است. در تبیین این مسئله و البته در چارچوب نتایج به دست آمده می­توان ادعا کرد که مؤلفه اطاعت از والدین و تعلق به خانواده در مدل کلان روایت آن­چنان نیرومند بوده اند که نَفَس استقلال خواهی را در نوجوانان گرفته اند. در بحث استقلال تأکید بر قطع وابستگی به دیگران و رها شدن از زیر سلطه، کنترل و نفوذ آن­ها بعلاوه توان اخذ تصمیمات مستقل و اداره مستقلانه زندگی خویش است. حال آنکه در نوجوانان ایرانی تعلق و وابستگی به خانواده و اطاعت از والدین آنقدر عمیق بوده که رمق چندانی برای این گرایش باقی نگذاشته است. در واقع اگر زمانی مستقل شدن به معنای هویت یافتن بود، اکنون به نظر می­رسد وابستگی و تعلق به خانواده و ماندن زیر چتر آن است که به فرد هویت می­بخشد. طوری که گویی نوجوان خارج از خانواده بی­هویت خواهد شد. ضمن آنکه تلاش والدین جهت نزدیک نگه داشتن فرزندان نزد خود، ممانعت از ورود آن­ها به دنیای اجتماعی و محدود کردن تجارب خارج از خانه آن­ها نوعی ترس نسبت به دنیای خارج و هراس از مستقل شدن از خانواده را به آن­ها القا می­کند. مؤلفه دیگری که از نفوذ نسبتاً بالایی در ساختار ضد روایت نوجوانان برخوردار است، سبک زندگی اختیاری است که محصول مستقیم جامعه مدرن است و جوهره آن را مفهوم "انتخاب" تشکیل می­دهد. یکی از پیش فرض­های اساسی دنیای مدرن، نسبی بودن واقعیت است و اینکه واقعیت یک امر متکثر، ذهنی و وابسته به زمینه است. بر این اساس، بر انتخاب واقعیت توسط خود فرد تأکید می­شود. در واقع، در دنیای مدرن نه سنت­ها بلکه ذهنیت ها هستند که واقعیت­ها را می­سازند. لذا طبیعی است که ارزش­های سنتی و مذهبی به واسطه این نوع نگاه تضعیف یا تعدیل شوند. نوجوانان حاضر در این پژوهش با روایت­های خود نشان دادند که در عین اهمیت خانواده و مذهب در نظر آن­ها، تمایل بالایی به سبک زندگی اختیاری نشان می­دهند. به عبارتی، درصدد آنند که اهداف، ارزش­ها، باورها و رفتارهایشان را شخصاً انتخاب نمایند. گرایشی که همچون استقلال خواهی می­تواند در پاره ای موارد در مقابل ارزش­هایی چون اطاعت از والدین قرار بگیرد و نوعی تعارض هویتی را برای نوجوانان ایجاد کند. همچنین ممکن است در برخی موارد، با ارزش­های دینی نیز در تعارض قرار بگیرد، چراکه دین یک چارچوب مشخص و از پیش تعیین شده جهت زندگی به فرد عرضه می­دارد. بنابراین می­توان همسو با نتایج پژوهش کلانی و سفیری (1396) و کریمیان (1387) نتیجه گرفت که نسل کنونی نوجوانان ایرانی از جهاتی تعارض­های هویتی را هم تجربه می­کنند. در این وضعیت فرد مؤلفه­های هویتی گوناگونی دارد که درمورد اخذ بهترین تصمیم همسو نیستند. در وضعیت تعارض هویتی، جستجوگری و اکتشاف کمرنگ شده و فرد دچار نوعی سردرگمی و بلاتصمیمی می­شود. وضعیتی که می­توان در حد چشمگیری در نسل کنونی نوجوانان ایرانی مشاهده نمود. در واقع، می توان ادعا کرد که تعارض­های هویتی امکان اخذ تصمیمات مهم زندگی را تا حد زیادی از نوجوانان سلب نموده و خام بودن، ناشی­گری، تردید و بلاتکلیفی را در آنان به بار آورده اند.

به عنوان یک جمع بندی بایستی اذعان داشت که طیف قابل توجهی از نوجوانان ایرانی کماکان ارزش­های سنتی را شیوه ای مطمئن­تر و ایمن­تر جهت زندگی در دنیای بی­ثبات و متغیر امروزی می­دانند. با این حال، گرایش قابل توجهی به ارزش­های مدرن نیز در روایت­های آنان مشاهده می­شود و این امر حاکی از حضور همزمان سنت و مدرنیته در ساختار ذهنی آنان و تعدیل ارزش­های سنتی توسط ارزش­های مدرن است. در نهایت، وضعیت نسل کنونی نوجوانان را می­توان محصول نهایی دو عامل دانست: 1- دوگانگی میان برخی مبانی ارزشی موجود در زندگی آن­ها 2- وضعیت نسبتاً افراطی برخی از ارزش­های زندگی آن­ها. به زبان پژوهش حاضر، تعارض میان برخی مؤلفه­های کلان روایت و ضد روایت بعلاوه وضعیت نسبتاً افراطی برخی مؤلفه های آن­ها دنیای نسل فعلی نوجوانان ایرانی را پدید آورده است.

محدودیت­های پژوهش حاضر عبارت بودند از: حالت دفاعی برخی شرکت کنندگان در پاسخگویی به سؤالات مصاحبه به دلیل ماهیت خصوصی برخی از آن­ها و ارائه پاسخ­های بسیار کوتاه و مبهم به آن­ها. تعداد نسبتاً زیاد سؤالات مصاحبه که به ویژه با توجه به باز پاسخ بودن می­تواند موجب خستگی شرکت کنندگان شده و از دقت پاسخ­های آن­ها بکاهد. عدم امکان نمونه گیری تصادفی در مرحله کمّی پژوهش به دلیل محدودیت­های ناشی از همه گیری ویروس کرونا و نهایتاً محدود بودن منابع در دسترس جهت مقایسه نتایج، به دلیل نوآورانه بودن پژوهش.

 

[1]. Narrative research

[2]. Narrative psychologist

[3]. McAdams, D. P.

[4]. format

[5]. Syed, M.

[6]. Narrative identity

[7]. self-understanding

[8]. Master-narrative

[9]. plotlines

[10]. master-plots

[11]. dominant discourses

[12]. story lines

[13]. cultural texts

[14]. counter-narrative

[15]. family belonging

[16]. adherence to religious values

[17]. obedience to parents

[18]. sense of uniqueness

[19]. voluntary lifestyle

[20]. independence-seeking

[21]. competitiveness

  • آزاد ارمکی، تقی؛ و اکبری، حامد. (1391). فهم ماهیت جامعه ایرانی براساس الگوی گذران اوقات فراغت نسل جوان. مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، 1 (2): 22-1.
  • حیدری زاده، نسرین؛ فرج الهی، مهران؛ و اسماعیلی، زهره. (۱۳۹۶). ویژگی‌های اپیدمیولوژی و بالینی اختلال اضطراب اجتماعی در دانش‌آموزان شهر کرمانشاه: مطالعه مقطعی. مجله اپیدمیولوژی ایران، ۱۳ (۱): ۵9-۵2.
  • صفی الحسینی، فاطمه سادات؛ ساکی، مریم؛ حامدی، اندیشه؛ سعادتی، حسن؛ و لشکردوست، حسین. (۱۳۹۶). شیوع افسردگی در دانش آموزان دبیرستان­های دخترانه شهر بجنورد در سال ۹۳. مجله دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی، ۹(۴): 48-42.
  • عطادخت، اکبر؛ حمیدی فر، ویدا؛ و محمدی؛ عیسی. (1393). استفاده آسیب زا و نوع کاربری تلفن همراه در دانش‌آموزان دبیرستانی و رابطه آن با عملکرد تحصیلی و انگیزش پیشرفت. روان شناسی مدرسه، 3(2): 136-122.
  • کاظمی خوبان، زهرا؛ حکمی، محمد؛ و صیرفی، محمدرضا. (1395). پیش‌بینی مسئولیت‌پذیری بر اساس جهت‌گیری هویت و عملکرد خانواده در نوجوانان. پژوهش های روانشناسی اجتماعی، 6 (21): 90-77.
  • کریمیان، حسین. (1387). نگاهی به بزهکاری نوجوانان و جوانان. ماهنامه معرفت، 17(3): 156-141.
  • کلانتری، مهرداد؛ نشاط دوست؛ حمیدطاهر؛ عریضی، حمیدرضا؛ و باپیری، امیدعلی. (1398). مدل یابی معادلات ساختاری ارتباط دینداری و شیوه های فرزند پروری با معنا در زندگی مبتنی بر میانجی گری سبک های هویت در نوجوانان دختر. پژوهش های روانشناسی اجتماعی، 9(33): 94-77.
  • کلانی، سمیه؛ و سفیری، خدیجه. (1396). تناقض های هویتی جوانان درکنش و واکنش با خانواده و جامعه با رویکرد زمینه محور. مسائل اجتماعی ایران (دانشگاه خوارزمی)، 8(1): 197-119.
  • مرزبان، آمنه. (1397). شیوع رفتارهای پرخطر در بین نوجوانان شهر قم در سال 1395. مجله دانشگاه علوم پزشکی پارس (جهرم)، 16 (3): 51-44.
  • Andrews, M. (2014). Counter-narratives and the power to oppose. In Bamberg & M. Andrews (Eds.), considering counter-narratives: Narrating, resisting, making sense (pp. 1–6). Amsterdam, the Netherlands: John Benjamins.
  • Bamberg, M. (2020). Considering counter-narratives. In M. Bamberg & M. Andrews (Eds.), considering counter-narratives: Narrating, resisting, making sense (pp. 351–371). Amsterdam, the Netherlands: John Benjamins.
  • Bamberg, M., & Andrews, M. (Eds.). (2014). considering counter-narratives. Narrating, resisting, making sense. Amsterdam, the Netherlands: John Benjamins.
  • Brown, C., & Augusta-Scott, T. (2017). Narrative therapy: Making meaning, making lives. SAGE Publications, Inc.
  • Denzin, N. (2015). Emancipatory discourses and the ethics and politics of interpretation. In K. Denzin & Y. S. Lincoln (Eds.), Handbook of Qualitative Research (3rd ed., pp. 933-958). Thousand Oaks, CA: Sage.
  • Erikson, E. H. (1980). Identity and the Life Cycle. W.W. Norton & Company, New York.
  • Habermas, T., & Bluck, S. (2000). Getting a life: The emergence of the life story in Psychological Bulletin, 126(5), 748-769. 
  • Hammack, P. L., & Cohler, B. J. (2019). Narrative identity and the politics of exclusion: Social change and the gay and lesbian life course. Sexuality Research & Social Policy: A Journal of the NSRC, 8(3), 162-
  • Lundholt, M. W., Maagaard, C. A., & Piekut, A. (2018). Counter narratives. In R. Heath, & W. Johansen (Eds.), the International Encyclopedia of Strategic Communication, Wiley Blackwell.
  • Luyckx, K., Schwartz, S. J., Goossens, L., Beyers, W., & Missotten, L. (2019). Processes of personal identity formation and evaluation.In S. J. Schwartz, Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research (p. 77–98). Springer Science + Business Media. 
  • Lyle, M. (2016). The Role of Counter Narratives in the Renegotiation of Identity: A Curricular Perspective. Journal of the Canadian Association for Curriculum Studies (JCACS), 14 (2).
  • McAdams, D. P, & McLean, K. (2013). Narrative identity. Current Directions in Psychological Science, 22 (3), 233-238.
  • McLean, K. C., & Pasupathi, M. (2019). Narrative Identity. In: Levesque R. J. R. (Eds.) Encyclopedia of Adolescence. New York, NY: Springer.
  • McLean, K. C., Shucard, H., & Syed, M. (2016). Applying the Master Narrative Framework to Gender identity development in emerging adulthood. Emerging Adulthood, 1-13.
  • McLean, K. C., & Syed, M. (2016). Personal, master, and alternative narratives: An integrative framework for understanding identity development in context. Human Development, 58(6), 318-349. 
  • Syed, M. (2015). Theoretical and methodological contributions of narrative psychology to ethnic identity research. In C.E. Santos; A. J. Umana-Taylor (Eds.), Studying ethnic identity: Methodological and conceptual approaches across disciplines (pp. 27-54). Washington, DC: APA press.
  • Thorne, A. (2020). Personal memory telling and personality development. Personality and Social Psychology Review: An Official Journal of the Society for Personality and Social Psychology, 4(1), 45–56.
  • Wang, Q. (2016). Remembering the self in cultural contexts: A cultural dynamic theory of autobiographical memory. Memory Studies, 9(3), 295–304.