نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه روانشناسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه محقّق اردبیلی، اردبیل، ایران.
2 گروه روانشناسی دانشکده علوم تربیتی. اردبیل. دانشگاه محقق اردبیلی
چکیده
مقدمه: پژوهش ها نشان داده اند که سبک های پردازش اطلاعات تعیین کننده مهم برای باور به خرافات هستند و افراد خرافی احساس کنترل کمتری بر سرنوشت خود دارند، لذا هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی رابطه باورهای خرافی با سبک های پردازش اطلاعات و حس عاملیت در افراد مراجعه کننده به رمال است. روش: طرح پژوهش جزء تحقیقات توصیفی– همبستگی است.جامعه آماری پژوهش حاضر 425 نفر از افراد مراجعه کننده به رمال و فالگیر در شهرستان ارومیه است. نمونه پژوهش شامل 200 نفر می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های سبک های پردازش اطلاعات اپستین و پاسینی(1999)، اعتقاد به خرافات محقق ساخته(1398) و حس عاملیت) وودی و همکاران2013) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک پردازش خرد گرایی و حس عاملیت با باورهای خرافی رابطه منفی معنی دار و سبک پردازش تجربه ای با باورهای خرافی رابطه مثبت دارند و هر سه قادر به پیش بینی باورهای خرافی می باشند(01/0.> p). نتیجه گیری: با توجه به ارتباط باورهای خرافی با سبک های پردازش اطلاعات و حس عاملیت، نتایج این مطالعه دارای کارکردهایی برای کاهش گسترش خرافه گرایی و رمالی در جامعه است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The Relationship Between Superstitious Beliefs, Information Processing Styles and Sense of Agency among People Going to Fortuneteller
نویسندگان [English]
- Sajjad Basharpoor 1
- shiva rahimzadegan 2
1 Professor, Department of Psychology, Faculty of Educational Sciences and Psychology, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil, Iran.
چکیده [English]
Introduction: Researches have shown that information processing styles are important determination for superstitious beliefs and superstitious people have less sense of control on their destination. The purpose of this study was to investigate relationship between superstitious beliefs, information processing styles and sense of agency among people going to fortuneteller. Method: The research design is descriptive-correlational. The statistical population includes 425 people that going to fortuneteller in Urmia. The sample of study is 200 people that sselsected by available sampling method.. To collect information, Information Process Styles questionnaire of Epstein and Pacini (1999), superstitious belief questionnaire (2019) and The sense of agency rating scale (2013), were used. for data analyzing, the pearson correlation and multivariable regression were used Results: The results showed that there was a Negative and significant relationship between the rationalism information process, sense of agency with superstitious beliefs, and The positive significant relationship between the intuitionalism information process and superstitious beliefs. regression analysis showed that all of them predicted significantly the superstitious beliefs(P <0/01). Conclusion: Considering the significant relationship between superstitious beliefs, information processing styles and sense of agency, the results of this study have implications for reducing of superstitious and fortunetelling expansion in society.
کلیدواژهها [English]
- Superstitious Beliefs
- Information Process Styles
- Sense of Agency
مقدمه
برای تحقق هر پدیده اجتماعی شرایط ذهنی و عینی لازم است. در شرایط کنونی که جوامع با سرعت روزافزون در حال تغییر و تحول هستند، توسعه دغدغه اصلی بیشتر جوامع است و عوامل فرهنگی و اجتماعی متعددی در این زمینه نقش دارند. چنین جهشی نیازمند مردمی با انگیزههای لازم و با سطح عقلانیت و رشد فرهنگی بالاست. مردمی که در دنیای امروز برای حل مشکلات خود بی هیچ حرکتی منتظر دستهای نامرئی باشند، از جادوگران یاری بخواهند و چنان در شکل و ظاهر امور غرق شوند که به عمق امور پی نبرند، نمیتوانند افراد خوبی برای توسعه یک کشور باشند. یکی از اجزاء تشکیل دهنده فرهنگ هر جامعهای باورها و اعتقادات آن جامعه است. بخشی از باورهای هر جامعه مبتنی بر بنیانهای ثابت شده و عقل و منطق است، بخشی نیز بر مبنای موهومات و عوامل بیپایه بنا نهاده شده است. قسمتی از باورها که علل آن موهوم بوده و بر مبنای عقل و منطق بنا نشده باشد، خرافات نامیده میشود(رمضانی، 1397). بشر از ابتدای هستی تا کنون، برای تبیین هر پدیده ای به موارد گوناگونی متوسل شده است. زمانی که علم وی از امور جهان محدود و ناقص بود، هر پدیده ای را به خدایان، ارواح، و امور ماوراء الطبیعه نسبت می داد و در مواقع ترس و احساس ناامنی، برای رفع و کاستن آنها به مراسم های مختلف، سحر، جادو، دعانویسی و به طور کلی، خرافات روی می آورد( شریعتی و انصافی مهربانی ، 1395). در لغت نامه های معتبر انگلیسی برای تعریف خرافات از واژه هایی مانند غیرعقلانی، غیرعلمی، ترس، ابهام، نادانی و غیره استفاده می شود که بر این اساس خرافه را یک معرفت و باور نادرست و غلط معرفی می نمایند(ریزن[1]، 2016). در زبان فارسی نیز خرافه، «حدیث باطل، سخن بیهوده و یاوه و اسطوره»، (عمید،1365 :ذیل خرافه) معنا شده است. خرافات، به امور ماوراء طبیعی و غیرقابل باور و اثبات نشده(همانند جادوگری و طالع بینی) گفته می شود که در تضاد با علوم طبیعی یا غیرقابل درک مستقیم توسط حواس و یا خارج از حد دانش انسانی است(به نقل از ثروت یاری،گروسی و یوسفی 1397).
لام و کا چیو فونگ[2](2018)، عنوان می کنند که خرافه مجموعه پاسخ های موقعیتی[3] انباشت شده است که پایه و اساسی برای باور به وجود علیت میان دو چیز فراهم می آورد، بنابراین خرافات راه ها و شیوه هایی است که انسان ها درباره ی وجود رابطه ای علی میان دو رویدادی که همزمان واقع شده اند، می یابند. هم اکنون می توان دید که در جوامع کاملا صنعتی شده و تحت نظام سرمایه داری، هنوز خرافات به صورت جمعی بازتولید می شود و علم گرایی مدرن نتوانسته است به طور کامل از جامعه خرافه زدایی کند. در ارتباط با این موضوع، آن چه برای یک پژوهشگر ایرانی می تواند مسئله باشد و ذهن او را به خود معطوف سازد، تاثیراتی است که باورهای فرهنگی بر روند جامعه می گذارد. تغییراتی که در باورها و ارزش های مردم رخ می دهد، نه تنها خود روند توسعه را کانالیزه می کند، بلکه مهم تر از آن، شکل جامعه را مدام دستخوش دگرگونی می کند(سنگدهی حمیدی، 1397). هرچند داده ها و شواهد تجربی که نشان دهند در گذشته چه میزان مردم به فالگیری اقبال نشان داده اند و هم اکنون چه تعداد مردم فال می گیرند، به رمال(فال گیر) مراجعه می کنند یا چه میزان بر فعالیت های رمالی افزوده شده است، وجود ندارد؛ اما می توان این واقعیت را پذیرفت که فالگیری همیشه در زندگی بشر وجود داشته است. در واقع خرافات در مواقع حساس و لحظه های عدم اطمینان بوجود می آید و مراجعه به رمال و فالگیر، وسیله ای است برای تسکین و احساس آرامش(خالق پناه، میرزاوندیان و جلوند، 1395). خرافات در هر قوم و ملتی جایگاه خاصی دارد. هر فرد در طول شب و روز آگاهانه یا ناآگاهانه در رفتار خود به شکلهای گوناگون از باورها و اعتقادات خرافی استفاده میکند. حتی امروزه که بیشتر حوادث و مسائل را میتوان با رویکرد علمی حل کرد و با نگاهی اندیشمندانه به آنها نگریست، هنوز برخی افراد به خرافات باقی مانده از نسل پیش از خود پایبندند و در فرایند جامعهپذیری و فرهنگپذیری آن را به نسل بعد از خود منتقل میکنند. از اینرو شناخت دقیقترموضوع میتواند فرایند جامعهپذیری را با آگاهی بیشتری همراه سازد(جهانشاهی افشار و شمس الدینی مطلق، 1393). بارزترین مصداق اندیشههای انحرافی همان چیزی است که به آن خرافات گفته میشود. خرافات در فرهنگ معنوی جامعه از مقولههای شعور اجتماعی است و از نظر منشاء از میراث اجتماعی قدیمی بازمانده از اقوام باستانی میباشد که امروزه از آسیبهای اجتماعی شمرده میشود. از اینروجنبه بدآموزی داشته و صفت بازدارندگی از پیشرفت از مشخصههای آن است و در جوامع سنتی و ایستا بیشتر رواج دارد(صفایی، طیبینیا و عرفانی، 1389). با آنکه برای پیشگیری از وقوع رخدادها، بیشتر تاکید بر روش منطقی است، بعضی اوقات در ادبیات هر ملتی، روش غیرمنطقی در پیش گرفته می شود. (گرین هیل و اپنهام[4]،2017). در دهههای اخیر، پژوهشها نشان داده اند که سبکهای پردازش اطلاعات نیز، تعیین کنندههای مهم برای باور به خرافات و عقاید غیرمنطقی هستند(آفرین[5]،2018). بر اساس نظریه شناختی- تجربه گرایی(شهودی)، دنیا از طریق دو نظام پردازش اطلاعات در افراد مفهوم سازی میشود. خردگرایی[6]و تجربه گرایی[7]یا شهودگرایی[8] (اپستین[9] و پاسینی[10]، 1999). سبک خردگرایی(منطقی)، بیشتر کلامی، تحلیلی، آگاهانه و نسبتا کند است که رفتارها را از طریق ارزیابی آگاهانه ی رویدادها میانجیگری میکند. این سبک به علت استدلال منطقی در موقعیتهای اجتماعی، کاهش جانبداریها و سوگیریها و تمرکز بر جنبههای مهم اطلاعات اجتماعی باعث تصمیمات مؤثر شده و از خرافهگرایی پرهیز میکند، در مقابل، سبک تجربه گرایی یا شهودگرایی، فطری و انطباقی است و به ما این امکان را میدهد تا از تجربه یاد بگیریم. صاحبنظران در تحلیل این مفاهیم، عمدتا بر نوگرایی در نقطه مقابل خرافهگرایی تأکید کردهاند. در جوامع سنتی، جوّ فکری غالب به طور کلی، عاطفی و اساطیری و شهودی است که باعث میشود ذهن در حال رشد فرد را چنان شکل دهند که پذیرای تداوم چیزی باشد که آن را بهطورکلی خرافات مینامند، اما در جوامع علمی که بر خردگرایی تکیه دارد، اندیشه اولیه کنار گذاشته و نفی میشود و به تشکیل یک جهانبینی عینی کمک میکند(حسینی مهدی آبادی، رستمی و یاراحمدی، 1395). مطالعات پیشین، ارتباط بین سبک پردازش شهودی و استدلال خرافی و باورهای غیرعادی را نشان داده اند(لازر، بائوم، بنکلر، بیرنسکی، گرین هیل، منزر و اسکادسون[11]، 2018). اپستین و پاسینی(1999)، مطرح می کنند که سیستم شهودی(که در آن، هر چیزی که دیده می شود، باور می شود) بر گرایش انسان ها برای باور پدیده های خارق العاده دلالت دارد.
از سوی دیگر بسیاری از باورهای خرافی در حیات اجتماعی کارکرد دارند. کارکردهایی از قبیل انسجام بخشی، کاهش احساس تهدید و خطر و افزایش حس کنترل و اطمینان(ربیعی، 1394). در واقع خاستگاه حقیقی خرافات را باید در ناتوانی انسان و مساعی گرفتن برای توضیح اسرار طبیعت و تقدیرگرایی دانست. (شعیبی، 1392). تقدیرگرایی پدیدهای اجتماعی است که ریشه در تجربه تاریخی و مسائل سیاسی دارد. یکی از علل تداوم و بقای تقدیرگرایی، کارکردی است که برای جامعه ایفا میکند. اعتقاد به تقدیر، مقاومت انسانها را در مقابل سختیها و ناملایمات قوت میبخشد و تحمل مصائبی که آدمی بر آن احاطه ندارد را آسانتر میکند(شریعتی و انصافی مهربانی، 1395). شالوده های اصلی و زمینه های تاریخی شکل گیری خرافات به جهل و ناآگاهی انسان و عدم کنترل محیط توسط او بر می گردد، افراد خرافی احساس می کنند کنترل کمتری بر سرنوشت و آینده خود دارند و لذا از حس عاملیت کمتری برخوردارند. حس عاملیت، به این احساس اشاره دارد که ما به طور ارادی بر اعمال خود و از طریق آنها بر رویدادهای جهان بیرونی کنترل داریم (آدام، الا، رویون و باروخ[12]، 2017). توانایی کنترل رویدادهای بیرونی از طریق اعمال خودمان، یکی از جنبه های اساسی تجربه بشر است(هامرمان[13]، 2013). احساس عاملیت به تجربه آغازگری و کنترل اعمال، به منظور تاثیرگذاری بر رویدادهای دنیای خارج از فرد یا محیط اشاره دارد(مور[14]، 2016). رفتارها و اعمال ما اغلب با احساس عاملیت همراهند، یعنی تجربه کنترل اعمال و رفتارمان و اثرات آنها(فارر[15]، ولنتین[16] و هوپ[17]، 2013). بین سیستم پردازش تجربه ای(شهودی) و باور خرافات و ماوراء الطبیعه، همبستگی مثبت گزارش شده است(ایگوین[18]، 2011). همچنین در تحقیقی نشان داده شد که افراد با سبک پردازش اطلاعات خردگرایی(منطقی) احتمال کمتری دارد که شایعات را باور کنند. در مقابل، افراد با سبک پردازش تجربه ایی(شهودی) گرایش بیشتری برای پذیرش شایعه دارند(کایشینگ، اکسلینگ، کیایو، میکی، لینگنان[19]، 2019).
ادبیات پژوهشی همچنین نشان از ارتباط عاملیت با پیامدهای اجتماعی مثبت مانند حل مسئله موثر و کفایت اجتماعی می شود(فراهانی، یار محمدیان، ملک پور و عابدی، 1396). بر اساس نتایج تحقیقات ، مردم خرافاتی احساس عدم کنترل بر رویدادهای زندگی دارند(مور[20]، 2016). مطالعات مک گریگور ، نش و تاپر[21] (2008)، گویای آن است که هرچه رویدادها و محیط پیرامون شفاف تر، قابل کنترل تر و قابل پیش بینی تر باشد، به همان اندازه گرایش به باورهای خرافی کاهش می یابند. دهقانی و ابراهیمی(1398) در پژوهش خود، به این نتیجه دست یافتند که بین متغیر احساس امنیت روانی و اجتماعی با گرایش به خرافات رابطه معنیدار وجود دارد و دانشجویانی که کمترین میزان احساس امنیت روانی، نااطمینانی به آینده را داشتند، بیشترین میزان گرایش به خرافات را نشان دادند. با توجه به اینکه امروزه بیشتر حوادث و مسائل را می توان با رویکرد علمی حل کرد و با نگاهی اندیشمندانه و عالمانه به آن ها نگریست، هنوز برخی افراد به خرافات باقی مانده از نسل پیش از خود پایبندند و در فرآیند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری، آن را به نسل بعد از خود منتقل می کنند، از این رو شناخت دقیق تر موضوع، می تواند فرآیند جامعه پذیری را با آگاهی بیشتری همراه سازد( آراد[22]، 2014).
اندیشه خرافی اثر نامطلوب بر الگوهای رفتاری جامعه میگذارد، زیرا با اتکا به بخت و اقبال بلند، روحیه کار و تلاش از بین میرود و از سوی دیگر روحیه برخورد علمی و جستجوگری در جامعه گسترش نمییابد و همچنین باورهای خرافی عاملی مزاحم در مسیر حرکت و رشد معنوی و تعالی اخلاقی جامعه است(اوفوری، تاد و لاوالی[23]، 2017). بنابراین میتوان گفت قرار گرفتن اساس زندگی بر پایه پوچی به جای تکیه بر حقیقت امور، کاهش اتکا به نفس و وابستگی به خرافات در اعمال و رفتار، مانع تحقق روشهای درست علمی و دور شدن از واقعیت و در نهایت جلوگیری از پیشرفت کل جامعه، از پیامدهای منفی شیوع خرافهگرایی در فرد و جامعه است. در سال های اخیر، گسترش و تنوع روش های رمالی، پذیرش اجتماعی این پدیده، رجوع دارندگان مدارک دانشگاهی به فالگیری ، سبب اهمیت روز افزون این موضوع شده است(حیدریه زاده ، 1397). حدود 5 درصد از طلاق ها با موضوع فالگیری، رمالی و جادوگری ارتباط دارد. علاوه بر این، جرایم متعدد دیگری، مانند: سوء استفاده جنسی، کلاهبرداری و سرقت نیز توسط رمالان رخ داده است(، آذرمی، فرهادی، رشید و یارمحمدی واصل، 1398). با توجه به این موارد، ضرورت دارد ، کارکردها و دلالتهای معنایی فالگیری و پیامدهای آن در زندگی اجتماعی و خانوادگی افراد واکاوی شود، به ویژه اینکه امروزه فالگیری و طالع بینی نه تنها به حوزه های سنتی زندگی افراد، بلکه به حوزه های نوین زندگی هم رسوخ کرده و در زیر نقاب به ظاهر فردگرای جامعه نوین، اشتیاق گسترده نسبت به پدیده های اسرار آمیز فزونی یافته است(هاریش[24]، 2016). این پژوهش، از میان انواع رمالی، به بررسی فال قهوه، تاروت و دعا نویسی می پردازد که امروزه رواج بیشتری دارد.این مسئله در شهر ارومیه با وجود ارتقاء سرمایه های اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی، نمود قابل توجهی به خود گرفته است. تعدد مراکز فالگیری در سطح شهر نیز به نوعی مؤید تقاضای اجتماعی به این قسم کنش اجتماعی و فرهنگی است.
با توجه به ادبیات تجربی فالگیری، این دسته از مطالعات، طالع بینی و دعانویسی را در ذیل رفتارهای خرافی دسته بندی نموده اند. از آنجا که در این دسته از مطالعات در تبیین فالگیری و گرایش به رفتارهای خرافی، با اتخاذ به نگاه بیرونی به عواملی چون بخت گشایی، حل اختلافات زناشویی، شفا، پسرزایی و کنجکاوی نسبت به آینده(دهقانی و ابراهیمی، 1398)، اشاره شده است و تبیینی در مورد علل روان شناختی و فردی واجتماعی در گرایش به باورهای خرافی و مراجعه به رمال اشاره نشده و با توجه به نفوذ و نقش خرافات در تفکرات افراد و خطرات آن برای جامعه از قبیل کاهش تفکر انتقادی و تجزیه و تحلیل مسائل، تقدیرگرایی، باور و اعتقاد افراد به نداشتن کنترل و حس عاملیت بر رویدادها و در نتیجه تاثیرات منفی انکار ناپذیر آن بر رفتار مردم و احتمال تسلیم در برابر رخدادها و در نتیجه تمسک به هر امری برای حل مشکلات و مسائل از قبیل رمال و دعانویس و از آنجایی که خرافات همواره با زمینه سیاسی و اجتماعی هر کشور پیوند دارد، از اینرو مسئله خرافات علیرغم ظاهر فرهنگی آن، در زمره موضوعات مهم اجتماعی درمیآید، چرا که انگیزهها و محرکهای سالم و کنشگر اجتماعی را تخریب مینماید و پیشرفت جامعه و کشور را متوقف میسازد، لذا، هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه باورهای خرافی با سبکهای پردازش اطلاعات و حس عاملیت در افراد مراجعه کننده به رمال می باشد.
روش
جامعه آماری این پژوهش شامل 425 نفر از افراد مراجعه کننده به رمال و فالگیر در شهرستان ارومیه بود. به منظور انتخاب نمونه، بر اساس جدول کرجسی و مورگان، 200 نفر(165 زن و 45 مرد)، به روش در دسترس انتخاب شدند. میانگین سنی گروه نمونه 34 سال بود.
ابزارهای پژوهش
الف) پرسشنامه سبکهای پردازش اطلاعات: پاسینی و اپستین[25] در سال 1999 پرسشنامه ی خردگرایی – تجربه گرایی(REI) را برای سنجش ترجیحات افراد در سبکهای پردازش اطلاعات توسعه دادند(اپستین، 1994). این پرسشنامه شامل 22 سئوال است و از پاسخ دهندگان خواسته می شود تا عقاید خودشان درباره ی هر سئوال یا ماده را بر روی یک مقیاس پنج درجه ای لیکرتی(1= کاملا مخالفم و 5= کاملا موافقم)، مشخص میکنند. در این پرسشنامه برخی از سئوالات پرسشنامه به صورت معکوس نمره گذاری می شوند. رضایی در سال 1391 با استفاده از تحلیل عاملی، دو عامل را در این پرسشنامه شناسایی کرد(حسینی مهدی آبادی، رستمی، یار احمدی، 1395). تحقیقات انجام گرفته با این پرسشنامه به صورت همخوان نشان داده اند که هر دو مقیاس این پرسشنامه از همسانی درونی(85/0 < a) و بازآزمایی(76/0 < r) خوبی برخوردارند.اسلاک، بوند و فیلیپس نیز در سال 2010 پایایی همسانی درونی یعنی آلفای کرونباخ 90/0 برای مقیاس خردگرایی و 84/0 برای مقیاس تجربه گرایی را گزارش کرده اند. روایی پرسشنامه برای مقیاس خردگرایی 66/0 و برای مقیاس تجربه گرایی 64/0 گزارش شده است(رضایی، 1391).
ب) پرسشنامه اعتقاد به خرافات: این پرسشنامه محقق ساخته خرافه گرایی بود که شامل دو قسمت باور به خرافات شامل 18 سئوال و بخش سئوالات مربوط به اعتقاد به خرافات 28 سئوال بود. هر دو قسمت به شکل طیف لیکرت چهار گزینه ای بود. برای تعیین پایایی این پرسشنامه pre – test روی 50 نفر از نمونه ها انجام شد و پایایی آن برابر آلفا کرونباخ 82/0و همچنین پایایی این پرسشنامه روی کل نمونه های این مطالعه با آلفای کرونباخ 97/0 بود. روایی این پرسشنامه توسط گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی کردستان در سال 1392 مورد تائید قرار گرفت(ثروت یاری، گروسی و یوسفی، 1397).
پ) مقیاس امتیازدهی حس عاملیت: این مقیاس یک ابزار تجربی است که توسط وودی و همکاران[26](2013) برای ارزیابی توانایی افراد در انجام کارها به طور مستقل طراحی شده است. این مقیاس شامل 10 گویه است که حس عاملیت را در مقیاس لیکرت 7 درجه ای از کاملا مخالفم(1 امتیاز) تا کاملا موافقم(7 امتیاز) در 2 خرده مقیاس بی اختیاری[27](سئوالات 2، 3، 5، 6، 9) و بی تلاشی[28])سئوالات 1، 4، 7، 8، 10) اندازه می گیرد. ماده های مربوط به بی اختیاری، میزان خودکار بودن اعمال را توصیف می کنند که در این حالت اعمال فرد، متمرکز بر منبع کنترل بیرونی است و ماده های مربوط به بی تلاشی میزان سهولت اعمال را توصیف می کنند. در این حالت اعمال فرد بیشتر متمرکز بر تجربه منفعل رویدادهاست. در مطالعه تحلیل عاملی این پرسشنامه نشان داد که 2 عامل بی اختیاری و بی تلاشی می تواند 2/48% از کل واریانس سئوالات این پرسشنامه را تبیین کند و همبستگی بین 2 عامل نیز 55/0 گزارش شده است. ضرایب آلفای کرونباخ خرده مقیاس بی اختیاری 9/0 و بی تلاشی 73/0 بهدست آمده است. این پرسشنامه برای اولین بار توسط مولف اول این مقاله به فارسی برگردانده و سپس توسط یک کارشناس ارشد زبان انگلیسی، ترجمه معکوس شده است.در مرحله بعد گویه ها در اختیار 3 روانشناس عضو هیات علمی دانشگاه با مرتبه دانشیاری قرار گرفت که بعد از تایید روایی صوری آن در پژوهش حاضر نیز برای بی اختیاری 67/0 و برای بی تلاشی 6/0 بهدست آمد(بشرپور و احمدی، 1396).
یافته ها
اطلاعات مربوط به تجزیه و تحلیل آمار توصیفی بر اساس میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای مورد مطالعه در جدول زیر آمده است.
جدول 1. یافتههای توصیفی متغیرهای پژوهش
متغیر |
میانگین |
انحراف معیار |
|
تعداد کل |
|
باورهای خرافی سبک پردازش خردگرایی سبک پردازش شهودگرایی حس عاملیت مولفه بی اختیاری مولفه سادگی |
28/66 49/33 20/40 41 36/21 27/19 |
98/18 22/9 34 /7 24/8 4/20 96 /4 |
|
200 200 200 200 200 200 |
|
بهمنظور تحلیل استنباطی و بررسی فرضیههای پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد جدول 2، ماتریس همبستگی را نشان میدهد.
جدول 2. ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش
متغیرها M 1 2 3 4 5 6 (SD±) |
1.باورهای 28/66 1 خرافی (98/18) 2.سبک 49/33 **466/0- 1 پردازش (22/9) خردگرایی 3.سبک 20/40 **285/0 **184/0- 1 پردازش (34/7) شهودگرایی 4.حس 100/41 **219/0- **256/0 023/0 1 عاملیت (24/8) 5.مولفه 36/21 **303/0- **258/0 120/0 **821/0 1 بی اختیاری (20/4) 6.مولفه 27/19 128/0 **537/0 70/0- **873/0 **537/0 1 سادگی (96/4)
|
** = p<0/01 = * p<0/01
نتایج جدول 2 نشان میدهد که سبک پردازش خرد گرایی با حس عاملیت(01/0> p)، همبستگی مثبت معنی دار و با باورهای خرافی(01/0> p)، همبستگی منفی معنی دار و سبک پردازش شهود گرایی با باورهای خرافی(01/0> p)، همبستگی معنی دار دارند. همچنین حس عاملیت با باورهای خرافی(01/0> p)، همبستگی منفی معنی دار دارد.
جدول 3. ضرایب رگرسیون چند گانه برای پیشبینی باورهای خرافی براساس سبک های پردازش اطلاعات و حس عاملیت
P |
R2 |
R |
F |
t |
Beta |
SE |
B |
متغیر |
001/0 |
26/0 |
50/0 |
000 |
85/6- |
42/0- |
13/0 |
88/0- |
سبک پردازش خرد گرایی |
001/0 |
22/0 |
47/0 |
88/54 |
36/3 |
20/0 |
16/0 |
54/0 |
سبک پردازش شهود گرایی |
002/0 |
048/0 |
22/0 |
96/9 |
16/3 |
22/0 |
16/0 |
50/0 |
حس عاملیت |
نتایج جدول 3 نشان می دهد که سبک های پردازش خردگرایی با ضریب بتای 881/0- در سطح 05/0 > P به طور منفی و سبک پردازش شهود گرایی با ضریب بتای 539/0 به طور مثبت در سطح 05/0> P ، باورهای خرافی را پیش بینی می کنند. همچنین حس عاملیت نیز با ضریب بتای 504/0 در سطح 05/0> P باورهای خرافی را پیش بینی می کند.
بحث و نتیجهگیری
هدف این پژوهش، بررسی رابطه باورهای خرافی با سبکهای پردازش اطلاعات و حس عاملیت در افراد مراجعه کننده به رمال بود. نتایج این پژوهش نشان داد که سبک پردازش خردگرایی با باورهای خرافی همبستگی منفی معنادار و سبک پردازش شهودگرایی با باورهای خرافی همبستگی مثبت معنادار داشته و باورهای خرافی را پیش بینی کردند)01/0> P). این نتایج با یافته های کایشینگ و همکاران(2019)، که در پژوهش خود نشان دادند که افراد با سبک تفکر خردگرایی(منطقی)، احتمال کمتری دارد که خرافات را باور کنند و در مقابل، افراد با سبک پردازش تجربه گرایی(شهودی)، گرایش بیشتری برای پذیرش شایعه دارند، همسو می باشد. همچنین با نتایج پژوهش ایگوین(2011) نیز همسو می باشد که به این نتیجه دست یافت که بین سیستم پردازش تجربه گرایی(شهودی) و باور خرافات و ماوراء الطبیعه، همبستگی مثبت وجود دارد. در تبیین نتایج می توان گفت: سبک خردگرایی، رفتارها را از طریق ارزیابی آگاهانه ی رویدادها میانجی گری می کند. در مقابل، در سبک تجربه گرایی یا شهود گرایی، هرچیزی که دیده می شود، باور می شود، و از این نظر بر گرایش انسان ها برای باور پدیده های خارق العاده و خرافی دلالت دارد(آفرین، 2018).همچنین کنش اجتماعی نیز یکی از موضوعات مهم در علوم اجتماعی بهطورعام و حوزه روانشناسی اجتماعی بهطورخاص میباشد. کنشهای اجتماعی به کنش عقلانی، سنتی و عاطفی تقسیم میشوند. آنچه که در دنیای کنونی اهمیت بسزایی دارد کنش عقلانی است. در کنش عقلانی افراد رفتار حسابگرانهای دارند، لذا به اموری که عقل بشر را نقض کرده توجه نمیکنند. یعنی هرچقدر کنش افراد عقلانیتر است، گرایش به خرافات و تمام شاخصهای آن کمتر میشود(جهانشاهی افشار و شمس الدینی مطلق، 1393). به علاوه، بر اساس مدل پردازش اطلاعات اجتماعی، افراد دارای رفتارهای تکانشی یا اطلاعات را به نحو سوگیرانه پردازش میکنند، بدین معنا که به صورت بدبینانه با موقعیتهای اجتماعی برخورد کرده و یا بدون طی کردن گامهای پردازش، سریعا وارد گام رفتار میشوند(درزی رامندی و شیخالاسلامی، 1396). علاوه بر این و با توجه به آنچه در تعریف خرافه گفته شد، میتوان فهمید که خرافه از ضعف عقل نشأت گرفته است. مقصود، نیروی درک حقایق عالم است که در تحلیل پدیدهها به علت حقیقی آنها نظر دارد(کایشینگ و همکاران، 2020). انسان دارای سبک پردازش خردگرایانه انسانی است آماده برای پذیرش تجربیات تازه و دارای استعداد برای ابداع و تغییر، کارآمد بودن و تسلط بر محیط، اما فردی که سبک پردازش شهودی دارد که اغلب در جوامع سنتی زندگی میکند، محکوم به جمود فکری است، فاقد روحیه سودمندانه، اسیر سرنوشت، منفعل و ناتوان در جهت تغییر سرنوشت(داپارتی، سیریگو و نیکو[29]، 2019).
نتایج این پژوهش همچنین نشان داد که بین حس عاملیت و باورهای خرافی همبستگی منفی معنادار وجود دارد و حس عاملیت قادر به پیش بینی باورهای خرافی می باشد که این یافته با نتایج پژوهش مور(2016) که به این نتیجه دست یافت که مردم خرافاتی از احساس عدم کنترل بر رویدادهای زندگی رنج می برند، همسو می باشد. همچنین با نتایج پژوهش هامرمان(2013) و مک گریگور و همکاران(2008)، همسو می باشد، که به این نتیجه دست یافتند که هرچه رویدادها و محیط پیرامون شفاف تر، قابل کنترل تر و قابل پیش بینی تر باشد، به همان اندازه گرایش به باورهای خرافی کاهش می یابد. همچنین با نتیجه پژوهش دهقانی و ابراهیمی(1398) که بیان کردند بین احساس امنیت روانی و باور به خرافات رابطه معنی دار وجود دارد و دانشجویانی که کمترین میزان احساس امنیت روانی و نا اطمینانی به آینده را داشتند، بیشترین میزان گرایش به خرافات را نشان دادند. در بیان علت این همخوانی ها تاکید می شود که از جمله موارد تقویت کننده ی خرافه، تقدیرگرایی است. این پرسش که آیا انسان در انجام کار خود مختار است یا مجبور و آیا عوامل مرئی و نامرئی او را به سوی هدف خاصی سوق می دهند؟ وقتی عدم اختیار و نومیدی از آینده، وجود فرد را فرا بگیرد و فرد حوادث را فراتر از کنترل خود ببیند، احتمال تسلیم در برابر رخدادها و تمسک به هر امر، که احتمال دهد با این امور مرتبط است، بیشتر احساس می شود. مطالعات روان شناسی خرافات نیز نشان می دهد که معمولا در مواقع حساس و لحظاتی که اطمینان به آینده وجود نداشته باشد، خرافات زاده می شود. از آنجا که حس عاملیت ارتباط معنادار با احساس کنترل درونی و توانایی های مقابله ای و حل مسئله مؤثر دارد، لذا افرادی که از حس عاملیت پائینی برخوردارند، مستعد پذیرش باورهای خرافی می باشند(فراهانی، یارمحمدیان، ملک پور و عابدی، 1396). تقدیرگرایی نیز در جوامع سنتی که جامعه ما نیز از این جوامع میباشد، بیشتر مشاهده میشود، از آنجا که این افراد، سرنوشت را قدرت مطلقه در تعیین بدبختی و موفقیت خود میدانند، در مورد کنترل حوادث آتی دارای بیارادگی و تسلیم میباشند. همچنین روحیه تقدیرگرایی یکی از عواملی است که پذیرش و نوسازی تغییر را در میان این افراد مانع میشود. پرواضح است که نوگرایی بسیاری از عرصههای زندگی اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد. فرد نو اندیش در هر چیزی که مبنای عقلانی نداشته باشد، با دیده تردید مینگرد، اما فرد غیر نو اندیش، بدون کمترین مقاومت، بسیاری از امور را فارغ از هرگونه پایه عقلانی میپذیرد(فروغی و عسگری مقدم، 1388).
به طور خلاصه می توان گفت که فرضیه های پژوهش تأیید شد و نتایج پژوهش نشان می دهد که سبکهای پردازش اطلاعات و حس عاملیت با باورهای خرافی رابطه معنی دار دارد و افراد با سبک پردازش خرد گرایی و دارای حس عاملیت بالا و احساس کنترل داشتن بر امور زندگی باورهای خرافی کمتری داشته و لذا کمتر به فالگیر و رمال مراجعه می کنند. بروز پارهای گرایشها و باورهای خرافی بویژه در حوزه اعتقادات و رفتارهای اجتماعی در دهه اخیر زنگ خطری است که باید به آن توجه داشت. از آنجایی که خرافات همواره با زمینههای سیاسی و اجتماعی هر کشور پیوند دارد، پس مغایر با ویژگیهای مورد نیاز برای توسعه کشور و ترقی و تحولات مثبت اقتصادی و اجتماعی میباشد، چرا که انگیزهها و محرکهای سالم کنشگران اجتماعی را تخریب مینماید و پیشرفت جامعه را معطل و متوقف میسازد(شریعتی و انصافی مهربانی، 1395).
از مهم ترین محدودیت های پژوهش حاضر، روش نمونه گیری در دسترس می باشد. همچنین مقایسه نکردن دو گروه مردان و زنان در باورهای خرافی به صورت جداگانه از محدودیت های پژوهش حاضر بود. پیشنهاد می شود در مطالعات آتی از روش های نمونه گیری دیگر استفاده شود و همچنین دو گروه به شکل جداگانه مورد بررسی قرار بگیرند و به مطالعه ارتباط متغیرهای دیگری همچون وضعیت تاهل با باورهای خرافی و تاثیر این باورها بر زندگی افراد نیز پرداخته شود.یکی از راه حل های کاهش میزان گرایش به خرافات، افزایش آگاهی از طریق آموزش انتقادی است، آموزشی که روحیه پرسشگری و ذهن استدلال گر پرورش دهد. این امر با تقویت دانش رهایی بخش، به عنوان دانشی که انسان را از قید و بندهای نادرست ذهنی رها کند، تحقق می پذیرد.
[1] .Risen
[2] .Lam & Ka Chio Fong
[3].Situational
[4] . Greenhill & Oppenheim
[5] . Afreen
[6] . Rationality
[7] . Experientiality
[8] . Intuitive
[9] . Epstein
[10] . Pacini
[11].Lazer, Baum, Benkler, Berinsky, Greenhill, Menczer & Schudson
[12] .Adam, Ela, Reuven & Baruch
[13] .|Hamerman
[14] . Moor
[15] . Farrer
[16] . Valentin
[17] .Hupe
[18] . Eugene
[19] . Kaishieng, Xilling Xiaoya, Meiqi & Lingnan
[20] . Moor
[21] . MacGregor, Nash & Taper
[22] . Arad
[23] . Ofori, Tod & Lavalle
[24] . Harish
[25]. Passini & Epstein
[26] . Woody & Et al
[27] . Involuntariness
[29][29]. Dapart, Sirigu & Nico