نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران.

2 گروه مشاوره، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران

چکیده

مقدمه: دلبستگی مکان، به پیوند عاطفی میان فرد و مکان اطلاق می­شود. این مفهوم تجارب زندگی افراد را در سه حوزه­ی عاطفی، شناختی و رفتاری به میزان قابل توجهی تحت تاثر قرار می­دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیلگری مدت سکونت در رابطه دلبستگی مکان با سلامت روانی و بهزیستی اجتماعی در زنان ساکن شهر تهران انجام شد.
 روش: این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بوده و نمونه آن متشکل از 241 زن ساکن شهر تهران بود که با روش نمونه­ گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس دلبستگی مکان صفاری­ نیا (1390)، مقیاس سلامت روانی بشارت (1388) و مقیاس بهزیستی اجتماعی کیز (1998) بود. به منظور بررسی فرضیه­ های تحقیق، روش مدل معادلات ساختاری، نرم­افزارهای SPSS20 و SmartPLS3 استفاده شد.
یافته­ ها: نتایج پژوهش نشان داد میان دلبستگی مکان با سلامت روان و نیز میان دلبستگی مکان و بهزیستی اجتماعی رابطه مثبت معنادار برقرار است. گرچه میان مدت سکونت و دلبستگی مکان رابطه­ معنادار مثبت وجود دارد، مدت سکونت نمی­تواند در رابطه میان دلبستگی مکان با سلامت روان و بهزیستی اجتماعی نقش تعدیلگری ایفا کند.
نتیجه­ گیری: براساس یافته­ها می­توان گفت دلبستگی مکان، در افزایش سلامت روان و بهزیستی اجتماعی زنان نقش قابل توجهی دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

The moderating Role of Length of Residence in the Relationship between Place Attachment, Mental Health, and Social Well-being in Women Living in Tehran

نویسندگان [English]

  • naimeh saberi 1
  • Mahsima pourshahriari 2
  • Abbas Abdollahi, 2

1 Department of Counselling, Faculty of Education and psychology, Alzahra University, Tehran, Iran.

2 Department of Counselling, Psychology and Educational Science. Alzahra University, Tehran, Iran

چکیده [English]

Introduction: Place attachment is the emotional bond that a person forms with a place. This concept influences people's life experiences in three domains: emotional, cognitive, and behavioral. The aim of this study was to examine the moderating role of the length of residence on the relationship between place attachment and mental health and social well-being in women living in Tehran.
Method: This was a descriptive-correlation study and the sample consisted of 241 women living in Tehran. They were selected by the convenience sampling method. The instruments used in this study were Safarinia's place attachment scale (2011), Besharat's mental health scale (2009), and Keys' social well-being scale (1998). The data were analyzed using structural equation modeling with SPSS v.20 and Smart PLS v.3 software.
Results: The results indicated that there was a positive and significant relationship between place attachment and mental health, as well as between place attachment and social well-being. Although there was a positive and significant relationship between the length of residence and place attachment, the length of residence did not moderate the relationship between place attachment and mental health and social well-being.
Conclusion: Based on the findings, it can be concluded that place attachment has a significant role in enhancing women's mental health and social well-being.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Mental health
  • Place attachment
  • Social well-being

مقدمه

سلامت روان صرفاً به معنای نبود بیماری­های روانی یا ناتوانی­ها نیست. سلامت روان وضعیتی است که در آن فرد توانایی­های خویش را شناخته و می­تواند باعوامل استرس­زای معمول زندگی مقابله کند. شرایطی که فرد قادر است نقش خود را به­طور سازنده­ای در جامعه ایفا کند. بهزیستی اجتماعی نیز به معنای ارزیابی و شناخت فرد از نوع عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطش با افراد و گروه­های اجتماعی است و نیز شامل عواملی است که نشانگر کارکرد فرد در دنیای اجتماعی خود (مانند همسایه­ها و شهروندان) است (کییز[1]، ۱۹۹۸). سازمان بهداشت جهانی، درسال 1948، بهزیستی اجتماعی را یکی از چند متغیر کلی سلامت فرد تعریف کرده است (به نقل از صفاری­نیا، 1394). بوگدان[2] و همکاران (2012) در تحقیقات خود نشان دادند عوامل موثر بر سلامت روان هم در درون فرد و هم بیرون از او قرار دارند. سلامت و بهزیستی را می­توان نتیجه­ی تعامل سبک زندگی، محل زندگی، محیط زیست و وضعیت اقتصادی-اجتماعی افراد دانست. بنابراین میزان پیوند عاطفی با محیط مسکونی به عنوان یک عامل بیرونی می­تواند در ارتقا یا کاهش سلامت روان و بهزیستی اجتماعی موثر باشد. محیط­های مسکونی با تامین نیازهای گوناگون انسان، زمینه­ساز ایجاد آرامش و سلامت روان آن­هاست. باترورث[3] (2001) اعتقاد دارد محیط­های مسکونی بر عواطف، هیجان و عملکرد انسان تأثیر می­گذارد. در همین رابطه، صفاری­نیا، توکلی و علیپور (2012) در پژوهشی نشان دادند محیط و کیفیت طراحی محیطی بر میزان فشار خون، ادراک اضطراب و ضربان نبض افراد بیمار در حال انتظار مؤثر است. تایسون، المبرت و بیتی[4])۲۰۰7) نیز معتقدند که پیدایش افسردگی و اختلالات رفتاری- هیجانی از پیامدهای مسکن نامناسب است. از طرف دیگر مسکن مناسب منجر به سلامت روانی و سازگاری فردی و اجتماعی ساکنین می­شود (گیفورد[5] ،2007).

یکی از عوامل تاثیرگذار در محیط­های مسکونی، حس تعلق نسبت به مکان زندگی است. انسان در طول تاریخ و در تمامی تمدن­ها، پیوندهای معنا­داری را با مکان برقرار کرده­است (حسن­زاده و همکاران، 1402). این دلبستگی می­تواند در انتخاب مکان برای سکونت موثر باشد (اسکنل و گیفورد[6]، 2020). دلبستگی مکان به­عنوان یک بعد از کلیت حس مکان، وابستگی عاطفی مثبت میان فرد و مکان است که در طول زمان توسعه می­یابد (استدمن[7]، 2003). این واژه بیانگر احساسات فرد نسبت به یک موقعیت مکانی است که به­طور حسی فرد را به آن مکان گره می­زند. در فرایند دلبستگی به مکان، فضا برای انسان تبدیل به مکان می­شود، زیرا یک گروه یا یک فرد با ایجاد ارتباط با مکان، به آن­جا معنا می­بخشند (مک­ایون[8]، 2014) و در این فرایند، افراد ارتباط خود با دیگران و مکان را توسعه می­دهند. براساس نظریه لو و آلتمن[9] (1992)، دلبستگی مکان سه مولفه­ی عاطفه(هیجان)، شناخت (دانش و باورها) و تمایل به عمل (رفتار) را در بر می­گیرد. لو و آلتمن بر نقش اجتماعی مکان و تعاملات فرهنگی-اجتماعی در مکان تاکید دارند و دلبستگی به مکان را از منظر دلبستگی اجتماعی یعنی نوعی از دلبستگی به خاطرات افراد تفسیر کرده­اند. بطور­کلی احساس نسبت به یک مکان در فرایندی زمان­بر شکل می­گیرد. محققان بسیاری در مطالعات خود نشان داد­ه­اند که هر چه طول زمان سکونت فرد در یک مکان افزایش یابد، احتمال مشارکت با افراد محل و ایجاد روابط دوستانه که تاثیر مثبتی بر دلبستگی مکانی دارند، بیشتر می­شود. (لیوینگستون[10]، 2008: 81). یافته­های نیلسن[11] و همکاران (2010) نیز زمان را به عنوان عاملی موثر بر دلبستگی مکان مطرح می­کنند. در ادامه پیشینه­ای از مطالعات انجام شده درمورد متغیرهای تحقیق مطرح می­شود.

پژوهش رشیدکلویر و همکاران (1400) که در میان ساکنان شهر رشت انجام شد، نشان داد افراد ساکن در منازل شخصی در مقایسه با ساکنین منازل آپارتمانی دلبستگی مکان بیشتری داشتند و واکنش روانی افراد ساکن در منازل آپارتمانی بیشتر از ساکنان منازل شخصی بود. پژوهش موسوی و طاهریان (1398) بیانگر آن بود که میان دانشجویان در دو گـروه بومی و غیربومی در دلبستگی به مکان، استرس زندگی دانشجویی و انگیزش تحصیلی درونی تفاوت معناداری وجود دارد. بهلولی و همکاران (1397) نیز نشان دادند پیش­بینی سلامت روانی ساکنین مسکن مهر از روی متغیرهای کیفیت محیط، دلبستگی مکان و بهزیستی روانشناختی معنی­دار است. یافته­های پژوهش اسمی (1394) نشان داد بین دلبستگی مکان و خرده­مقیاس­های آن با بهزیستی اجتماعی در میان دانشجویان دانشگاه پیام نور تهران، رابطه­ی مثبت معنادار وجود دارد. پژوهش پیوسته­گر و همکاران (1392) نیز با هدف بررسی رابطه دلبستگی محیطی با سلامت روان و سازگاری اجتماعی دانش­آموزان دبیرستان شهر ورامین، نشان می­دهد که رابطه معنادار بین ابعاد دلبستگی محیط و برخی مولفه­های سلامت روان مانند: افسردگی، کارکردهای اجتماعی، علائم اضطرابی و اختلال خواب وجود دارد. فو، پادیلا-واکر و براون[12] (2018) در مطالعه­ای با هدف مقایسه واکنش روانی و کیفیت زندگی در ساکنین منازل آپارتمانی و شخصی در آمریکا دریافتند که ساکنین منازل شخصی از کیفیت زندگی بیشتری برخوردارند. همچنین واکنش روانی در ساکنین منازل آپارتمانی بیشتر بود. نتایج پژوهش آدامز[13] و همکاران (2017) بر دلبستگی مکان در میان دانشجویان غیربومی نشان داد دلبستگی مکان تاثیر مثبتی بر بهزیستی روانشناختی در محیط­های دانشگاهی و خوابگاه­های دانشجویی دارد. به­گونه­ای که تاثیرات فرهنگی و اقلیمی مشابه که همان حس محل زندگی دانشجویان را برآورده می­کرد، موجب افزایش بهزیستی روانشناختی آن­ها در طول تحصیل و کاهش غم غربت در آنان می­شود. کلمنت[14] و همکاران (2015) نیز در پژوهشی با هدف بررسی مولفه­های سلامت روان و تاثیر آن در پیش­بینی بهزیستی روانشناختی دانش­آموزان آمریکایی مهاجر نشان دادند، هرچه مدت زمان بیشتری از مهاجرت گذشته باشد و دانش­آموزان به محل جدید دلبسته­تر شده باشند، از سلامت روان بهتر و تعاملات اجتماعی بهتری برخوردارند. چنگ و و وُو[15] (2015) نشان دادند افراد زمانی که به محل دلبستگی دارند، مسئولیت بیشتری برای فعالیت­های مربوط به محیط احساس می­کنند. در تحقیق لی[16] (2012) مشخص شد که دلبستگی به مکان در بزرگسالان روابط اجتماعی بهتری را پیش­بینی می­کند.

مرور اجمالی پیشینه پژوهشی بیانگر آنست که تحقیقاتی در زمینه رابطه میان دلبستگی مکان با سلامت روان و بهزیستی اجتماعی صورت پذیرفته است. گرچه این متغیرها به صورت زوجی و در مورد یک نمونه خاص یا بستر فرهنگی معین بررسی شده است اما در قالب یک مدل معادلات ساختاری و بطور ویژه با در نظر گرفتن نقش مدت سکونت، مورد مطالعه قرار نگرفته است. باتوجه به نتایج پژوهش­ها مبنی بر بالاتر بودن میزان دلبستگی مکان در زنان در مقایسه با مردان (رولرو و پیکولی، 2010)، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیلگری مدت سکونت در رابطه دلبستگی مکان با سلامت روانی و بهزیستی اجتماعی در زنان ساکن شهر تهران است.

روش

پژوهش حاضر از نظر روش، پژوهشی کمی-توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش متشکل از زنان ساکن شهر تهران در سال 1401 است. ملاک­های مورد نظر پژوهش، محدوده سنی 20 تا 60 سال، حداقل تحصیلات دیپلم، طول مدت اقامت بیش از یک سال در منزل فعلی و اقامت در شهر تهران است. روش انتخاب نمونه، نمونه­گیری در دسترس(غیرتصادفی) بود. براساس دیدگاه کلاین[17]، به عنوان قاعده­ای کلی، حجم نمونه در معادلات ساختاری باید از 200 مورد تجاوز کند (کلاین، 2010). بنابراین برای اطمینان و افزایش دقت تحلیل، 241 نفر در پژوهش شرکت داده شدند.

 

ابزارهای پژوهش

الف) مقیاس دلبستگی مکان: این مقیاس توسط صفاری­نیا (1390)، براساس نظریه لوو آلتمن (1992) و مطالعات تجربی جورجنسون و استدمن[18] (2001) و کیل، موون و تارانت[19] (2004) که دیدگاه نگرشی نسبت به دلبستگی مکان داشتند، ساخته شده است. این مقیاس 22 ماده­ را دربردارد که سه حوزه­ی شناختی(هویت مکان)، عاطفی(دلبستگی عاطفی) و رفتاری(وابستگی مکان و پیوندهای اجتماعی) دلبستگی مکان را در اندازه­های پنج درجه­ای لیکرت می­سنجد. این پرسشنامه 22 جمله دارد. نمره­گذاری آن بر اساس مقیاس پنج درجه­ای لیکرت است. در مطالعات صفاری­نیا (1390) پایایی با استفاده از روش بازآزمایی برابر با 92/0 و با استفاده از روش آلفای کرونباخ ، 92/0 بدست آمد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل مؤلفه­های اصلی(PC) از طریق چرخش واریماکس وجود چهار عامل دارای ارزش ویژه بزرگتر از یک تحت عنوان «هویت مکان»، «دلبستگی عاطفی»، «وابستگی مکان» و «پیوندهای اجتماعی» را تایید کرده است. در پژوهش حاضر پایایی این پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 94/0 بدست آمد.

ب) مقیاس سلامت روانی: مقیاس سلامت روانی بشارت (1388) از فرم کوتاه مقیاس 34 ماده­ای سلامت روانی (بشارت، 1385؛ ویت و ویر[20]، 1983) اقتباس شده و با 28 ماده، دو وضعیت بهزیستی روان­شناختی و درماندگی روان­شناختی را در اندازه­های پنج درجه لیکرت از نمره­ی 1 تا 5 می سنجد. ضرایب آلفای کرونباخ زیرمقیاس­های بهزیستی روان­شناختی و درماندگی شناختی برای آزمودنی­های بهنجار به ترتیب 94/0 و 91/0 و برای آزمودنی­های بیمار به ترتیب 93/0 و 90/0 محاسبه گردید که همسانی درونی خوب مقیاس را بیان می­کنند. ضرایب همبستگی بین نمره­های تعدادی از آزمودنی­های بهنجار (n=92) در دو نوبت با فاصله دو هفته برای سنجش اعتبار بازآزمایی محاسبه گردید. این ضرایب برای بهزیستی روان­شناختی و درماندگی روان­شناختی به ترتیب 90/0 و 89/0 و در سطح 001/0­  p<معنادار بودند که نشانگر اعتبار بازآزمایی رضایت­بخش مقیاس است. ضرایب همبستگی بین نمره­های تعدادی از آزمودنی­های بیمار (n=76) نیز در دو نوبت با فاصله یک تا دو هفته برای ارزیابی اعتبار بازآزمایی محاسبه گردید. این ضرایب برای بهزیستی روان­شناختی و درماندگی روان­شناختی به ترتیب 83/0 و 88/0 و در سطح 001/0­  p<معنادار بودند که نشانگر اعتبار بازآزمایی رضایت­بخش مقیاس است. روایی همزمان مقیاس سلامت روانی با اجرای همزمان پرسشنامه سلامت عمومی )گلدبرگ[21]، 1972؛ گلدبرگ و ویلیامز[22]، 1988 ) در مورد همه آزمودنی­های دو گروه محاسبه شد. نتایج ضرایب همبستگی پیرسون نشانگر این بود که بین نمره کلی آزمودنی­ها در پرسشنامه سلامت عمومی با زیرمقیاس بهزیستی روان­شناختی همبستگی منفی )001/0­  (r=0/87, p<معنادار و با زیرمقیاس درماندگی روان­شناختی همبستگی مثبت  )001/0­  (r=0/89, p<معنادار وجود دارد. این نتایج موئد روایی همزمان مقیاس سلامت روانی بود. روایی تفکیکی مقیاس سلامت روانی با مقایسه نمره­های بهزیستی روان­شناختی و درماندگی روان­شناختی دو گروه بیمار و بهنجار محاسبه و مورد تایید قرار گرفت. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نیز دو زیرمقیاس بهزیستی روان­شناختی و درماندگی روان­شناختی را تایید کرد (بشارت، 1388). در پژوهش حاضر پایایی این پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 926/0بدست آمد.

ج) مقیاس بهزیستی اجتماعی: مقیاس بهزیستی اجتماعی کیز (1998) بر پایه مدل نظری او از سازه بهزیستی اجتماعی فراهم آمده است. این مقیاس 33 گویه و پنج بعد: همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، شکوفایی اجتماعی و پذیرش اجتماعی را دربرگرفته است. نمره­گذاری گویه­ها روی مقیاس پنج درجه­ای لیکرت است. کیز (1998) طی دو پژوهش بر روی دو نمونه 373، 2887 نفری در آمریکا، برای ارزیابی پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده کرد که میزان ضرایب در پژوهش اول برای ابعاد انسجام اجتماعی، شکوفایی اجتماعی، همبستگی اجتماعی، مشارکت اجتماعی و پذیرش اجتماعی به ترتیب برابر با 57/0، 69/0، 81/0، 75/0 و 77/0 و در پژوهش دوم به ترتیب برابر با 64/0، 64/0، 73/0، 66/0 و 41/0 به دست آمد که ضرایب مطلوبی است. نتایج تحلیل عاملی تاییدی برای این دو پژوهش نشانگر برازش خوب مدل پنج عاملی بوده است. ارزیابی روایی همزمان این پرسشنامه با مقیاس بی­هنجاری در مطالعه اول نشان داد که همه ابعاد بهزیستی اجتماعی با مقیاس بی­هنجاری رابطه منفی معنی­دار دارند و در پژوهش دوم روایی همزمان پرسشنامه بهزیستی اجتماعی با مقیاس بی­قراری بیانگر رابطه مثبت معنی­دار و متوسط ابعاد آن با مقیاس بی­قراری بود (حیدری و غنایی، 1387؛ به نقل از صفاری­نیا، 1394). حیدری و غنایی (1387) اعتبار پرسشنامه بهزیستی اجتماعی را با اجرای آن بر روی 632 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحدهای استان مرکزی و با استفاده از ضرایب آلفای کرونباخ برابر با83/0 محاسبه کرده­اند. نتایج تحلیل عاملی تاییدی و اکتشافی در مطالعه حیدری و غنایی (1387) ساختار پنج عاملی این پرسشنامه را با تغییر در برخی گویه­ها در جامعه ایرانی تایید می­کند. صفاری­نیا و همکاران (1393) نیز پایایی آن را با استفاده از آلفای کرونباخ 85/0 به­دست آوردند. در پژوهش حاضر پایایی این پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 942/0 بدست آمد.

روند اجرای پژوهش

پس از تصویب طرح پژوهشی در دانشگاه الزهرا، فرم آنلاین پرسش­نامه­های مذکور از طریق فرم­نگارِگوگل­فرم آماده شد. سپس لینک آن از طریق پیامرسان­های بله و ایتا در گروه­هایی که در دسترس محقق بود، منتشر شد. توضیحات لازم درباره هدف و ملاک ورود به پژوهش نیز به افراد داده شد. پرسشنامه­ها در طول آبان­ماه 1401 تکمیل شد و نتایج آن به طور خودکار در فرم­نگار گوگل ثبت شده، در اختیار محقق قرار گرفت. برای تحلیل داده­ها و بررسی فرضیه­های تحقیق از روش مدل معادلات ساختاری، نرم­افزارهای SPSS و SmartPLS3 استفاده شد. به منظور رعایت ملاحظات اخلاقی، ورود شرکت­کنندگان به پژوهش با اخذ رضایت آگاهانه صورت گرفت و تضمین شد که اطلاعات شخصی افراد محرمانه خواهد ماند.

یافته­ها

اطلاعات گزارش­شده توسط گروه نمونه نشان داد که از مجموع 241 نفر شرکت­کننده در پژوهش حاضر، اکثریت افراد، به میزان 3/57 درصد، در گروه سنی 30-39 سال قرار داشتند. 7/23 درصد در گروه سنی 20-29 سال، 7/13 درصد در گروه سنی 40-49 سال و 4/5 درصد افراد نیز در گروه سنی 50-60 سال بودند. 4/44 درصد از افراد به مدت بیشتر از پنج سال در منزل فعلی خود سکونت داشتند. 2/28 درصد بین دو تا پنج سال و 4/27 درصد از افراد نیز به مدت یک تا دو سال در منزل فعلی خود ساکن بودند. اکثریت زنان، به میزان 8/61 درصد، مالک منزل و 2/38 درصد نیز مستاجر بودند.

در جدول 1 توصیف و بررسی متغیرهای اصلی تحقیق، همراه با خرده مقیاس­های آن­ها به لحاظ آماره­های گرایش به مرکز(میانگین) و گرایش به پراکندگی (انحراف معیار) ارائه شده است.

جدول 1. توصیف و بررسی متغیرهای اصلی تحقیق

مولفه

متغیر

کمینه

بیشینه

میانگین

انحراف معیار

دلبستگی مکان

هویت مکان

7

30

67/19

27/5

دلبستگی عاطفی

6

30

29/20

71/5

وابستگی مکان

9

25

50/18

42/3

پیوندهای اجتماعی

5

20

87/13

31/3

نمره کل دلبستگی مکان

32

105

35/72

57/15

سلامت روانی

بهزیستی روانشناختی

21

70

35/52

33/9

درماندگی روانشناختی

14

69

24/33

31/10

نمره کل سلامت روانی

68

114

59/85

93/6

بهزیستی اجتماعی

همبستگی اجتماعی

11

35

43/22

71/4

انسجام اجتماعی

7

25

30/18

37/3

مشارکت اجتماعی

9

40

34/30

19/5

شکوفایی اجتماعی

8

25

74/18

19/3

پذیرش اجتماعی

12

40

53/26

51/5

نمره کل بهزیستی اجتماعی

54

162

36/116

81/18

 

بررسی پیش­فرض­های مدل معادلات ساختاری: دو پیش­فرض مهم در انجام مدل­سازی معادلات ساختاری با نرم افزار SMARTPLS بررسی غیر­نرمال بودن متغیرهای تحقیق و بررسی همبستگی میان متغیرهای تحقیق است. جدول 2 نتایج بررسی وضعیت نرمال بودن متغیرهای تحقیق همراه با خرده­مقیاس­های آنان را با آزمون کلموگروف-اسمیرنوف نشان می­دهد. همان­طور که مشهود است میزان معناداری تمامی متغیرها همراه با خرده­مقیاس­های آنان از سطح معناداری 05/0 کمتر است در نتیجه تمامی متغیرها دارای توزیع غیر­نرمالی هستند و پیش­فرض غیر­نرمال بودن متغیرهای تحقیق تایید می­گردد.

جدول 2. بررسی وضعیت نرمال بودن متغیرهای تحقیق

مولفه

متغیر

آماره

معناداری

دلبستگی مکان

هویت مکان

077/0

001/0

دلبستگی عاطفی

107/0

0001/0

وابستگی مکان

109/0

0001/0

پیوندهای اجتماعی

075/0

002/0

نمره کل دلبستگی مکان

060/0

037/0

سلامت روانی

بهزیستی روانشناختی

064/0

019/0

درماندگی روانشناختی

071/0

005/0

نمره کل سلامت روانی

081/0

001/0

بهزیستی اجتماعی

همبستگی اجتماعی

067/0

012/0

انسجام اجتماعی

121/0

0001/0

مشارکت اجتماعی

096/0

0001/0

شکوفایی اجتماعی

117/0

0001/0

پذیرش اجتماعی

067/0

010/0

نمره کل بهزیستی اجتماعی

056/0

017/0

 

جدول 3 نتایج بررسی همبستگی میان هریک از متغیرهای اصلی تحقیق را با آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن که مختص به داده­های غیر نرمال است، نشان می­دهد. نتایج حاکی از آن است که متغیر دلبستگی مکان با ضریب 166/0 با متغیر سلامت روانی و با ضریب 223/0 با متغیر بهزیستی اجتماعی رابطه مثبت و معناداری در سطح معناداری 01/0 دارد. زیرا میزان معناداری به دست آمده در هر دو رابطه کمتر از سطح معناداری 01/0 است. هر دو ضریب در جهت مثبت و از نظر شدت نیز ضعیف هستند؛ مبنی بر این که با افزایش میزان دلبستگی مکان، میزان بهزیستی اجتماعی و سلامت روانی در میان زنان تقویت می­شود. همچنین متغیر دلبستگی مکان رابطه مثبت و معناداری با ضریب 153/0 در سطح معناداری 05/0 با متغیر مدت اقامت در منزل فعلی دارد؛ بدین معنا که با افزایش میزان دلبستگی به مکان میزان مدت اقامت در منزل در میان زنان افزایش می­یابد. همچنین متغیر مدت اقامت در منزل فعلی با ضریب همبستگی 138/0- رابطه معنادار و منفی در سطح معناداری 05/0 با متغیر سلامت روانی دارد، اما هیچگونه رابطه معناداری با متغیر بهزیستی اجتماعی نداشته است.

جدول 3. بررسی همبستگی میان متغیرهای تحقیق

متغیرها

سلامت روانی

دلبستگی مکان

بهزیستی اجتماعی

مدت اقامت

سلامت روانی

1

 

 

 

دلبستگی مکان

166/0**

1

 

 

 

بهزیستی اجتماعی

160/0-*

223/0**

1

 

مدت اقامت

138/0-*

153/0*

007/0

1

** در سطح معناداری 01/0 معنادار است

*در سطح معناداری 05/0 معنادار است.

 

برازش مدل­های اندازه­گیری: برای بررسی برازش مدل­های اندازه­گیری سه معیار پایایی، روایی همگرا و روایی واگرا استفاده و نتایج به این صورت بدست آمده است. 1.پایایی: برای بررسی پایایی مدل­های اندازه­گیری، معیارهای ضرایب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی به این شرح محاسبه شد. سنجش بارهای عاملی: در خصوص مولفه­ی بهزیستی روان شناختی و سلامت روانی چندین گویه دارای بار عاملی کمتر از 3/0 بودند که از مولفه حذف شده و مابقی گویه های متناسب در مدل باقی­مانند. نتایج همچنین نشان داد که تمامی گویه­های مولفه دلبستگی مکان مورد تایید قرار گرفتند زیرا میزان بار عاملی آنان بالای 3/0 بوده است. همانطور که نتایج جدول 4 در خصوص میزان پایایی آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی متغیرهای تحقیق نشان می دهد، میزان پایایی آلفا کرونباخ و پایایی ترکیبی تمامی متغیرهای تحقیق بالاتر از میزان ضریب 7/0 شده است. در نتیجه می­توان بیان کرد که همبستگی درونی مناسبی میان گویه­های هریک از مولفه­های پژوهش وجود دارد و به عبارتی پایایی آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی مولفه­های پژوهش تایید می­شوند.

 

جدول 4.بررسی وضعیت پایایی و پایایی ترکیبی متغیرهای تحقیق

متغیرها

پایایی آلفا کرونباخ

پایایی ترکیبی

بهزیستی اجتماعی

942/0

952/0

دلبستگی مکان

940/0

943/0

سلامت روانی

926/0

935/0

 

  1. 2. روایی همگرا: دومین معیار برازش مدل­های اندازه­گیری روایی همگرا است. میانگین واریانس استخراج شده برای سنجش روایی همگرا معرفی شده است که توسط آن، میزان همبستگی هر سازه با سوال­های (شاخص­ها) خود بررسی می­شود. معیار AVE نشانگر میانگین واریانس به اشتراک گذاشته شده بین هر سازه با شاخص­های خود است و مقدار 4/0 به بالای آن کافی محسوب می­شود. در این مدل اندازه­گیری نیز میزان AVE برای هر متغیر بیشتر از میزان 4/0 محاسبه شده است که دلیلی بر تایید روایی همگرای مدل حاضر است.

جدول 5. بررسی مقدار میانگین واریانس استخراج شده (AVE)

متغیرها

میانگین واریانس استخراج شده (AVE)

بهزیستی اجتماعی

463/0

دلبستگی مکان

452/0

سلامت روانی

516/0

 

  1. 3. روایی واگرا: سومین معیار برازش مدل­های اندازه­گیری، روایی واگرا است که به روش فورنل لارکر به وسیله ماتریس همبستگی صورت پذیرفت. جذر روایی همگرا هر مولفه باید بیشتر از حداکثر همبستگی آن مولفه با مولفه­های دیگر باشد. مطابق جدول 6، چون مقدار جذر AVE مربوط به هر سازه (متغیرهای پنهان) در تحقیق حاضر که در خانه­های موجود در قطر اصلی ماتریس قرار گرفته­اند، تقریباً از مقدار همبستگی میان­شان که در خانه­های زیرین و راست قطر اصلی قرار دارند کمتر است، می­توان گفت که در تحقیق حاضر، سازه­های مدل تعامل بیش­تری با شاخص­های خود دارند تا با سازه­های دیگر. به عبارت دیگر، روایی واگرای مدل مناسب است.

جدول 6. ماتریس سنجش روایی واگرا با روش فورنل لارکر

متغیرها

بهزیستی اجتماعی

دلبستگی مکان

سلامت روانی

مدت زمان اقامت

بهزیستی اجتماعی

602/0

 

 

 

 

دلبستگی مکان

335/0

672/0

 

 

 

سلامت روانی

625/0

389/0

718/0

 

 

مدت زمان اقامت

007/0

165/0

054/0

1

 

             

 

برازش مدل ساختاری: همانطور که در جدول 7 نشان داده شده است، مقدار T اثر متغیر برونزاد دلبستگی مکان بر متغیر درونزاد بهزیستی اجتماعی 830/8 و بر متغیر سلامت روانی 779/7 و بر مدت زمان اقامت با میزان 643/2 معنادار است که هر سه میزان T به دست آمده از ضریب T 96/1 بیشتر است؛در نتیجه می­توان بیان کرد که در این مدل، تنها دلبستگی به مکان اثر معناداری بر بهزیستی اجتماعی، سلامت روان زنان و مدت سکونت داشته است و اثر متغیر مدت سکونت بر دو متغیر درونزاد سلامت روان و بهزیستی اجتماعی غیر­معنادار است؛زیرا میزان T به دست آمده از این ارتباطات از 96/1 کمتر است. همچنین نقش تعدیلگر مدت سکونت در ارتباط متغیر دلبستگی به مکان با بهزیستی اجتماعی و سلامت روان زنان نیز در این مدل غیر معنادار تلقی می­گردد. میزان ضریب تعیین متغیر سلامت روان 153/0 و برای متغیر بهزیستی اجتماعی 114/0 محاسبه شده است که هر دو ضریب تعیین ضعیف می باشند. بدین معنا که متغیر دلبستگی به مکان به میزان 3/15 درصد قدرت تبیین متغیر سلامت روان و به میزان 4/11 درصد توان تبیین متغیر بهزیستی اجتماعی را در این مطالعه داشته است. می­توان دریافت دلبستگی مکان قدرت تبیین کنندگی بیشتری در رابطه با سلامت روان زنان داشته است.

 

  جدول 7. بررسی ضریب تاثیر متغیرهای تحقیق

مسیر رابطه

ضریب مسیر

استاندارد (β)

مقدار معناداری

(T-value)

مقدار معناداری

(P-value)

نتیجه

بررسی

از متغیر

به متغیر

دلبستگی به مکان بهزیستی اجتماعی

343/0

830/8

0001/0

تایید

دلبستگی به مکان سلامت روان

393/0

779/7

0001/0

تایید

دلبستگی به مکان مدت زمان اقامت

165/0

643/2

008/0

تایید

مدت زمان اقامت بهزیستی اجتماعی

049/0-

719/0

472/0

رد

مدت زمان اقامت سلامت روان

008/0-

146/0

884/0

رد

دلبستگی به مکان سلامت روان

(با نقش تعدیلگر مدت زمان اقامت)

038/0

695/0

487/0

رد

دلبستگی به مکان بهزیستی اجتماعی

(با نقش تعدیلگر مدت زمان اقامت)

001/0-

013/0

990/0

رد

           

 

بحث و نتیجه­گیری

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیلگری مدت سکونت در رابطه دلبستگی مکان با سلامت روانی و بهزیستی اجتماعی در زنان ساکن شهر تهران انجام شد. تحلیل داده­ها نشان داد دلبستگی مکان اثر معنادار و مثبتی بر سلامت روانی زنان دارد. بدین معنا که با افزایش میزان دلبستگی مکان، سلامت روانی زنان نیز بهبود می­یابد. این نتایج با پژوهش­های فو، پادیلا-واکر و براون (2018)، آدامز و همکاران (2017) و بوگدان و همکاران (2012) همسو است. نتایج تحقیق حاضر با پژوهش­های رشیدکلویر و همکاران (1400)، موسوی و طاهریان (1398)، بهلولی و همکاران (1397) و پیوسته­گر و همکاران (1392) نیز همسو است. در تبیین این یافته­ها می­توان گفت سلامت روان رابطه تنگاتنگ و نزدیکی با دلبستگی مکان دارد. افراد در جستجوی محیطی هستند که در آن­جا بتوان علاوه بر استراحت، از جنبه­های پراسترس زندگی روزانه دور شده و سلامتی خود را دوباره به­دست آورد. تحقیقات نشان داده است پیدایش افسردگی و اختلالات رفتاری- هیجانی از پیامدهای مسکن نامناسب است. درحالی که مسکن مناسب منجر به سلامت روانی، سازگاری فردی و اجتماعی ساکنین خواهد شد. دلبستگی مکان عاملی است که با تبدیل فضا به مکانی با ویژگی­های عاطفی، شناختی و رفتاری ویژه برای افراد، موجب ایجاد احساس امنیت و راحتی در محیط، پیوند اجتماعی و فرهنگی با محیط، یادآوری­های تجارب گذشته، دستیابی به هویت و در نتیجه احساس تعلق به مکان و تداوم حضور در آن خواهد شد. بنابراین دلبستگی به محیط مسکونی به عنوان یک عامل بیرونی موثر بر سلامت روان، می­تواند در ارتقا یا کاهش بهزیستی روانشناختی و سلامت روان موثر باشد.

تحلیل داده­ها بیانگر آنست که دلبستگی مکان اثر معنادار و مثبتی بر بهزیستی اجتماعی زنان دارد و با افزایش میزان دلبستگی مکان، میزان بهزیستی اجتماعی در زنان ارتقا می­یابد. یافته­های تحقیق با پژوهش­های چنگ و و وُو (2015)، لی (2012)، رولرو، دی پی کولی (2010)، اسمی (1394) و اکبری (1392) همسو است. در تبیین این یافته­ها می­توان گفت یکی از ویژگی­های موثر مکان که موجب افزایش دلبستگی به مکان می­شود، فعالیت­ها و تعاملات بین انسان- انسان و انسان- مکان در آن مکان است. در حقیقت این موضوع ریشه در نحوه تعامل افراد با مکان کالبدی و اجتماعی در قالب تعاملات احساسی، شناختی، رفتاری و معنایی دارد که منجر به دلبستگی به مکان می­شود. به این صورت که نوع فعالیت­های مکان موجب کسب معنا از مکان می­شود و کسب معنا، خود زمینه­ساز دلبستگی به مکان است. همچنین رابطه­ای متقابل میان فعالیت­ها و دلبستگی به مکان وجود دارد. به این معنا که برخی فعالیت­ها سبب ارتقاء حس دلبستگی به مکان شده و به طور متقابل این احساس خود موجب مشارکت افراد در فعالیت­های اجتماعی و نیز تداوم حضور آن­ها در مکان می­شود. تحقیقات بر نقش اجتماعی مکان، تعاملات و ارتباطات اجتماعی-فرهنگی در مکان تاکید دارند و دلبستگی به مکان را از منظر دلبستگی اجتماعی یعنی گونه­ای از دلبستگی به خاطرات مردم تفسیر نموده­اند. همزمان که دلبستگی به مکان برخاسته از ارتباطات حسی فرد با مکان در هنگام مواجهه با مکان است، به میزان تعلق اجتماعی شخص نیز بستگی دارد. تا آنجا که این واژه معادل واژه­هایی چون حس مکان، دلبستگی اجتماعی و حس تعلق اجتماعی نیز به کار می­رود.

نتایج این پژوهش نشان می­دهد که بین دلبستگی به مکان و مدت زمان سکونت رابطه مثبت معنادار وجود دارد. این یافته با پژوهش­های کلمنت و همکاران (2015)، نیلسن[23] و همکاران (2010)، لویکا (2009)، حیدری و همکاران (1397)، پیربابایی و همکاران (1395)، پورجعفر و همکاران (1392) و هاشمی­زاده موتاب (1391) همسو است. در تبیین این یافته­ها می­توان گفت در تحقیقات، عامل زمان به عنوان عاملی تعیین­کننده در میزان دلبستگی به مکان اشاره شده است که هم در میزان و هم در فرایند دلبستگی به مکان، قابل بررسی است. بطور­کلی شکل­گیری احساس نسبت به یک مکان فرایندی زمان­بر است و بسیاری از محققان در مطالعاتشان دریافته­اند که هر چه مدت زمان سکونت فرد دریک مکان افزایش یابد، احتمال ایجاد روابط دوستانه و مشارکت با افراد محل که تاثیر مثبتی بر دلبستگی مکانی دارند، افزایش می­یابد. دلبستگی به مکان عموما پس از آن که افراد تجربه درازمدت یا قوی با یک مکان دارند، اتفاق می­افتد و در این فرآیند است که مکان، معنا می­یابد.

براساس یافته­های پژوهش حاضر، متغیر مدت سکونت نقش تعدیلگری در رابطه دلبستگی مکان و سلامت روانی ایفا نمی­کند و فرضیه چهارم پژوهش رد می­شود. این یافته را می­توان چنین تبیین کرد که در بررسی عوامل مؤثر در شکل­گیری دلبستگی به مکان، عوامل کالبدی (وجود خدمات و تسهیلات، زمینه و بستر، موقعیت مکان در بستر شهری و نحوه ارتباط با اطراف)، عوامل فردی، اجتماعی و فرهنگی (طبقه اجتماعی، شغل، جنس، سن، درآمد، وضعیت تأهل، تحصیلات، پیش­زمینه­ها، باورها و ارزش­های فردی)، عامل پیوندهای اجتماعی، عامل مشارکت در طراحی مکان و نهایتا عامل زمان موثر هستند. در این میان بنظر می­رسد، عامل زمان، در انتهای فهرست عوامل موثر بر دلبستگی مکان قرار گرفته و نسبت به عوامل دیگر از اهمیت کمتری برخوردار است. احتمالا عامل مدت زمان سکونت، منجر به ایجاد دلبستگی مکان نشده، بلکه شاید بتوان گفت در صورت وجود عوامل دیگر، گذشت زمان، این دلبستگی را تشدید می­کند. از آنجا که در جامعه­ی موردنظر پژوهش (زنان ساکن شهر تهران)، دلبستگی مکان نمره بالایی نداشته است، احتمالا این تبیین قبل قبول است. از سوی دیگر یافته­های این پژوهش نشان داد متغیر مدت سکونت رابطه معنادار منفی با سلامت روان دارد. می­توان چنین تبیین کرد که اگر فرد از مکان زندگی خود رضایت نداشته یا به آن تعلق نداشته باشد، با افزایش طول مدت سکونت، سلامت روانی او کاهش می­یابد. بنابراین متغیر مدت سکونت نمی­تواند نقش تعدیلگر میان دلبستگی مکان و سلامت روانی ایفا کند.

یافته­های این پژوهش نشان داد، متغیر مدت سکونت نقش تعدیلگری در رابطه دلبستگی مکان و بهزیستی اجتماعی ایفا نمی­کند و فرضیه پنجم پژوهش رد می­شود. استدلالی که در تببین مردود بودن فرضیه قبلی گفته شد، برای این فرضیه نیز قابل قبول است. دلبستگی مکان در تجربه­ای طولانی مدت و عمیق از یک مکان و ترجیحا با مشارکت در مکان ایجاد می­گردد. مشارکت اجتماعی مهم­ترین و ثابت­ترین منبع پیوندهای عاطفی با مکان­های محلی محسوب می­شود (لیوینگستون، 2008: 81). دلبستگی مکانی که با گذشت زمان به وجود می­آید، تا اندازه­ای از طریق روابط اجتماعی در یک محله به رشد احساس تعلق و در نهایت سازگاری افراد کمک می­کند (جورنسون، 2001). این حس مثبت از تعاملات اجتماعی، منجر به شکل­گیری دنیایی برای فرد می­شود که جدایی از آن، او را دچار اضطراب می­کند تا جایی که غالبا میزان مطلوبی از دلبستگی به مکان در شرایط کالبدی نامناسب نیز، با عوامل اجتماعی مکان توجیه شده است (بونایتو و همکاران، 2002: 2). فردی که سال­ها در محلی زندگی می­کند، به دلیل برقراری روابط اجتماعی و عاطفی بیشتر و پایدارتر در سطح محله و با همسایگان خود از دلبستگی به مکان، هویت مکان، دلبستگی عاطفی، وابستگی عاطفی و پیوندهای عاطفی و اجتماعی قوی­تری برخوردار است. اما مدت سکونت منجر به ایجاد این عوامل نشده بلکه تنها در صورتی که این عوامل وجود داشته باشند، مدت سکونت می­تواند شدت آن­ها را افزایش دهد. بنابراین مدت سکونت نمی­تواند به تنهایی نقش تعدیلگر میان دلبستگی مکان و بهزیستی اجتماعی ایفا کند.

این پژوهش مانند سایر پژوهش­ها محدودیت­هایی دارد، از جمله آنکه جامعه آماری پژوهش شامل زنان ساکن شهر تهران بود که امکان تعمیم نتایج این پژوهش به سایرین را محدود می­کند. از دیگر محدودیت­های تحقیق، استفاده از روش نمونه­گیری دردسترس به جای روش تصادفی بود. همچنین وضعیت تاهل و شرایط اقتصادی-اجتماعی آزمودنی­­ها مورد بررسی قرار نگرفته است که می­تواند بر نتایج پژوهش تاثیر بگذارند. پیشنهاد می­شود با توجه به رابطه معنادار منفی میان مدت زمان سکونت و سلامت روان، بررسی رابطه علت و معلولی این دو متغیر، در قالب پژوهشی جداگانه انجام گیرد. بنظر می­رسد عوامل پیوندهای اجتماعی و مشارکت اجتماعی بتوانند نقش تعدیلگری در رابطه میان دلبستگی مکان و بهزیستی اجتماعی ایفا کنند، بنابراین در تحقیقات آتی بررسی متغیرهای مذکور پیشنهاد می­شود. همچنین باتوجه به تاثیر دلبستگی مکان بر افزایش سلامت روانی و اجتماعی زنان، پیشنهاد می­شود بر پیوندهای عاطفی، شناختی و رفتاری میان مکان و ساکنین، در حوزه برنامه­ریزی و طراحی ساختمان­های مسکونی، توجه بیشتری شود.

 

[1]. keyes

[2]. Bogdan

[3] .Butterworth

[4].Tyson, Lambert & Beattie

[5] .Gifford

[6]. Scannel & Gifford

[7] .Stedman

[8] .Mc Ewen

[9]. Low & Altmam

[10]. Livingston

[11] .Nielsen

[12] .Fu, Padilla-Walker & Brown

[13]. Addams

[14]. Clements

[15] .Cheng & Wu

[16]. Li

[17] .kline

[18].Jorgensen & Stedman

[19] .Mowen & Tarrant

[20] .Veit  & Ware

[21] .Goldberg

[22] .Williams

[23]. Nielsen

اسمی، نسرین (1394). دلبستگی مکان و بهزیستی اجتماعی در دانشجویان. روانشناسی معاصر، 10، 31-21.
- بشارت، م. ع. (1385). اعتبار و اعتبار مقیاس سلامت روانی (MHI)، فصلنامه دانشور رفتار، 16، 16-11.
- بشارت، م. ع. (1388). اعتبار و روایی فرم 28 سوالی مقیاس سلامت روانی در جمعیت ایرانی. مجله علمی پزشکی قانونی، 54، 91-87.
- بهلولی، حسین (1397). پیش­بینی سلامت روان براساس کیفیت محیط، دلبستگی به مکان و بهزیستی روانشناختی. دومین کنفرانس بین المللی روانشناسی، مشاوره و تعلیم و تربیت.
- پورجعفر، محمدرضا (1392). دلبستگی مکانی؛ بازشناسی مفهوم، اصول ومعیارها. نشریه هویت شهر، ۲4، 42-14.
- پیوسته­گر، مهرانگیز (1392). بررسی رابطه دلبستگی محیطی با میزان سلامت روان و سازگاری اجتماعی دانش­آموزان سال اول دبیرستان شهرستان ورامین. مجله معماری و شهرسازی آرمان­شهر، 15، 42-35.
- حسن­زاده، پرستو، صفاری­نیا، مجید، علی­پور، احمد و علیزاده­فرد، سوسن (1402). ساخت آزﻣﻮن ﻧﺮم‌اﻓﺰاری ﺗﺪاﻋﯽ ﻧﺎآﺷﮑﺎر ﭘﯿﻮﻧﺪﺟﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﻃﺒﯿﻌﺖ و ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ آن ﺑﺎ دﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﻣﮑﺎن و ﻫﻮﯾﺖ ﻣﺤﯿﻄﯽ در داﻧﺸﺠﻮﯾﺎن. پژوهش­های روانشناسی اجتماعی، دوره 13، شماره 49، 77-61.
- حیدری، غلامحسین و غنایی، زیبا (1387). هنجاریابی پرسشنامه بهزیستی اجتماعی. اندیشه و رفتار، 7، 40-31.
- رشید کلویر، حجت­الله (1400). مقایسه دلبستگی مکان، واکنش روانی و بهزیستی اجتماعی در ساکنان منازل شخصی و آپارتمانی شهر رشت. پژوهش­های روان­شناسی اجتماعی، 41، 32-22.
- صفاری­نیا، مجید (1394). آزمون­های روانشناسی اجتماعی و شخصیت. چاپ دوم. تهران: انتشارات ارجمند.
- صفاری­نیا، مجید، تدریس تبریزی، معصومه و علی­اکبر دهکردی، مهناز (1393). رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه بهزیستی اجتماعی در زنان و مردان ساکن شهر تهران. اندازه­گیری تربیتی، 18، 38-27.
- صفاری­نیا، مجید (1390). اعتباریابی مقیاس دلبستگی مکان. (طرح پژوهشی)، دانشگاه پیام نور، تهران.
- موسوی، فاطمه (1398). مقایسه دلبستگی به مکان، استرس زندگی دانشجویی و انگیزش تحصیلی. مطالعات روان­شناسی تربیتی، 34، 33-25.
 
- Adams, C. E., Woods, A. (2017). Place Attachment in EKU Undergraduate Students. University Presentation Showcase Event.
-Bogdan, C., Rioux, L., & Negoven, V. (2012). Place attachment, proactive coping and well-bing in university environment. Journal of Social and Behavioral Sciences, 23(45), 76-90.
-Bonaiuto, M., Fornara, F. and Bonnes, M. (2002), Indexes of perceived residential environment quality and neighborhood attachment in urban environment: a confirmation study on the city of Rome, Landscape and Urban Planning, 988, 1-12.
-Butterworth, I. (2000). The relationship between the built environment and well-being: A literature review, Educational and Psychological Measurement, 1-35.
-Cheng, T. M., & Wu, H. C. (2015). How do environmental knowledge, environmental sensitivity, and place attachment affect environmentally responsible behavior? An integrated approach for sustainable island tourism. Journal of Sustainable Tourism, 23(4), 557- 576.
-Clement, S., Schauman, O., & Graham, T. (2015). What is impact of mental healthrelated stigma on help-seeking? A systematic review of quantitative and qualitative studies. American Journal of Public Health. 92(23), 1668-1672.
-Fu, X., Padilla-Walker, L.M., & Brown, M.N. (2018). Comparison of psychological reactance and quality of life in residents of private homes and apartments. Journal of Environmental Psychology, 57, 90-98.
-Gifford, R. (2007). Environmental psychology and sustainable development: Expansion, maturation, and challenges. Social Issues, 63, 199-212.
-Jorgensen, B. S. A. S. R.C. (2001). Sense of Place as an Attitude: Lakeshore Owners Attitudes toward Their Properties. Journal of Environmental Psychology, 21, 233-248.
-Keyes, C.L.M. (1998). Social well-being. Social Psychology Quarterly, 61, 121-140.
-Kline, R. B. (2015). Principles and practice of structural equation modeling. Guilford publications.
-Kyle, G.T., Mowen, A.J., & Tarrant, M. (2004). Linking place preferences with place meaning: An examination of the relationship between place motivation and place attachment. Journal of Environmental Psychology, 24, 439-454.
-Li, M., Y. (2012). Place attachment in university students: social antecedents and academic motivations. Master's Thesis, University of Pittsburgh.
-Livingston, M., Bailey, N., & Kearns, A. (2008). Peoples Attachment to Place – the Influence of Neighborhood Deprivation. Glasgow: Joseph Rowntree Foundation.
-Low, S.M., & Altman, I. (1992). Place attachment: A conceptual inquiry. Human Behavior & Environment: Advances in Theory & Research, 12, 1- 12.
-McEwen, J.W. (2014). Sense of place, place attachment, and rootedness in Four West Baton Rouge Parish, Louisiana Bars. Florida State University.
-Nielsen-Pincus, M; Hall, T; Force, J . E & Wulfhorst, J . D (2010), Socio demographic effect on place bonding, Journal of Environmental Psychology, Vol. 30, 443-453.
-Rollero, C., & De Piccoli, N. (2010). Does place attachment affect social well-being? European Review of Applied Psychology, 60, 233-238.
-Saffarinia, M., Tavakkoli, S., & Alipor, A. (2012). Effects of environmental design inspired by nature on psychological and physiological responses of clients in medical spaces. International Journal of Environmental Research, 6, 689-694.
-Scannell, L., & Gifford, R. (2020). Psychology of place attachment. Journal of Environmental Psychology, 35, 322-335.
-Stedman, R.C. (2003). Is it really a social construction? The contribution of physical environment to Sense of place. Society and Natural Resources, 16, 671-685.
-Tyson, G., Lambert, G., & Beattie, L. (2002). The impact of ward design on the behaviour, occupational satisfaction and well-being of psychiatric nurses. International Journal of Mental Health Nursing, 11, 94-102.