نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان، کردستان، ایران

چکیده

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف همایندی تعدادی محرک مثبت و منفی به روش زیرآستانه‌ای با مفهوم خویشتن دانشجویان انجام شد، تا تأثیر این همایندی‌ها بر عزت‌نفس ناآشکار افراد بررسی شود.
روش: روش مطالعه از نوع تجربی با طرح آزمایشی پیش‌آزمون پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری شامل تمام دانشجویان کارشناسی پیوستۀ دانشگاه فرهنگیان کردستان در سال تحصیلی 98-97 به تعداد 956 نفر بود. از میان آن‌ها به روش نمونه‌گیری تصادفی منظم 90 نفر (45 مرد و 45 زن) از فهرست کل دانشجویان دانشگاه که دارای ملاک‌های ورود به پژوهش بودند به روش تصادفی و به نسبت یکسان در دو گروه آزمایش دستکاری مثبت و دستکاری منفی و یک گروه کنترل گمارده شدند. پس از سنجش عزت‌نفس ناآشکار توسط آزمون ترجیح حروف الفبای نام، به‌عنوان پیش‌آزمون، از نرم‌افزار رایانه‌ای ساخته شده برای دستکاری مثبت و منفی عزت‌نفس ناآشکار استفاده شد. پس از اجرای مداخله بر روی گروه‌های آزمایش، مجدداً از شرکت‌کنندگان سنجش عزت‌نفس ناآشکار به‌عنوان پس‌آزمون به عمل آمد.
یافته‌ها: یافته‌های حاصل تحلیل کوواریانس داده‌ها نشان داد که با کنترل اثر پیش‌آزمون، دستکاری مثبت باعث افزایش معنادار (001/0P=) عزت‌نفس ناآشکار و دستکاری منفی باعث کاهش معنادار (001/0P=) عزت‌نفس ناآشکار شد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش نشان داد که گرچه احساسات مربوط به عزت‌نفس ناآشکار از تجارب دوران کودکی ناشی می‌شود، بعدها می‌تواند از طریق به‌کارگیری اصول یادگیری اولیه شرطی‌سازی پاسخگر افزایش و یا کاهش یابد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Increasing and decreasing implicit self-esteem using subliminal stimuli presentation and classical conditioning in college students

نویسندگان [English]

  • bahram maleki
  • seyed adnan hosseini

Assistant Professor, Department of Educational Sciences, Farhangian university, Kurdistan, Iran

چکیده [English]

IntroductionThe purpose of this study was to accompany a number of positive and negative stimuli with students' self, by subliminal method in order to investigate the effectiveness of these stimuli on implicit self-esteem.
Method: The research method was empirical study with experimental pretest-posttest design and control group. The statistical population included 956 undergraduate students at Farhangian University of Kurdistan in the academic year 2018-2019 with the quantity of 956 people. Among them, using systematic random sampling, 90 subjects (45 males and 45 females) from the list of university students who had criteria for entering the study, were randomly selected and assigned to two groups of positive and negative manipulation and one control group. After measuring the implicit self-esteem by using the Name Initial Preferences Task as pretest, a computerized software of implicit self-esteem manipulation, was developed to manipulate the positive and negative implicit self-esteem. After performing the intervention on the experimental groups, implicit self-esteem of subjects was measured as posttest.
Results: The findings of covariance analysis by controlling the effect of pretest showed that, positive manipulation caused a significant increase (P=0/001) in implicit self-esteem and negative manipulation caused a significant decrease (P=0/001) in implicit self-esteem.
Conclusion: Findings of the research showed that although self-esteem feelings can be derived from childhood experiences, thereafter can increase or decrease with use of the basic learning principles of classical conditioning.

کلیدواژه‌ها [English]

  • classical conditioning
  • explicit self-esteem
  • implicit self-esteem
  • subliminal stimulus

مقدمه

در سالیان اخیر مطالعات عزت‌نفس به‌عنوان یک ویژگی مفید در روان‌شناسی اجتماعی پژوهش­های زیادی را به خود جلب کرده است (زیگلرهیل[1]، 2013). عزت‌نفس به احساس کلی شخص در مورد ارزش، اعتبار و شایستگی خویش مربوط می­­شود؛ به عبارت دیگر به ادراکی اطلاق می­گردد که فرد نسبت به ارزشمند بودن خود دارد. این ادراک از تجاربی ناشی می­شود که شخص در طی دوران زندگی خود کسب کرده است که هم می­تواند به عنوان یک صفت پایدار و هم به عنوان یک متغیر حالتی در نظر گرفته شود (کراکر و نایت[2]، 2005). منظور از عزت‌نفس به عنوان یک متغیر حالتی این است که سطح آن می­تواند بسته به تجارب مثبت و منفی، افزایش یا کاهش پیدا کند (سوان، اشنایدر و مک کلارتی[3]، 2007). عزت‌نفس یک سازۀ روان­شناختی مهم و تعیین­کننده، با جلوه­ها و معانی ضمنی متعددی است که از خشونت و تعارض گرفته تا شادکامی و سلامت روان را شامل می­شود؛ به عبارت دیگر عزت‌نفس، بعد ارزیابانۀ خود است که در آن فرد به صورت پدیدارشناسانه توانایی­ها، صفات و قابلیت­های خود را ارزیابی می­کند و نگرشی مبنی بر تأیید یا عدم تأیید خویش شکل می­دهد (مارتینز، گرینبرگ، آلین، هیز، شیمل و جونز[4]، 2010).

 

روان‌شناسان معتقدند که موضوع خود[5] (خویشتن) قلب روان‌شناسی اجتماعی است. اینکه فرد در بارۀ خود چگونه می­اندیشد، نه‌تنها بر انتخاب­ها و رفتارهای وی اثر دارد، بلکه به عنوان نقطه مرجعی در خدمت درک او از دیگران و تعامل با آنها قرار می­گیرد (بارون، بیرن و برنسکامب[6]، 1390). اینکه فرد چگونه خود، دیگران و جهان اطراف را درک می­کند یکی از موضوع­های بسیار مهم دانش شناخت اجتماعی است. از دیدگاه شناخت اجتماعی، عزت‌نفس ساختار باثباتی است که کاربردهای گسترده­ای در بازنمایی دانش خویشتن، راهبردهای شناختی مورد استفادۀ افراد هنگام پردازش اطلاعات و واکنش­های آنها به چنین اطلاعاتی دارد. داشتن عزت­نفس یکی از نیازهای اساسی انسان و نمودی از سلامت روان اوست. این باور گسترده وجود دارد که افزایش عزت­نفس اشخاص، هم برای فرد و هم جامعه به­طور کلی مفید بوده و از جوانب مهم سازگاری اجتماعی، روانشناختی و فرهنگی می­باشد (رمضانپور، شرقی و صالح صدق پور، 1397). بر اساس نظریۀ بامیستر (1998) افرادی که عزت‌نفس بالایی دارند معمولاً در بارۀ کیستی و چیستی خود احساس روشن­تری دارند و با اطمینان و سرعت بیشتری ویژگی­های شخصیتی خود را ارزیابی می­کنند. پردازش اطلاعات اجتماعی این افراد به گونه­ای است که در اطلاعات اجتماعی نوعی چرخش مثبت به نفع ارتقای خود پدید می­آورند. به تعبیر دیگر در برابر موفقیت­ها و بیشتر شکست­های خود مسئولیت می­پذیرند و ترجیحاً اطلاعاتی را به خاطر می­آورند که آنها را برتر نشان دهد (کاندا[7]، 1388). عزت نفس بالا در دانش آموزان مانند یک سرمایه و ارزش حیاتی برای آنان بوده و از جمله عوامل عمدۀ شکوفایی استعداد و خلاقیت در آنها است (ساری، بلک و سیلک[8]، 2018؛ به نقل از بشرپور و صمدی فر، 1397). تا همین اواخر روان‌شناسان اجتماعی دانش اندکی در مورد شهودهای اکتشافی[9] تشکیل‌دهندۀ احساسات و عواطف افراد نسبت به خود (خویشتن) داشتند. این موضوع احتمالاً به دلیل دشوار بودن مطالعۀ نظام­مند شهودهای اکتشافی و اتخاذ شیوه­های علمی و دقیق در مطالعۀ آن‌ها بوده است. علاوه بر این ممکن است برخی شهودهای اکتشافی در مورد خود آن‌قدر عمیق باشند که به طور کامل از حیطۀ تجربۀ هشیار خارج شوند. خوشبختانه روانشناسان اجتماعی به‌تازگی شروع به گسترش روش‌هایی برای سنجش مفاهیم مهمی در روانشناسی اجتماعی از جمله نگرش­ها، تصورات قالبی و عزت‌نفس کرده‌اند که متکی به گزارش‌های هشیار افراد از خود نیست. این نوع روش‌های سنجش، اختصاصاً برای انجام خود ارزیابی‌هایی طراحی‌شده‌اند که از راه درون‌نگری‌های هشیار به دست آورده نمی‌شوند (ژنگ[10]، 2014؛ هواجیان و لو[11]، 2017).

مطالعات حوزۀ شناخت اجتماعی در سال‌های اخیر، در نتیجة گسترش «مدل فرایند دوگانه[12]» که هم بر اهمیت فرایندهای خودکار وهم بر فرایندهای تأملی تأکید می­کند، توجه خود را معطوف معرفی دو نوع از مفاهیم فوق نموده است. به تعبیر دیگر امروزه در روانشناسی اجتماعی از نگرش­ها، تصورات قالبی و عزت‌نفس آشکار[13] و  ناآشکار[14] (ضمنی) صحبت به میان می­آید. به عنوان مثال منظور از نگرش­های ناآشکار ارزیابی­هایی است که بدون آگاهی هشیار نسبت به یک شی نگرشی خاص یا خویشتن اتفاق می­افتد. این ارزیابی­ها معمولاً یا مطلوب هستند یا نامطلوب. نگرشهای ناآشکار از تأثیرات تجارب مختلف فردی ناشی می شوند (سرنکو و تورل[15]، 2019). این مدل میان فرایندهای خودکار - شهودی[16] در مقابل فرایندهای کنترل‌شده - تأملی[17] تفاوت قائل می‌شود. ازیک‌طرف، عزت‌نفس آشکار به خود ارزیابی‌های انعکاسی[18] و تحلیل­های آگاهانۀ اطلاعاتِ مربوط به خود برمی­گردد و به نظر می­رسد فرایندهای کنترل‌شده و تأملی در آن مهم‌تر است (زیگلرهیل و جردن[19]، 2010). از طرف دیگر عزت‌نفس ناآشکار به‌عنوان بخشی خودارزیابی کننده به‌صورت غیرارادی و اغلب خارج از حیطۀ آگاهی پنداشته می­شود که به ارزیابی‌های غیر انعکاسی[20] و اغلب خودبه‌خودی از خویشتن برمی­گردد و به نظر می­رسد که در آن فرایندهای خودکار - شهودی مهم‌ترند (هیلر، استفنس، ریتر و استنگیر[21]، 2017؛ وگنر، گیسر، آلفتر، میرک، ایمبیرویچ[22]و همکاران، 2015؛ کریمرز، اسکولت، انجلز، پرینستین و وایرز[23]، ۲۰۱۲).

پژوهش‌های جدید مشخص ساخته‌اند که سطح پایین عزت‌نفس ناآشکار، بهتر از عزت‌نفس آشکار می‌تواند پیش‌بینی‌کنندة اضطراب غیرکلامی ارزیابی‌شده توسط ناظران و اضطراب اجتماعی و احساس تنهایی (هیلر، استفنس، ریتر و استنگیر، 2017)، افسردگی و خلق منفی در پاسخ به بازخوردهای تهدید (تویگل، ورورد و جونگ[24]، 2018)، نشانگان افسردگی (کیم و مور[25]، 2019؛ ملکی، 1397)، ضعف در شاخص‌های مهم سلامت از قبیل عملکرد ضعیف قلبی عروقی (ملکی، علی‌پور، زارع و شقاقی، 1395؛ ملکی و خواجه، 1395؛ مارتینز، و همکاران، 2010) و نیز آسیب‌پذیری بیشتر (شوردفگر و شیل[26]، 2012) باشد.

در سالیان اخیر توجه تعداد اندکی از محققان علاقه­مند به مطالعۀ عزت‌نفس ناآشکار به این موضوع جلب شده است که آیا عزت‌نفس ناآشکار در کوتاه‌مدت قابل دستکاری است یا خیر. تاکنون در چندین پژوهش نشان داده شده است که عزت‌نفس ناآشکار را می­توان با استفاده از روش‌های مبتنی بر شرطی‌سازی پاسخگر تغییر داد. یکی از روش­های جالبی که متخصصان حوزۀ شناخت اجتماعی از آن استفاده کرده‌اند روشی است که از طریق آن می‌توان بخش ناهشیار عزت‌نفس را مورد دستکاری قرار داد. از طریق این روش که به ادراک زیرآستانه‌ای[27] موسوم است، تصاویر یا کلماتی را آن‌چنان به سرعت پیش چشمان آزمودنی به نمایش گذاشته می‌شود که از آنچه نشان داده شده آگاه نیست و نمی‌تواند بگوید چه دیده است، اما به رغم فقدان تجربۀ آگاه، این محرک‌ها بر واکنش‌های متعاقب آن در آزمودنی‌ها اثر می‌گذارد. بسیاری از پژوهشگران برای نشان‌دادن اثر محرک‌های نیمه هشیار و ناهشیار بر عزت‌نفس به ادراک زیرآستانه‌ای متوسل شده‌اند (کاندا، 1388). وگنر و همکاران (2015) در طول 8 هفته درمان شناختی - رفتاری برای بیماران افسرده تغییرات عزت‌نفس آشکار و ناآشکار آن‌ها را مورد پایش قرار دادند. آن‌ها در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که عزت‌نفس آشکار در طول مدت درمان به طور معناداری افزایش یافت، در مقابل، سطح عزت‌نفس ناآشکار شرکت‌کنندگان در سطح معناداری کاهش یافت. تویگل، ورورد و جونگ (2018) در پژوهشی دیگر، تأثیر ایجاد خلق‌وخوی منفی و غمگین بر عزت‌نفس ناآشکار را بررسی کردند. این محققان به این نتیجه دست یافتند که ایجاد خلق‌وخوی منفی در افراد، باعث کاهش در عزت‌نفس ناآشکار افراد می­شود؛ بااین‌وجود مشخص شد افرادی که دارای نشانگان افسردگی و اضطراب بیشتری هستند، در خلال دورۀ ایجاد خلق‌وخوی غمگین، کاهش بیشتری در عزت‌نفس ناآشکار از خود نشان می­دهند. اسوالدی، زیمرمن و نومان[28] (2012) در پژوهشی آزمایشی تأثیر دستکاری عزت‌نفس ناآشکار بر رضایت از بدن خود را در زنان بررسی کردند. نتایج نشان داد دستکاری مثبت عزت‌نفس ناآشکار باعث افزایش معنادار رضایت و دستکاری منفی باعث افزایش معنادار نارضایتی از بدن شد. در پژوهشی دیگر نومان، تاسچن کافیر، ترنتوسکا، کافیر و اسوالدی[29] (2015) عزت‌نفس ناآشکار را با استفاده از روش زیرآستانه‌ای در شرکت‌کنندگان دستکاری کردند. نتایج در این پژوهش آزمایشی نیز نشان داد در گروهی که دستکاری مثبت در عزت‌نفس ناآشکار ایجاد شد، افزایش معنادار، و در گروه دستکاری منفی، کاهش معناداری در رضایت از بدن خود نسبت به قبل از مداخله در شرکت‌کنندگان ایجاد شد؛ اما ازلحاظ خودارزیابی عاطفی تغییرات معناداری در هیچ گروه دستکاری مثبت و منفی نسبت به قبل از مداخله ایجاد نشد. هانک و بالتز-گوتز[30] (2019) در پژوهش خود، قبل از انجام آزمایش، عزت‌نفس آشکار و ناآشکار شرکت‌کنندگان را اندازه‌گیری کردند. سپس به شرکت‌کنندگان یک بازی رایانه‌ای دادند که در آن تصاویری از چهره با یک سری کلمات مرتبط با خویشتن همراه با یک سری کلمات نامرتبط با خویشتن افراد همراه می‌شد. در شرایط آزمایشی، کلمات مرتبط با خویشتن، همیشه با تصاویر چهره‌ای خندان همراه شد. در شرایط کنترل، کلمات مرتبط با خویشتن به طور تصادفی با تصاویری از لبخند، اخم و یا چهره‌های خنثی همراه می‌شد. بعدازاین مداخله، به شرکت‌کنندگان مقیاس‌های عزت‌نفس آشکار و عزت‌نفس ناآشکار ارائه شد. نتایج نشان داد که شرطی‌سازی ارزیابی مثبت، منجر به افزایش عزت‌نفس ناآشکار در افراد شد، درحالی‌که عزت‌نفس آشکار تحت تأثیر این نوع شرطی‌سازی قرار نگرفت. دستکاری عزت‌نفس ناآشکار در حوزۀ سلامت نیز مورد پژوهش قرار گرفته است. به‌ عنوان ‌مثال الفرینگ و گرنبر[31] (2012) با استفاده از اندازه­گیری عزت‌نفس ناآشکار 19 دانشجوی دانشگاه تلاش کردند سرعت انطباق قلبی عروقی آن‌ها را در طول مواجهه با عامل استرس­زای دفاع از پایان­نامه و سرعت خوگیری به اولین، دومین و سومین ارائۀ دفاع پایان­نامه پیش­بینی کنند. محققان این پژوهش در تحلیل و بحث بر روی نتایج، این‌طور اظهار کردند که عزت‌نفس ناآشکار یکی از منابع فردی بسیار مهمی است که به انطباق و مقابلۀ مؤثر افراد با موقعیت­های تهدیدآمیز برگشت شونده کمک می­کند. در پژوهشی دیگر، اسپینوزا، والینته، وارس و بنتال[32] (2018) از طریق شرطی‌سازی پاسخگر توانستند عزت‌نفس ناآشکار را در شرکت‌کنندگان دارای نشانگان روان‌پریشی بهبود بخشند. در این پژوهش عزت‌نفس ناآشکار شرکت‌کنندگانی که دارای نشانگان شدید پارانویا بودند پس از چند روز قرارگرفتن در معرض محرک‌های مثبت مرتبط با خویشتن و دیدن تصاویر چهره‌های با هیجان‌های مثبت، افزایش یافت و در مقایسه با گروه کنترل بهبود معناداری در نشانگان پارانویا از خود نشان دادند. همچنین مشخص شده است که عزت نفس ناآشکار پایین با گرایشهای مادی گرایانه در ارتباط است و به ویژه ناهمخوانی زیاد بین عزت نفس آشکار و ناآشکار پیش بینی کنندۀ معنی داری برای مادی گرایی است (جیانگ، زنگ، کی، هاوک و کیو[33]، 2015 به نقل از فرح بیجاری، قمری و فعلی، 1397). در ایران نیز، ملکی و خواجه (1395) در مطالعۀ خود به بررسی تأثیر افزایش و کاهش عزت‌نفس آشکار و ناآشکار افراد با استفاده از برنامۀ ارائۀ پس خوراندهای مثبت و منفی شخصیتی به شرکت‌کنندگان و تأثیر آن بر فعالیت عصب واگ قلبی پرداختند. این محققان نیز به این نتیجه رسیدند که دستکاری مثبت یا افزایش عزت‌نفس باعث افزایش فعالیت عصب واگ قلبی و متعاقب آن کاهش ضربان قلب و فشارخون و برعکس، دستکاری منفی یا کاهش عزت‌نفس باعث کاهش فعالیت عصب واگ قلبی و متعاقب آن افزایش ضربان قلب و فشارخون شرکت‌کنندگان در سطح معنادار شد. شواهد دیگری که نشان دهند شرطی‌سازی ارزیابی می‌تواند عزت‌نفس ناآشکار را تغییر دهد از پژوهش‌های فرار، استوپا و ترنر[34] (2015) لویس[35] (2019) به دست آمده است. روی‌هم‌رفته یافته‌های این پژوهش­ها نشان می‌دهند که عزت‌نفس ناآشکار می‌تواند در سطوح زیرآستانه‌ای شرطی شود و دستکاری آن می‌تواند نقش مهمی در تسهیل تنظیم هیجانی، سطوح انگیزش، خلق‌وخو، تصور از خود، میزان رضایت و سلامت داشته باشد.

با توجه به اهمیت نقش مهم عزت‌نفس ناآشکار در این حالات مختلف روانی، و با توجه به اینکه پژوهش­های اخیر نشان داده­اند که امکان دستکاری عزت‌نفس ناآشکار وجود دارد، در پژوهش حاضر فرض شد که عزت‌نفس ناآشکار از پیوندهای تداعی بین خود پنداره و اطلاعات اجتماعی مثبت یا منفی تبعیت می‌کند. به عبارت دیگر، ارائۀ مکرر واژه­های صفتی مثبت و منفی به شرکت‌کنندگان به صورت زیرآستانه‌ای به ترتیب باعث افزایش و کاهش عزت‌نفس ناآشکار در آنان می­شود. برای ارزیابی این فرضیه تلاش کنترل‌شده‌ای در جهت تغییر تداعی‌های اساسی انجام شد. مطابق با اصول ابتدایی شرطی‌سازی پاسخگر، دو محرک آن‌قدر باهم همایند می‌شوند که حضور یکی باعث فراخوانی دیگری شود. در این پژوهش تعدادی محرک مثبت و منفی با مفهوم خویشتن افراد همایند شدند تا تأثیر این همایندی‌ها بر عزت‌نفس ناآشکار آن‌ها بررسی شود.

روش

پژوهش حاضر یک پژوهش تجربی بود که از طرح آزمایشی پیش‌آزمون پس‌آزمون با گروه کنترل استفاده شد. اجرای آزمایش بر روی هر شرکت‌کننده به‌صورت فردی انجام شد. جامعۀ آماری شامل تمامی دانشجویان کارشناسی پیوسته دانشگاه فرهنگیان کردستان در سال تحصیلی 98-97 به تعداد 956 نفر در رشته‌های آموزش ابتدایی، آموزش ریاضی، آموزش زبان و ادبیات فارسی، آموزش زبان عربی و آموزش تربیت‌بدنی بود. پس از کسب اجازه از مسئولین دانشگاه، از فهرست کل دانشجویان، 90 نفر شرکت‌کننده زن و مرد به طور مساوی از روی لیست کل دانشجویان با استفاده از روش تصادفی منظم به‌عنوان نمونۀ پژوهش انتخاب و به طور تصادفی و مساوی در سه گروه جایگزین شدند. پس از اطلاع‌رسانی و جمع‌آوری افراد انتخاب شده در یک جلسۀ مشترک، به طور خلاصه اهداف پژوهش و ملاک­های ورود و خروج توضیح داده شد. ملاک‌های ورود، رضایت آگاهانه برای شرکت در مطالعه و رضایت به پاسخگویی به پرسش‌نامه‌ها و ملاک‌های خروج، ابتلا به اختلال‌های روان‌پزشکی، استفاده از داروهای روان‌پزشکی و انصراف از شرکت در پژوهش بود.

ابزارهای پژوهش

الف) مقیاس ترجیح حروف الفبای نام[36]: از این مقیاس برای سنجش عزت‌نفس ناآشکار استفاده شد (نوتین[37]، 1987). منطق این مقیاس بر اساس اثرِ نام- حروف الفبا استوار شده است. بر اساس این اثر، افراد به طور ناهشیار حروف نام خود را بر حروفِ غیرِ نام خود ترجیح می­دهند. هرچه نمره در این تکلیف بیشتر باشد نشان‌دهنده عزت‌نفس ناآشکار بالاتر است. اسمیجرز، وریجسن، اوستروم، ایزاک، اسپیکنز[38] و همکاران (2017) پایایی بازآزمایی آن را برابر با 81/0 و نیز همسانی درونی به روش دونیمه کردن را معادل 85/0 به دست آوردند. در ایران ملکی و همکاران (1393) در یک مطالعۀ دومرحله‌ای در مرحله اول پایایی آن را به روش آلفای کرونباخ و دونیمه کردن به ترتیب، 87/0 و 89/0 و بازآزمایی به فاصلۀ 14 روز برابر با 84/0 و در مرحلۀ دوم روایی همگرا و واگرای قابل قبولی از طریق همبستگی معنادار با مقیاس‌های سلامت عمومی (56/0)، عواطف مثبت (44/0)، عزت‌نفس روزنبرگ (30/0) و عواطف منفی (36/0-) به دست آوردند. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ معادل 85/0 به دست آمد.

ب) نرم‌افزار دستکاری عزت‌نفس ناآشکار[39]: این نرم‌افزار یک برنامۀ رایانه‌ای معرفی‌شده توسط ریکتا و دان هیمر (2003) است که برای دستکاری عزت‌نفس ناآشکاراستفاده شد. در این پژوهش بر اساس الگوی معرفی‌شده توسط سازندگان برنامه و همچنین نمونۀ نرم‌افزار زبان اصلی، برنامه­ای با زبان فارسی با همان ویژگی­ها توسط برنامه­ریزان طراحی شد و پس از بارها آزمایش نواقص آن رفع شده و نسخۀ نهایی تحت ویندوز آن تهیه شد. نحوۀ تأثیرگزاری این نرم‌افزار، بر پایۀ شرطی شدن پاسخگر است که در آن همایندی یک محرک با محرک دیگر باعث انتقال تأثیر آن در دیگری می­شود. در این نرم‌افزار به شرکت‌کننده آموزش داده می­شود تا به علامت ستاره­ای که به‌صورت چشمک‌زن قبل از ارائۀ هرگونه محرک در وسط نمایشگر رایانه ظاهر می­شود در سراسر آزمایش خیره شود. در فاصلۀ سه سانتی­متری این علامت ستاره­، دو محرک نوشتاری که یکی شامل چند واژۀ صفت شخصی و دیگری شامل ضمیر «تو» است ارائه می­شود. تمامی واژه­ها به رنگ سفید و با اندازۀ درشت درزمینۀ سیاه صفحۀ نمایشگر ظاهر می­شوند. واژه­های صفتی دو نوع هستند. صفات مثبت و صفات منفی. صفات مثبت شامل واژه­هایی از قبیل «خوب»، «باارزش» و «مهم» برای دستکاری مثبت عزت‌نفس و صفات منفی شامل واژه­هایی از قبیل «بد»، «پست» و «بی­ارزش» برای دستکاری منفی عزت‌نفس مورداستفاده قرار می­گیرد. در ابتدا محرک نوشتاری ضمیر «تو» به مدت 80 میلی‌ثانیه ارائه‌شده و بلافاصله با سه علامت ضربدر (×××) روی آن به مدت یک ثانیه پوشانده می­شود. به دنبال آن محرک‌های صفتی هر یک به مدت 40 میلی‌ثانیه ظاهر می­شوند. با این روش واژه­های صفتی به‌صورت زیرآستانه‌ای و خارج از هشیاری، به شرکت‌کننده ارائه می­شوند؛ به گونه­ای که هیچ شرکت‌کننده‌ای قادر به خواندن کلمات نیست.

برای هر شرکت‌کننده هر صفت 25 بار به نمایش درمی‌آید که درمجموع 125 بار صفت مثبت یا منفی یا خنثی، بسته به نوع گروه آزمایش و کنترل، به شرکت‌کننده ارائه می­شود. از راه شرطی‌سازی پاسخگر، همایندی ضمیر «تو» و به دنبال آن صفات مثبت یا منفی نوشته‌شده بر روی صفحۀ نمایشگر به‌صورت زیرآستانه‌ای باعث تغییر در عزت‌نفس ناآشکار خواهد شد.

در راستای افزایش روایی این برنامه و تطبیق آن با فرهنگ بومی و زبان فارسی، بعد از ترجمۀ واژه­های موجود در برنامۀ اصلی به زبان فارسی، به‌منظور بررسی و انتخاب واژه­هایی که بیشترین تأثیر در افزایش و کاهش عزت‌نفس ناآشکار دارند در یک مطالعۀ مقدماتی، واژه­های برگردانده شده به زبان فارسی همراه با 20 واژۀ مثبت و 20 واژۀ منفی دیگر به 50 شرکت‌کننده داده شد و از آن‌ها خواسته شد میزان دارابودن بارِ مثبت و منفی واژه­ها را بر اساس یک مقیاس لیکرت 1 تا 10 رتبه‌بندی کنند. بعد از گردآوری اطلاعات و تحلیل داده­ها، 10 واژه که دارای بیشترین بارِ مثبت و منفی (هرکدام 5 واژه) بودند، به ترتیب برای دستکاری مثبت و منفی عزت‌نفس ناآشکار و 5 واژه که دارای کمترین بارِ مثبت یا منفی بودند به‌عنوان واژه­های بی­اثر برای گروه کنترل انتخاب شدند و در نرم‌افزار برنامه‌نویسی شده مورداستفاده قرار گرفت. در جدول 1 واژه­های استفاده شده در نرم‌افزار به‌صورت دسته‌بندی‌شده­ در سه گروه ارائه شده است.

 

جدول 1.کلمات ارائه‌شده در نرم‌افزار دستکاری عزت‌نفس ناآشکار

نام گروه

کلمات

گروه افزایش عزت‌نفس ناآشکار (کلمات مثبت)

خوب

باارزش

مهم

زیبا

لایق

گروه کاهش عزت‌نفس ناآشکار (کلمات منفی)

بد

پست

بی‌ارزش

زشت

نالایق

گروه کنترل (کلمات خنثی)

رنگ

اندازه

بو

مزه

دما

 

 

روند اجرای پژوهش: پس از سنجش عزت‌نفس ناآشکار توسط آزمون ترجیح حروف الفبا به‌عنوان پیش‌آزمون، از نرم‌افزار رایانه­ای ساخته‌شده برای دستکاری مثبت و منفی عزت‌نفس ناآشکار استفاده شد. پس از دستکاری، مجدداً از شرکت‌کنندگان سنجش عزت‌نفس ناآشکار به‌عنوان پس‌آزمون به عمل آمد.

 

جدول 2. برنامۀ مداخله­ای دستکاری عزت­نفس ناآشکار

مرحله

نوع فعالیت

اول

سنجش عزت‌نفس ناآشکار توسط آزمون ترجیح حروف الفبا  به‌عنوان پیش‌آزمون

دوم

 اجرای نرم‌افزار دستکاری عزت‌نفس ناآشکار  بعد از 10 دقیقه در قالب گروه‌های سه‌گانه:

1-در گروه آزمایشی افزایش عزت­نفس ناآشکار، کلمات مثبت ارائه شد

2- در گروه آزمایشی کاهش عزت­نفس ناآشکار، کلمات منفی ارائه شد

3- در گروه کنترل کلمات خنثی ارائه شد

سوم

سنجش عزت‌نفس ناآشکار توسط آزمون ترجیح حروف الفبا  بعد از 15 دقیقه به‌عنوان پس‌آزمون

 

 

برنامۀ مداخله­ای دستکاری عزت­نفس ناآشکار در جدول 2 ارائه شده است. در جریان اجرای جلسات، 2 نفر از گروه آزمایشی دستکاری منفی و 1 نفر از گروه آزمایشی دستکاری مثبت ریزش ایجاد شد. در این پژوهش از میانگین و انحراف معیار برای توصیف داده‌ها و از تحلیل کوواریانسبرای تحلیل داده‌ها استفاده شد.

یافته‌ها

 نمونۀ آماری شامل 50 درصد مرد و 50 درصد زن بود. میانگین و انحراف معیار سن نمونۀ آماری در دانشجویان مرد 6/20 و 82/1 و در دانشجویان زن 3/22 و 64/1 بود. 65 نفر در رشتۀ آموزش ابتدایی (72 درصد)، 6 نفر در رشتۀ آموزش ریاضی (6 درصد)، 7 نفر در رشتۀ آموزش زبان و ادبیات فارسی (8 درصد)، 4 نفر در رشتۀ آموزش زبان عربی (5 درصد) و 8 نفر در رشتۀ آموزش تربیت‌بدنی (9 درصد) بود. 14 درصد دانشجویان مرد متأهل و 86 درصد مجرد و 24 درصد دانشجویان زن متأهل و 76 درصد مجرد بودند.

 

جدول 3: خلاصه نتایج آماره‌های توصیفی عزت‌نفس ناآشکار در گروه‌ها

نوع مداخله

مرحله

میانگین

میانه

انحراف معیار

دامنۀ نمره

دستکاری مثبت

پیش‌آزمون

89/1

97/1

44/1

23/4- -20/1

پس‌آزمون

63/2

56/2

9/0

07/1-12/4-

دستکاری منفی

پیش‌آزمون

54/1

88/1

45/1

97/3- -34/1

پس‌آزمون

43/1

55/1

39/1

78/3- -49/2

گروه کنترل

پیش‌آزمون

46/1

1/2

43/2

10/4- -02/6-

پس‌آزمون

83/1

21/2

88/1

67/3- 98/4-

 

برای نشان دادن تفاوت گروه­ها ابتدا میانگین و انحراف معیار گروه­های آزمایش و کنترل و سپس تحلیل کوواریانس ارائه شده است. جدول 3 نشان می­دهد براثر مداخلۀ، میانگین، میانه و دامنۀ اندازه‌گیری عزت­نفس ناآشکار در مداخله‌های مثبت افزایش ‌یافته و در مداخله‌های منفی کاهش پیداکرده است.

 

جدول 4: پیش‌فرض‌های آزمون کوواریانس در نمرات پس‌آزمون گروه‌ها

همگنی واریانس‌ها

همگنی شیب­ها

لوین

سطح معناداری

F

سطح معناداری

64/1

159/0

206/1

314/0


 

جدول 4 مفروضه‌های اجرای تحلیل کوواریانس را برای رعایت پیش‌فرض‌های این تحلیل نشان می­دهد.بر اساس نتایج  این جدول، مقدار آزمون لوین در سطح 01/0> P و آزمون F همگنی شیب‌های رگرسیون در سطح 01/0> P معنا‌دار نیستند؛ بنابراین پیش‌فرض‌های همگنی واریانس‌ها و همگنی شیب‌های رگرسیون تأیید می‌گردند.

 


جدول 5: خلاصه نتایج آزمون کوواریانس تفاوت گروه‌های آزمایش و کنترل

 منابع

مجموع مربعات

df

میانگین مربعات

F

سطح معناداری

مجذور اتا

توان

پیش‌آزمون

37/130

1

37/130

65/214

001/0

721/0

1

گروه

9/13

2

95/6

44/11

001/0

216/0

992/0

جنسیت

33/1

1

33/1

19/2

142/0

026/0

311/0

گروه × جنسیت

827/0

2

414/0

681/0

509/0

016/0

161/0

خطا

42/50

83

607/0

-

-

-

-

 

 

بر اساس نتایج جدول 5 بین گروه‌های آزمایش (دستکاری مثبت و دستکاری منفی عزت‌نفس) و گروه کنترل تفاوت معناداری 01/0> P وجود دارد؛ به‌عبارت‌دیگر پس از تعدیل نمرات پیش‌آزمون، دستکاری عزت‌نفس ناآشکار، در سطح معنا‌داری باعث تفاوت در گروه‌های آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. با در نظر گرفتن مجذور اتا می­توان گفت که 21 درصد تغییرات عزت‌نفس ناآشکار (001/0P= و 44/11F=) ناشی از ارائه محرک‌های زیرآستانه‌ای بوده است. میانگین نمرات تعدیل‌شدۀ عزت‌نفس ناآشکار نشان می‌دهد که ارائۀ محرک‌های زیرآستانه‌ای مثبت در گروه دستکاری مثبت (46/2M= و 14/0Sd=) در مقایسه با گروه کنترل (95/1M= و 14/0Sd=) به طور معناداری در سطح بالاتر و از طرف دیگر ارائۀ محرک‌های زیرآستانه‌ای منفی در گروه دستکاری منفی (49/1M= و 14/0Sd=) در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری در سطح پایین‌تری است. همچنین نتایج جدول فوق نشان می‌دهد که تنها در اثر اصلی گروه، تفاوت‌های معنادار به دست آمد و در اثر اصلی جنسیت و اثر تعاملی (گروه × جنس) اثرات معناداری دیده نشد. به‌عبارت‌دیگر، بین گروه‌های جنسی مرد و زن در هیچ‌کدام از مداخله‌های عزت‌نفس ناآشکار (142/0P= و 19/2F=) تفاوت معناداری وجود نداشت. همین عامل باعث شد که تعامل گروه و جنسیت نیز نتواند میان گروه‌های آزمایش و کنترل تفاوت معناداری ایجاد کند.

بحث و نتیجه­گیری

در این پژوهش تلاش شد تأثیر ارائۀ محرک‌های نوشتاری زیرآستانه‌ای بر دستکاری عزت‌نفس ناآشکار آزمایش شود. برای این هدف، عزت‌نفس ناآشکار 90 شرکت‌کننده مرد و زن به هنگام ورود به آزمایشگاه روان‌شناسی دانشگاه به‌صورت انفرادی اندازه‌گیری شد و سپس با استفاده از نرم‌افزار رایانه­ای دستکاری عزت‌نفس ناآشکار مورد دستکاری مثبت و منفی قرار گرفت. نتایج نشان داد دستکاری مثبت عزت‌نفس ناآشکار در گروه آزمایش دستکاری مثبت، در سطح معناداری باعث افزایش عزت‌نفس ناآشکار شده و از طرف دیگر دستکاری منفی عزت‌نفس ناآشکار در گروه دستکاری منفی، در سطح معناداری باعث کاهش عزت‌نفس ناآشکار شد. نتایج پژوهش حاضر در راستای تأیید نتایج پژوهش‌های وگنر و همکاران (2015)، تویگل، ورورد و جونگ (2018)، اسوالدی، زیمرمن و نومان (2012)، نومان، تاسچن کافیر، ترنتوسکا، کافیر و اسوالدی (2015)، هانک و بالتز-گوتز (2019) و اسپینوزا، والینته، وارس و بنتال (2018) بود. این پژوهش­ها نشان دادند که دستکاری مثبت عزت‌نفس موجب افزایش آن و دستکاری منفی آن باعث کاهش عزت‌نفس ناآشکار می‌شود. این نتایج نشان داد که یک برنامۀ شرطی‌سازی ساده که در اصل توسط نظریه‌های یادگیری رفتاری گسترش داده شده است و اغلب برای افزایش و کاهش رفتارهای قابل‌مشاهده به کار گرفته شده است، می‌تواند برای تغییر دادن پاسخ‌های ناهشیار افراد نسبت به خودشان مؤثر واقع شود. همچنین یافته‌های این پژوهش همسو با نظریه‌هایی است که بیان می‌کنند ریشه‌های پذیرش خود[40] مربوط به بازخوردهای مثبت و گرم از سوی افراد دیگر است. به‌عبارت‌دیگر می‌توان گفت نتایج این پژوهش بینشی برای زیربناهای شناختی مفهوم عزت‌نفس فراهم می‌آورد؛ به این معنا که عزت‌نفس ناآشکار می‌تواند واکنشی ناهشیار که ریشه در تداعی‌های بنیادین شرطی شده میان بازنمایی خود[41] و انتظارات تعاملات اجتماعی مثبت و منفی دارد دانست. به اعتقاد نظریه‌پردازان حوزۀ خود، عزت‌نفس آدمی به‌عنوان سیستمی عمل می‌کند که دائم به طور خودکار احتمال پذیرش در مقابل طرد را از سوی افراد دیگر ارزیابی می‌کند (زیگلرهیل، 2013). مطالعات جدید نشان داده است که این ارزیابی اغلب به‌صورت خودکار و به‌عبارت‌دیگر به‌صورت ناهشیار انجام می‌گیرد. یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد که این سیستم، اطلاعات دریافت شده از تداعی‌های مثبت و منفی یا خوشایند و ناخوشایند از خود را ثبت و ذخیره کرده و سپس این تداعی‌ها می‌توانند از طریق شرطی‌سازی پذیرش یا عدم پذیرش خود باعث تغییر در عزت‌نفس ناآشکار شوند. همین‌طور نتایج این پژوهش نشان داد که گرچه احساسات مربوط به عزت‌نفس پایین می‌تواند از تجارب نامناسب دوران کودکی ناشی شود، بعدها می‌تواند از طریق به‌کارگیری اصول یادگیری اولیه افزایش یابد.

از طرف دیگر نتایج مربوط به عدم تفاوت جنسیتی در تأثیر دستکاری عزت‌نفس ناآشکار را می­توان در روان‌شناسی شناختی جستجو کرد. براین‌اساس، ماهیت دستکاری عزت‌نفس، چه از نوع آشکار و چه از نوع ناآشکار، مداخله­ای از نوع شناختی است و به شیوۀ پردازش و سطوح پردازش شرکت‌کنندگان برمی‌گردد. بر اساس مطالعات روان‌شناسی شناختی و سبک‌های یادگیری، شیوه­های پردازش و انواع پردازش­ها در افراد ارتباطی با جنسیت ندارد (ژنگ، 2014). ازاین‌رو تأثیری که حاصل از دستکاری عزت‌نفس در شرکت‌کنندگان ایجاد شده است ازلحاظ جنسیت یکسان است.

به‌طورکلی پژوهش بر روی سازۀ عزت‌نفس ناآشکار موضوع تازه‌ای است و این حوزه از مطالعات عزت‌نفس به‌تازگی در روان‌شناسی مطرح شده است و اکثر پژوهش‌های انجام‌شده در مورد آن عمدتاً بر روی مشخص کردن ماهیت آن و ارتباط آن با عزت‌نفس آشکار و نیز روش‌های سنجش و اندازه‌گیری آن بوده است. اکثر پژوهش‌های حوزۀ عزت‌نفس ناآشکار از این اعتقاد اساسی برخاسته‌اند که گزارش‌های شخصی و اندازه‌گیری‌های هشیارانه از عزت‌نفس آشکار می‌تواند در تضاد با واقعیت باشد و نشان‌دهندۀ بازنمایی‌های صحیحی از خویشتن واقعی افراد نباشد. ازاین‌رو همان‌طور که در مقدمۀ مقاله نیز ذکر شد، با روش‌های ارزیابی ناآشکار که عمدتاً بر پایۀ ارزیابی ناهشیار یا زیرآستانه‌ای قرار دارند امید است بتوان بر محدودیت‌ها و مشکلات روش‌های سنجش آشکار غلبه کرد و با این روش‌ها امید تازه‌ای ایجاد شده است تا از طریق آن‌ها کیفیت سنجش ویژگی‌های شخصیتی افزایش یابد.

محدودیت­هایی که در مطالعۀ حاضر وجود داشت شامل: 1- عدم اجرای مطالعۀ پیگیری  بعد از پس‌آزمون‌ها و به همین سبب، عدم امکان بررسی میزان ماندگاری دست‌کاری‌های مثبت و منفی عزت‌نفس ناآشکار و 2- جدید و در آغاز راه بودن کاربرد نرم‌افزار دستکاری عزت‌نفس ناآشکار بود. ازاین‌رو به پژوهشگران پیشنهاد می­شود در پژوهش­های آتی ویژگی­های روان‌سنجی نرم‌افزار مورد بررسی قرار گیرد و در مطالعات بعدی دستکاری عزت‌نفس ناآشکار از مرحلۀ پیگیری نیز جهت بررسی میزان ماندگاری دستکاری عزت‌نفس ناآشکار بر روی گروه‌های مختلف افراد استفاده شود. 

 

سپاسگزاری: از کلیه مسئولان و کارکنان دانشگاه و از تمامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان کردستان که در این پژوهش شرکت کردند و پژوهشگر را یاری نمودند قدردانی می‌شود. این پژوهش با حمایت مالی دانشگاه فرهنگیان به شماره 124/502/52101 انجام شده است.

 



[1] - Zeigler-Hill

[2] - Crocker and Knight

[3] -Swann, Schneider, & McClarty

[4] - Martens, Greenberg, Allen, Hayes, Schimel & Johns

[5] - Self

[6] - baron, birn & branscombe

[7] - kunda

[8] -Sari, Bilek & Çelik.

[9] - Intuitions

[10] - Zheng

[11] - Huajian & Luo

[12] - Dual process model

[13] - Explicit

[14] - Implicit

[15] -Serenko & Turel

[16] - Automatic-intuitive processes

[17] - Controlled-deliberative processes

[18] - Reflective

[19] - Zeigler & Jordan

[20] - Non Reflective

[21] - Hiller, Steffens, Ritter&  Stangier

[22] - Wegener, Geiser, Alfter, Mierke,  Imbierowicz & et al

[23] - Creemers, Scholte, Engels, Prinstein&  Wiers

[24] - Tuijl, Verwoerd & Jong

[25] - Kim & Moore

[26]- Schwerdtfeger & Scheel

[27] - subliminal perception

[28]  - Svaldi, Zimmermann & Naumann

[29] - Naumann, Tuschen-Caffier, Trentowska, Caffier & Svaldi

[30] - Hank & Baltes-Götz

[31] - Elfering & Grebner

[32] - Espinosa, Valiente, Varese & Bentall

[33] - Jiang, Zhang, Ke, Hawk, & Qiu

[34] - Farrar, Stopa & Turner

[35] - Lewis

[36] -Name Initial Preferences Task (IPT)

[37] - Nuttin

[38] - Smeijers, Vrijsen, Oostrom, Isaac, Speckens, Becker, Rinck & et al

[39] - Implicit self-esteem manipulation (ISEM)

[40]-  Self-acceptance

[41] - Self-representation

-          بارون، رابرت.، بیرن، دان و برنسکامب، نایلا. (2006). روان‌شناسی اجتماعی، ترجمۀ یوسف کریمی، نشر دوران، 1390.
کاندا، زیوا. (2002). شناخت اجتماعی. ترجمۀ حسین کاویانی، نشر مهر کاویان، 1388.
-          بشرپور، سجاد.، صمدی فرد، حمیدرضا. (1397). افکار خودکشی در دانش­آموزان پسر:نقش خودپنداره، عزت­نفس و سلامت اجتماعی، فصلنامۀ پژوهش های روانشناسی اجتماعی، 31(5): 1-16.
-          رمضانپور، مهرناز.، شرقی، علی.، صالح صدق پور، بهرام. (1397). رابطه ادراک کیفیت مسکن و محیط مسکونی با عزت­نفس ساکنین محله­های ناهمگن، فصلنامۀ پژوهش های روانشناسی اجتماعی، 34(5): 23-48.
-          فرح بیجاری، اعظم.، قمری، راضیه.، و فعلی، سمانه. (1397). نقش عدم اطمینان، عزت نفس، حس قدرت شخصی و محرومیت نسبی شخصی در مادی­گرایی دانشجویان، فصلنامۀ پژوهش های روانشناسی اجتماعی، 30(5): 93-110.
-          ملکی، بهرام. (1397). نقش عزت‌نفس آشکار و ناآشکار در پیش‌بینی نشانگان افسردگی، افکار خودکشی و احساس تنهایی، فصلنامه مطالعات روان‌شناختی، 14(4): 106 - 91.
-          ملکی، بهرام و خواجه، هایده. (1395). دستکاری عزت‌نفس و تغییرپذیری عملکرد قلبی عروقی، فصلنامه مطالعات روان‌شناختی، 12(1): 157 - 141.
-          ملکی، بهرام.، علی‌پور، احمد.، زارع، حسین و شقاقی، فرهاد. (1395). عزت‌نفس آشکار و ناآشکار پیش‌بینی کنندۀ عملکرد قلبی عروقی، فصلنامه روان‌شناسی سلامت، 5(18): 20 - 5.
-          ملکی، بهرام.، علی‌پور، احمد.، زارع، حسین و شقاقی، فرهاد. (1393). بررسی مقدماتی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس ترجیح حروف الفبای نام برای سنجش عزت‌نفس ناآشکار، فصلنامه اندازه‌گیری تربیتی، 5(17): 123 - 101.
-          Creemers, D., Scholte, R. Engels, R., Prinstein, M., Wiers, R. (2012). Implicit and explicit self-esteem as concurrent predictors of suicidal ideation, depressive symptoms, and loneliness. Journal of Behavior Therapy & Experimental Psychiatry, 43(1): 638-646.
-          Crocker, J., Knight, K.M., (2005). Contingencies of self-worth. Curr. Dir. Psychol. Sci. 14(1): 200-203.
-          Elfering, A., & Grebner, S. (2012). Getting used to academic public speaking: global self-esteem predicts habituation in blood pressure response to repeated thesis presentations, Applied Psychophysiology and Biofeedback, 37(2):109-20.
-          Espinosa, R., Valiente, C., Varese, F., & Bentall, R. (2018). Can We Ameliorate Psychotic Symptoms by Improving Implicit Self-Esteem? A Proof-of-Concept Experience Sampling Study of an Evaluative Classical Conditioning Intervention, Journal of Nervous and Mental Disease. 206(9): 699-704.
-          Farrar, S., Stopa, L., & Turner, H. (2015). Self-imagery in individuals with high body dissatisfaction: The effect of positive and negative self-imagery on aspects of the self-concept. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 46(1): 8-13.
-          Hank, P., & Baltes-Götz, B. (2019). The Stability of Self-Esteem Variability: A Real-Time Assessment, Journal of Research in Personality, 79(2): 143-150.
-          Hiller, T.S., Steffens, M.C., Ritter, V., & Stangier, U. (2017). On the context dependency of implicit self-esteem in social anxiety disorder, Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry. 57(5): 118-125.
-          Huajian, C., & Luo, Y. L.L. (2017). The heritability of implicit self-esteem: A twin study, Personality and Individual Differences, 119(4): 249-251.
-          Kim, H. S., & Moore, M. T. (2019). Symptoms of depression and the discrepancy between implicit and explicit self-esteem. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 63(2): 1-5.
-          Lewis, N. (2019). Experiences of upward social comparison in entertainment contexts: Emotions, state self-esteem, and enjoyment, The Social Science Journal, In Press.
-          Martens, A., Greenberg, J., Allen, J., Hayes, J., Schimel, J., & Johns, M. (2010). Self-esteem and autonomic physiology: Self-esteem levels predict cardiac vagal tone. Journal of Research in Personality, 44(5): 573-584.
-          Naumann, E., Tuschen-Caffier, B., Trentowska, M., Caffier, D., & Svaldi, J. (2015). The effects of a self-esteem manipulation on body dissatisfaction in binge eating disorder, Journal of Experimental Psychopathology, 6(1): 28-39.
-          Nuttin, J. M. Jr. (1987). Narcissism beyond Gestalt and awareness: The name letter effect. European Journal of Social Psychology, 15(3): 353-361.
-          Riketta, M., & Dauenheimer, D. (2003). Manipulating self-esteem with subliminally presented words. European Journal of Social Psychology, 33(5): 679-699.
-          Sari, S. A., Bilek, G. & Çelik, E. (2018). Test anxiety and self-esteem in senior high school students: a cross-sectional study. Nordic Journal of Psychiatry, 72(2): 84-88.
-          Schwerdtfeger, A., Scheel, S. (2012). Self-esteem fluctuations and cardiac vagal control in everyday life. International Journal of Psychophysiology, 83(3): 328-335.
-          Serenko, A.; Turel, O. (2019). A dual-attitude model of system use: The effect of explicit and implicit attitudes. Information & Management, 56 (5): 657–668.
-          Smeijers, D., Vrijsen, J., Oostrom, I., Isaac, L., Speckens, A., Becker, B., & Rinck, M. (2017). Implicit and explicit self-esteem in remitted depressed patients. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 54(1): 301-306.
-          Svaldi, J., Zimmermann, S., & Naumann, E. (2012). The impact of an implicit manipulation of self-esteem on body dissatisfaction, Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 43(1): 581-586.
-          Swann, W. B., Jr., Schneider, C., & McClarty, K. (2007). Do our self-views matter? Self-concept and self-esteem in everyday life. American Psychologist, 62(2): 84-94.
-          Tuijl, L., Verwoerd, J., & Jong, P. (2018). Influence of sad mood induction on implicit self-esteem and its relationship with symptoms of depression and anxiety. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 60(1): 104-110.
-          Wegener, I., Geiser, F., Alfter, S., Mierke, J., Imbierowicz, K., Kleiman, A., Koch, A., & Conrad, R. (2015). Changes of explicitly and implicitly measured self-esteem in the treatment of major depression: Evidence for implicit self-esteem compensation, Comprehensive Psychiatry, 58(1): 57-67.
-          Zeigler-Hill, V. (2013). Self-Esteem. New York: Psychology Press.
-          Zeigler-Hill, V., & Jordan, C. (2010). Two faces of self-esteem: Implicit and explicit forms of self-esteem. In B. Gawronski & K. Payne, Eds. Handbook of implicit social cognition: Measurement, theory, and applications, New York, NY: Guilford Press, (pp. 392-407).
-          Zheng, J. (2014). Exploring Implicit Cognition: Learning, Memory, and Social Cognitive Processes, Pennsylvania: Hershey Press.