نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه روانشناسی، مجتمع آموزش عالی لارستان، فارس، ایران

2 کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی، مجتمع آموزش عالی لارستان، فارس، ایران

چکیده

مقدمه: نوجوانان تحت پوشش کمیته امداد تلاشی مضاعف برای مخفی کردن عضویت در این نهاد دارند و این به خاطر داغ ننگی است که به عضویت در این نهاد حمایتی در جامعه زده می‌شود. گویا تحت پوشش نهادهای حمایتی بودن، هویت اجتماعی فرد را تضییع می‌نماید. پژوهش حاضر به بررسی چالش‌های زندگی اجتماعی نوجوانان با هویت اجتماعی خود به‌عنوان عضوی از کمیته امداد در نوجوانان دانش‌آموز می‌پردازد.
روش: این پژوهش با روش گراندد تئوری اجرا شد. بدین منظور تعداد 20 نفر از دانش‌آموزان دختر و پسر متوسطه دوم تحت پوشش کمیته امداد با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند و تئوریک تا اشباع داده‌ها و از طریق مصاحبه‌های عمیق نیمه‌ساختاریافته مورد مطالعه قرار گرفتند. داده‌ها پس از جمع‌آوری، ثبت و کدگذاری شده و در قالب مقوله‌های اصلی دسته‌بندی شدند و از طریق فنون کدگذاری کوربین و اشترواس به صورت کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شدند.
یافته‌ها: مجموعاً 50 و در نهایت 33 کد اولیه از مصاحبه‌ها به دست آمد و در مراحل بعدی تحلیل، پدیده اصلی بنام پنهان‌سازی هویت، زمینه‌ها، علل، راهبردها و پیامدها از مصاحبه‌ها استخراج شد. آسیب دیدن احترام، اجتناب از تمسخر و ممانعت از طرد از علل پنهان‌کاری است. زمینه بروز پنهان‌کاری قرار گرفتن در مقابل افراد طبقه بالادست است. محیط مدرسه جایی است که این دانش-آموزان برایشان حیاتی است که همکلاسی‌ها و معلمان متوجه نشوند.
نتیجه‌گیری: مسائل پیش روی این شهروندان نشان می‌دهد که باید درجهت تغییر نگرش جامعه به فقرا به‌منزله افرادی بااعتبار اجتماعی اندیشید؛ چیزی درآموزه‌های دینی نیز یافت می‌شود.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Challenges of adolescents' social life with their social identity as a member of Imam Khomeini

نویسندگان [English]

  • somayeh Gholami 1
  • Narges Abbaszadegan 2

1 Assistant Professor in Pschology, Larestan higher Education Complex

2 Master of Educational Psychology.Larestan higher Education Complex.Fars.IRAN

چکیده [English]

Introduction: The purpose of this research is to analyze the phenomenon of identity cloaking under the Imam Khomeini Relief Committee in second grade high school students in Bandar-lengeh.This research was carried out qualitatively and in a grounded method.
Method: The research area in this study is all second-grade female secondary school students covered by the Relief Committee. A total of 20 students covered in the research participated in the study, which became accessible to theoretical saturation by targeted sampling. Then the data were analyzed by the method suggested by Strauss & Corbin consisting of coding (open, pivotal & optional).
Result: A total of 50 and finally 33 initial codes were obtained from the interviews, and in the later stages of the analysis, the main phenomenon called identity concealment, contexts, causes, strategies and consequences were extracted from the interviews. Damage to respect is the avoidance of ridicule and the rejection of the causes of secrecy. The ground conditionis exposed in front of the people in higher social class. The school environment is a place where these students are vital that classmates and teachers do not notice.
Conclusion: These problems that facing these citizens show that should be more invistigated about changing society's attitude towards the poor as people with social credibility; something can also be found in religious believe.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Identity concealment
  • Stigma
  • Challenges of adolescents' social life
  • secondary school students

مقدمه

قانون اساسی بر تأمین نیازهای افراد بی‌سرپرست و نیازمند به‌عنوان اقشار آسیب‌پذیر جامعه تأکید کرده است و با توجه به اصل حفظ نهاد خانواده، اصل برقراری عدالت اجتماعی، اصل پیشگیری از مفاسد اجتماعی و اصل رعایت حقوق شهروندی موظف است تا این گروه را زیر چتر حمایتی خود قرار دهد. کمیته امداد امام خمینی (ره) ازجمله سازمان‌هایی است که به امور این افراد پرداخته و جهت توانمندسازی آنان اقداماتی را انجام می­دهد. در کنار تمام مزایایی که عضویت در این نهاد دارد، افراد تحت پوشش این نهاد مانند افراد تحت پوشش سایر نهادها (خانواده­های ایثارگران، شهدا و بهزیستی) از مسائل و بحران­هایی، ازجمله بحران هویت[1]، رنج می­برند (جان­علی­زاده چوب­بستی، رازقی و کسائیان، 1396). ازآنجاکه فقر تنها به جنبه اقتصادی محدود نمی­شود و جنبه­های روانی- اجتماعی چشمگیری دارد (شادی­طلب، وهابی و ورمزیار، 1384)، فرد فقیر از خود می­پرسد که من در نظر دیگران چگونه هستم؟ مردم در مورد من چگونه می­اندیشند؟ جایگاه من نزد افراد کجاست؟ آیا منزلت اجتماعی من با عضویت در یک نهاد متزلزل می­شود؟ و این موضوع باعث آسیب‌پذیری هویت آنان می­شود. هویت به معنای شخصیت یا وجود عینی هر فرد (هیلند[2]، 2019) مبنایی اجتماعی دارد و از خلال تعامل با دیگران تحقق می­پذیرد. تعلق و عضویت در سازمان­های متعدد اجتماعی، عنصری مهم در تعیین هویت افراد محسوب می­شود. عضویت در برخی نهادها، به دلیل پیش­داوری­هایی که در مورد آنان وجود دارد منجر به چالش­های گوناگونی برای این افراد می­شود. افراد برای مقابله با این چالش­ها رفتارهای گوناگونی از خود بروز می­دهند. یکی از این راهکارهایی که فرد به کار می­برد؛ پنهان­سازی هویت[3] است. این گروه از افراد هویت خود را مانند یک راز نگه می­دارند (کوئین[4]، 2017).

ازآنجاکه لازمه تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتن، دارا بودن شاخص­هایی از فقر مانند نبود سرپرست خانوار به دلیل مرگ، اعتیاد، زندان یا ازکارافتادگی وی، درآمد پائین خانواده، سن و سواد سرپرست نامناسب خانواده، وضعیت اقتصادی نامناسب، داشتن محرومیت از وسایل و امکانات رفاهی است (ارضروم چیلر، 1384)، قرار گرفتن در این مقوله اجتماعی فرد را فاقد اعتبار می­کند و درباره مفهوم خود به‌عنوان انسان کامل، خویشتن او را زیر سؤال می­برد (هیثرتون[5]، 2003). به‌واقع، فقر به‌طور طبیعی یک هویت اجتماعی است. بدین ترتیب، فردی که برچسب تحت پوشش بودن بخورد، بدین معناست که استانداردهای یک زندگی خوب را ندارند. بر همین مبنا، ناگزیر جامعه با برچسب­ها منفعلانه برخورد نمی­کند. دانش­آموزان عضو تحت پوشش کمیته امداد، به دلیل موقعیتی که در آن قرار دارند، ممکن است توسط همسالان و همکلاسی‌ها مورد تمسخر قرار گیرند. وجود نگرش منفی به فقر، نگاه­های ترحم­آمیز به این پدیده و فقدان آگاهی جامعه از توانمندی­های این افراد نیز از وجوه منفی قرار گرفتن در طبقه اجتماعی کمیته امداد هست. افراد یاد می­گیرند که «نگرش دیگران به خود» را دریابند و این را به‌عنوان موضوعی اجتماعی ببینند. جامعه ابزارهایی برای دسته­بندی کردن افراد و خصیصه­ها را دارد که یکی را عادی و دیگری را متفاوت قلمداد کند. فردی خفیف یا بی­ارزش جلوه دهد (گافمن[6] به نقل از آبلون[7]، 2002).

در ادامه این مسیر، فرد خود را دارای یک هویت لکه­دار شده می‌بیند که تصور از خود، عزت‌نفس و خودپنداره‌اش را موردحمله قرار داده است (آبلون، 2002). واکنشی که فرد در مقابل این عدم تائید اجتماعی دارد، پنهان­کاری[8]، رازداری، کناره­گیری از تعاملات[9] و افشاگری احتیاط­آمیز[10] است (دنیل­لی و کرافت[11]، 2002). درواقع پنهان­کاری روشی برای محافظت از مورد تبعیض قرار گرفتن، قربانی تحقیر شدن و افزایش رضایت از زندگی است (پچانکس و برانستورم[12]، 2018). پنهان­سازی هویت ازلحاظ سلامت روانی و حتی جسمانی تأثیر منفی بر فرد دارد (اسمیت، برانسکمب، پستمز و گارسیا[13]، 2014؛ میدلینگر و هوپ[14]، 2014، و نیوهیسر و بارتو[15]، 2014) و در درازمدت با علائم اضطراب و افسردگی همراه می­شود (نیوکامب و موستانسکی[16]، 2010) و در واقع پنهان­کاری، سلامت اجتماعی را کاهش می­دهد چراکه طبق مطالعات روانشناسی اجتماعی، پذیرش اجتماعی یکی از شاخص­های سلامت اجتماعی شهروندان است. در واقع شهروندانی که حس پذیرش توسط دیگران را دریافت کنند، سلامت روان بیشتری دارند (کیخاوی، صفاری­نیا، علی پور و فرزاد، 1399).

علاوه­بر این، پنهان­سازی در مواقعی باعث می­گردد که فرد حمایت­های اجتماعی، آموزشی و سایر حمایت­ها را در گروه خود از دست بدهد، بعلاوه در گروهی عضویت دارد که به آن احساس تعلق ندارد و حتی منزجر است؛ این موارد در کنار ترس از افشای هویت، باعث کاهش کیفیت زندگی وی می­گردد (الیوت و دونه[17]، 2015).

بر همین مبنا، کوین و ارنشو[18] (2011) با پشتوانه تحقیقات متنوع، مدلی جامع ارائه دادند که در آن مخفی نمودن هویت نشان­دار شده با سه عامل احساس پیرامون خود (خودپنداره)، پیامدهای رفتاری و بهزیستی ارتباط دارد. در مورد عامل احساس فرد به خود می­توان گفت که طیف گسترده­ای از احساسات وجود دارد؛ برای مثال فردی ممکن است راجع به هویت خود احساس شرم نماید. درحالی‌که فرد دیگر با همان هویت، خود را مستحق حمایت­های اجتماعی می­داند و بنابراین هویت خود را افشا می­کند. این احساسات خود منتج به پیامدهایی مانند استرس، ترس و افسردگی می­شود. مقوله دیگر در این مدل میزان نفوذ هویت لکه­دار در خود پنداره فرد است. برای برخی از افراد هویت لکه­دار قسمت ناچیزی از خود است و برای تعدادی دیگر بخش بزرگی از هویتشان شده که زمان زیادی را به آن فکر می­کنند و باعث پریشانی روان‌شناختی‌شان می­گردد.

مؤلفه دیگر این مدل مفهوم درونی کردن کلیشه­های همراه با داغ ننگ است. این حالت وقتی رخ می­دهد که خود فرد نیز کلیشه­های جامعه در مورد هویت ضایع­شده را بپذیرد. برای مثال، فرد دارای بیماری روانی خود را فردی بی­ارزش بداند که نباید به او اعتماد کرد. تحقیقات نشان داده­است که افرادی دست به پنهان‌سازی هویت خود می­زنند که باورهای پیرامون داغ ننگ را درونی کرده­اند (کوین و ارنشو، 2013). تجربه تبعیض عامل دیگری برای پنهان­سازی هویت است. فردی که دست به مخفی نمودن می­زند، در تجربه­های قبلی خود هنگام افشای هویت در معرض عدم پذیرش، احترام کمتر، طرد، سوءاستفاده و حتی ضرب و شتم قرارگرفته است. کوین و ارنشو همچنین بیان می­کنند که در گروه­هایی که هویت خود را پنهان می­کنند، افرادی هستند که مستقیم تبعیض را تجربه نکرده­اند اما می­توانند ضایع شدن هویت را از قبل پیش­بینی کنند. افرادی که دست به پیش­بینی رفتارهای جامعه می­زنند، پریشانی روان‌شناختی بیشتری را تجربه می­کنند (کوین و چودیر، 2009).

در این مدل سهمی نیز برای افشاگری هویت در نظر گرفته‌شده است. افراد پنهان­کار در برخی مواقع برای دریافت حمایت یا کاستن از اندوه خود دست به افشاگری می­زنند اما در نزد افراد خاص. تحقیقات پیرامون این مؤلفه کمتر انجام‌شده که دقیقاً چه فرآیندهایی در افشا دخیل هستند. در پایان مدل مذکور عنوان می­دارد تعدادی از افراد نه‌تنها داغ ننگ را درونی نکرده و سعی در پنهان‌سازی آن نمی­کنند؛ بلکه در راستای تلاش برای رفع تبعیض و کلیشه اقدام می­کنند.

مشاهدات نگارندگان نشان می­دهد که دانش­آموزان در کلاس­های فوق‌برنامه‌ی درسی و غیردرسی برگزارشده از سوی کمیته حاضر نمی­شوند. در صورت لزوم به حضور در کمیته طفره رفته یا با خودروی دربست تا داخل محیط اداره حضور می­یابند و در مدرسه نیز اگر مسئولین برای دریافت هدایا آن‌ها را صدا بزنند، حضور نمی­یابند. وضعیت پوشش و اقلام مورداستفاده نفیس به‌گونه‌ای است که گزارش‌های واصله، مددکاران را مجبور به تفحص مجدد در مورد داشتن شرایط تحت پوشش بودن می­نماید. این دانش­آموزان چه تجاربی در محیط داشته­اند که دست به پنهان­کاری یا جبران افراطی می­زنند؟ چه آسیب­هایی از افشای هویت دیده­اند؟ علاوه بر این، یکی از اهداف مهم حوزه فرهنگی کمیته امداد امام خمینی (ره)، توانمندسازی فکری و فرهنگی خانواده­­های تحت پوشش است. بنابراین پنهان­کاری منجر به از دست دادن برنامه­های این معاونت شده، درواقع برنامه­ریزی­ها و هزینه­ها برای ارتقای سرمایه فرهنگی این قشر با مشکلاتی روبرو شده است.

زمینه­های اجتماعی و فرهنگی داغ ننگ در فرهنگ­های مختلف متفاوت است. در این قسمت مروری مختصر بر وضعیت­هایی که فرد داغ ننگ را تجربه می­کند و سعی در پنهان­کاری هویت می­کند؛ انجام‌شده است. سینها و کومار[19] (2018) در تحقیقات خود در هندوستان دریافتند که خدمه­هایی که کف زمین را می­شویند، توالت­ها را تمیز نموده، زباله­ها را جمع­آوری می­کنند یا در خانه­های مردم کار می­کنند، به‌واسطه این شغل داغ ننگ را تجربه می­کنند. این افراد به سبب قرار گرفتن در طبقات پایین اجتماعی توسط صاحبان کار به روش­های استبدادی با آن‌ها برخورد می­شود و دستورات خارج از وظیفه و پراکنده به آن‌ها داده می­شود. این مشاغل آن‌چنان داغ ننگی برای فرد دارند که در غیر از محل کار چنانچه شغلشان آشکار شود، توسط دیگر افراد نیز مورد تبعیض و تحقیر قرار می­گیرند؛ بنابراین این گروه از افراد سعی در پنهان نمودن هویت خود می­نمایند. زنان سرپرست خانوار که تحت پوشش کمیته امداد هستند نیز اغلب به همین مشاغل می­پردازند که پنهان­کاری اعضای خانواده از تحت پوشش کمیته بودن را توجیه می­کند.

ودادهیر، ذلولی، بنی فاطمه و نبیلی (1394) فرایند داغ ننگ­سازی بیماران افسرده را بررسی کردند. نتایج نشان داد که در مقایسه با بیماری­ها جسمی مانند بیماری کلیوی، فرد افسرده داغ ننگ دریافت می­کند و این وضعیت باعث پنهان­کاری شده که درنتیجه بیمار به مراکز درمانی رجوع نمی­کند و برای عادی جلوه دادن خود کوشش طاقت‌فرسا می­نماید.

یکی دیگر از مسائلی باعث تجربه کردن داغ ننگ می­شود، بیکاری است که سلامت روان را نیز کاهش می­دهد (اودانل و کوریگان و گالاگر[20]، 2015 و رامشگر، نایبی و محسنی تبریزی، 1396) البته کسانی که هویت بیکار بودن خود را از دوستان و اطرافیان پنهان می­کنند، سلامت روانی­شان نسبت به افرادی که آشکار می­کنند بالاتر است (رامشگر، نایبی و محسنی تبریزی، 1396). بیکاری سرپرست خانوار در برخی خانواده­های تحت پوشش کمیته نیز وجود دارد که موجب تجربه داغ ننگ است. جان­علی­زاده چوب­بستی، رازقی و کسائیان (1396) در مطالعه خود نشان دادند که حتی دانشجویان تحت حمایت بنیاد شهید نیز داغ ننگ را تجربه می­کنند و برای جلوگیری از طعنه و تمسخر هویت خود را پنهان می­کنند.

در توضیح این پدیده می­توان گفت که داغ، یک موضوع روانی- اجتماعی بوده و درواقع یک‌زبان ارتباطی است. داشتن دید وصله ناجور بودن به یک شخص، در کنش­ها و تعاملات اجتماعی و روزمره فرد، به اجتناب فرد از موقعیت­های اجتماعی و برقراری ارتباط با دیگران منجر خواهد شد؛ زیرا برقراری ارتباطاتی مانند این جز نگاه تحقیرآمیز و تخریب شخصیت برای فرد با هویت ضایع‌شده سودی ندارند. یکی از استراتژی­هایی که فرد می­تواند برای جلوگیری از ارزیابی­های منفی توسط دیگران انجام دهد پنهان کردن هویت خود است. هرچند یافته­های لت­کمان[21] (2002) متفاوت است و معتقد است پنهان­کاری باعث ناامیدی و انزوا می­شود و اگر نیز هویت فرد آشکار شود، انگ دروغ‌گویی و دوشخصیتی بودن نیز اضافه می­گردد.

در جمع­بندی همان‌گونه که شرح داده شد نوع شغل، بیکاری، چاقی و هر موضوعی می­تواند صفتی شود که قدرت داغ ننگ شدن را دارد. درواقع داغ ننگ قدرتش را در بطن روابط اجتماعی به دست می­آورد، یعنی جایی که فرد عزت‌نفسش دچار آسیب می­شود و قسمتی از هویتش بی­ارزش می­شود. یکی از اندیشمندان حوزه داغ ننگ، گافمن است. او معتقد است که صفتی که بدنام­کننده و ننگ­آور باشد، داغ ننگ محسوب می­شود (گافمن، 1386). درواقع هر صفتی که فرد را نگران کند که مورد پذیرش سایر مردم قرار نگیرد و دارای کلیشه­های منفی باشد، داغ ننگ محسوب می­شود (رامسدن[22]، 2009).

گاهی عضویت در یک گروه اجتماعی، داغ ننگ محسوب شده و هویت اجتماعی فرد را بی­اعتبار می­سازد (رامسدن، 2009) و فرد را در معرض سوگیری قرار می­دهد. در این راستا، پدیده­ای به نام «پنهان­سازی هویت لکه­دار[23]»، رخ می­دهد. درواقع یکی از راهبردهای متداول مدیریت هویت، تصمیم به پنهان­سازی یا افشاگری است. تصمیم به افشا بستگی به پیامدهای آن دارد و تصمیم به پنهان‌کاری وقتی رخ می­دهد که منجر به بالا رفتن ارزش فرد و جلوگیری از بی‌اعتباری می­شود. درواقع پنهان­کاری بر تعامل اجتماعی اثرگذار بوده و شانس پذیرش در گروه را بالا می­برد (نیوهسلر، بارتو و تیمرسما[24]، 2017).

تردیدی نیست که بخشی از تحولات جامعه در تحول معناها رخ می­دهد. در خصوص مفهوم فقر نیز به نظر می­رسد که در جامعه کنونی با توجه به جولانگاه فضاهای مجازی که مردمان انواع نعمت­های خود را به نمایش می­گذارند، فقر داغ ننگ شدیدتری را همراه دارد. یعنی فقرا علاوه بر فشار اقتصادی، بار سنگین روانی فقر را نیز باید به دوش بکشند و همچنین وضع نامطلوب زندگی خود را پنهان سازند. مسئله فقر تا جایی پیش رفته است که پژوهشگران دیگر آن را مفهومی ایستا که فقط جنبه اقتصادی دارد در نظر نمی­گیرند و مایلند از اصطلاح «مطرودیت اجتماعی[25]» که مفهومی پویاست استفاده کنند. در کلمه مطرودیت اجتماعی فقر ساختاری است که همه مبادلات انسانی، فعالیت­ها، حقوق و هویت اجتماعی فرد را در بر می‌گیرد (غفاری و امیدی، 1389). پیرامون همین بحث، مطالعات نشان داده­اند که محله زندگی فرد و حتی نمای ساختمان تاثیر مستقیم بر عزت نفس فرد دارد. افرادی که در محلات بالاتر مسکونی زندگی می­کنند، عزت نفس بالاتری دارند و تعامل قوی­تری با هم دارند و افراد ساکن در مناطق پایین شهری، کاهش عزت نفس را به دنبال دارد و دید منفی به افراد ساکن در این مناطق وجود دارد (رمضان­پور، شرقی و صالح صدق­پور، 1398). در این راستا باید این موضوع موردبررسی قرار گیرد که جامعه در حال تحمیل چه پیامدهایی به افراد فقیر است؟ آن‌ها چه درکی از وضع موجود خود دارند؟ فقط بررسی تجربه زیسته می­تواند وضعیتی که بر فقرا می­رود را عمیقاً آشکار کند. با توجه به اینکه تجربیات افراد مهم­ترین منبع اطلاعات برای بررسی موضوع موردنظر است، پژوهش حاضر قصد شناخت عمیق این پدیده را دارد و سعی نموده است تحلیلی بر پدیده پنهان‌سازی هویت تحت پوشش کمیته امداد امام (ره) بودن در میان دانش­آموزان متوسطه دوره دوم مشغول به تحصیل در شهرستان بندرلنگه را مورد جستجو قرار دهد.

سنجش وضعیت روانی- اجتماعی دانش­آموزان نوجوان عضو در کمیته امداد (ره) به لحاظ آینده­ای که پیش رو دارند دارای اهمیت است. طبیعتاً با شناخت این پدیده و متغیرهای مؤثر در آن منجر به سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها بهتر شده و می­توان قدمی در جهت توانمندسازی روانی و بهبود کیفیت زندگی و سلامت روان آنان برداشت. سؤالاتی که پژوهش حاضر به دنبال کنکاش در آن‌هاست عبارت‌اند از: چالش­های پیش روی نوجوانان در اجتماع به عنوان عضوی از کیمته امداد بودن چیست؟ خودپنداره اجتماعی افراد تحت پوشش چگونه است؟ چه پویش­هایی باعث می­شود که برخی از افراد دست به پنهان‌کاری یا آشکارسازی عضو کمیته امداد بودن بزنند؟ عضویت در کمیته امداد چه معنایی برای آن‌ها دارد؟ آنان با افراد مشابه خود چگونه برخورد می­کنند؟ ادراک منفی در مورد منزلت تحت پوشش کمیته بودن از کجا نشأت می­گیرد؟ پیامدهای این پنهان­کاری چیست؟

 

روش

این پژوهش با روش کیفی و رویکرد گراندد تئوری انجام شد. پژوهش با نمونه‌گیری هدفمند شروع و با نمونه‌گیری نظری ادامه یافت. جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها به‌صورت هم‌زمان انجام شد. سه روش برای جمع‌آوری داده‌ها مورداستفاده قرار گرفت: مشاهده، مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته و یادداشت‌برداری. مشاهدات مددکاران مبنی بر رفتارهای نوجوانان عضو این نهاد مورد پرسش قرار گرفت. مصاحبه با نوجوانان با سؤالات کلی ساده شروع و به سمت سؤالات جزئی‌تر پیشرفت و تمام مصاحبه‌ها ضبط و دست‌نویس شد و به تأیید مشارکت‌کنندگان رسید. داده‌های به‌دست‌آمده از هر مصاحبه جهت کدگذاری به‌صورت نوشتاری درآمد و به روش تحلیل مقایسه‌ای مداوم و مطابق با روش اشتراوس و کوربین مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. بعد از هر مصاحبه یادداشت­های از نوار استخراج‌شده و کلیه مصاحبه‌ها خط به خط خوانده شد و مکرراً بازنگری شد.

حوزه پژوهش موردمطالعه در این پژوهش دانش­آموزان دختر و پسر متوسطه دوم تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) شهرستان بندرلنگه که در سال تحصیلی97-96 مشغول به تحصیل می‌باشند، بود. در این پژوهش با شناخت کامل مددکاران از جامعه آماری موردپژوهش (مددجویان) نمونه‌هایی به‌صورت هدفمند مورد گزینش قرار گرفتند که بیشترین چالش را نسبت به عضویت در کمیته امداد نشان داده باشند. در روش­های کیفی پیش‌بینی تعداد افراد نمونه از قبل امکان‌پذیر نیست و نمونه‌گیری زمانی به اتمام می­رسد که داده‌ها به اشباع رسیده باشند. این پژوهش با انجام 20 مصاحبه با دانش­آموزان به اشباع نظری رسید. به‌طورکلی مصاحبه‌ها حدود80 تا 140دقیقه طول کشید.

یکی از ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق بود. سؤالاتی که چرا در برنامه­های آموزشی، هنری و فرهنگی حضور نمی­یابی؟ دلیل نگرفتن بسته­های حمایتی از مدرسه چه بوده است؟ دو نمونه از سؤالات برای تحریک بحث بود. اطلاعات به‌دست‌آمده از مصاحبه­ها با به‌کارگیری روش گرانددتئوری مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. به این صورت که مصاحبه حاصل از مشارکت­کنندگان، سطر به سطر به نوشته تبدیل شد. سپس، به هر جمله یا عبارت یک کد اختصاص یافت، گاه به یک خط چند کد و در برخی موارد به چند خط، یک کد اختصاص یافت. داده­ها به روش پیشنهادی استرواس و کوربین که مشتمل بر کدگذاری باز، محوری و انتخابی است، تجزیه‌وتحلیل شدند. از کل داده­­های مصاحبه­ها، درمجموع 50 و درنهایت 33 کد اولیه استخراج گردید. به دو روش، انتخاب کدها انجام شد. نخست استفاده عینی از واژه­ها و جملات مشارکت­کنندگان و دوم استنباط پژوهشگر از کلمات و عبارات گروه نمونه. پس از مشخص شدن کدهای اولیه، کدها مقایسه شد و تفاوت­ها و شباهت­ها تعیین گردید. در ادامه کدهای مشابه، یک عنوان کلی­تر را تشکیل داد. این روند ادامه یافت تا پدیده مرکزی «پنهان‌کاری»  به‌عنوان متغیر مرکزی به دست آمد.

در این مطالعه برای دستیابی به اعتبار پژوهش، جنبه­های مختلفی مد­نظر قرار گرفت. استاد ناظر به‌عنوان بازرس خارجی[26] در تمامی مراحل پژوهش نظارت و راهنمایی داشته است. از روش­های دیگر اعتبارسنجی در روش کیفی اعتبار از طریق اعضا است. در این پژوهش نیز نتایج پژوهش به مصاحبه­شوندگان برگردانده و سپس با نظر آن‌ها مطابقت داده شد.

همچنین قابل‌ذکر است که کلیه ملاحظات اخلاقی در جمع­آوری داده­ها رعایت شد. بدین‌صورت که پیش از شروع کار رضایت شرکت­کنندگان و سرپرست خانوار برای شرکت در پژوهش جلب شد. پیش از شروع مصاحبه، به شرکت­کننده به‌خوبی موضوع و روش اجرا توضیح داده شد. از اطلاعات خصوصی و شخصی داوطلبین محافظت شد. به دلیل حضور در اداره برای مصاحبه، هزینه ایاب و ذهاب به شرکت­کنندگان پرداخت شد و مشارکت در تحقیق موجب هیچ‌گونه بار مالی برای شرکت­کنندگان نشد. این پژوهش با موازین دینی و فرهنگی آزمودنی و جامعه هیچ‌گونه مغایرتی ندارد.

 

یافته­ها

نتایج تحلیل داده­ها نشان داد که 14 نفر از مشارکت­کنندگان تحقیق بسیار سعی در پنهان­کاری هویت اجتماعی خود داشته و تنها 6 نفر برایشان فرقی نمی­کرد که دیگران متوجه این موضوع شوند. اکثریت مشارکت­کنندگان در همه‌جا پنهان­کاری نمی­کنند. این گروه بیشتر در مقابل افراد طبقه بالادست، دست به پنهان­کاری می­زنند. محیط مدرسه جایی است که این دانش­آموزان برایشان حیاتی است که همکلاسی‌ها و معلمان متوجه نشوند. اگر همسایگان تحت پوشش بوده یا دوستانی تحت پوشش داشته باشند، افشاگری از دید آن‌ها بلامانع است. دلایل، محیط­های پنهان­کاری، راهبردهای رفتاری پنهان­کاری و چرایی پنهان­کاری در زیر به‌صورت مشروح آمده است:

 

شرایط علّی: دلایل پنهان­سازی عضویت در کمیته امداد

آسیب دیدن احترام

از نگاه نوجوانان تحقیق حاضر، تغییر ارزش‌های جامعه به‌سوی امور مادی روزبه‌روز بیشتر می­شود و کفه ترازوی احترام به‌سوی پولدارها سنگینی می‌کند. واژگانی نوپدید در جامعه متولدشده مانند «زندگی لاکچری»، «باکلاس بودن» و «بچه مایه­دار» اشاره کرد که با رفتارها و رویه‌های خاصی در زندگی «سوپر پولدارها» جلوه­گری می‌کند. این در حالی است که در مقابل، جمعیت کم برخوردار جامعه به لحاظ دارا بودن احترام و منزلت اجتماعی احساس کاستی می­نمایند. نازنین دختر 17 ساله بیان کرد: «هیچ­وقت هم‌ردیف با سایرین به ما در جامعه توجه نمی­شود. چه کسی ما را به‌حساب می­آورد؟».

 هانیه هم از قول مادرش گفت: «یه مثالی هست که میگه پولت مال خودت و احترامت پیش مردم». یکی از مثال­های دیگر این مضمون عبارت فاطمه کلاس دهم بود: «مادرم میگه عقل مردم تو چشمشونه». آسیب دیدن احترام به حیطه مدرسه هم کشیده شده است و اظهاراتی مانند «من نامبر وان تو درس و مدرسه هستم اما به دلیل فاصله مالی با بقیه، معلم­ها رفتار خوبی با من ندارند. تو چشم معلم­ها پولدارهای تنبل جاشون بالاتره منه» نشان دهنده این امر است.

اجتناب از طعنه، تمسخر و تحقیر

مسخره کردن و دست انداختن یکدیگر یکی از واقعیات زندگی است. مصاحبه­شوندگان تحقیق حاضر عنوان داشتند که اگر دیگران بدانند آن‌ها تحت پوشش هستند، آن‌ها را مسخره می­کنند. «همسایه­ها فکر می­کنن هرکس تحت پوششه خیلی ضعیفه و رفتارشون عوض میشه. ما هم سعی می­کنیم که ندونن». اسماء دانش­آموز ساکن خوابگاه شبانه­روزی می­گوید: «بچه­های خوابگاه دایم طعنه می­زنند که خوابگاه شما که مفته ما مجبوریم شهریه بدیم». یکی از مشارکت­کنندگان تحقیق حاضر تحقیر و تمسخر خود را چنین بیان داشت: «راننده موقع پیاده کردن ما از سرویس جلو همه با تحقیر میگه کمیته­ای­ها پیاده شوند. یه حس تحقیری در کلامشه».

اجتناب از اجبار در پاسخ به سؤالات آزاردهنده

از نگاه نوجوانان پژوهش حاضر، سؤال‌هایی هست که نباید پرسیده شود و وقتی افرادی بدانند که فرد تحت پوشش کمیته هست به دنبال کسب اطلاع از حقوق و مزایا هستند. ازنظر مشارکت­کنندگان تحقیق این سؤالات آن‌ها را آزار می­دهد، چه در معاشرت‌های اجتماعی و چه در روابط شخصی؛ خواه دوستانه باشد و خواه عاطفی. سؤال‌هایی که یا وجهه فرد را تحت تأثیر منفی خود قرار می‌دهد، یا طرف مقابل را آزرده و معذب می‌کند. سؤال در مورد حقوق کمیته، چگونگی تحت پوشش قرار گرفتن، مزایا و ... ازاین ‌دست سؤالات هست. یکی از شرکت­کنندگان عنوان داشت: «بعضی‌ها می­پرسند تا بفهمند آدم تحت پوششه مثل مسلسل سؤال می­پرسند که ماهانه کمیته چند بهتون میده؟ یارانه شما چند برابره؟ فقط از پول صدقات مردم هست؟ کمک دیگه هم می­کنند؟ خرج مدرسه میدن؟ خرج دانشگاه چطور؟»

ناراحتی از مورد ترحم واقع­شدن

نوجوانان تحقیق حاضر به خاطر غرور جوانی مایل به دریافت دلسوزی و ترحم دیگران نیستند. این‌یکی از علل سعی در پنهان‌کاری است. دریافت هدایا، نذورات و نیکوکاری­های سایرین برای آن‌هاعذاب‌آور است. نازنین در این راستا بیان داشت: «حس دلسوزی دیگران واقعاً خوشایند نیست». دیگری گفت: «از اینکه اقوام بخواهند به ما کمک کنند؛ متنفرم و وقتی مادرم کمک اونها قبول می­کنه، باهاش دعوا می­کنم».

طرداجتماعی (ترس از طرد همسالان، معلمان و خواستگاران)

یکی از جان­مایه­های پررنگ در انگیزه پنهان­کاری نوجوانان پژوهش حاضر طرد شدن از گروه همسالان و معلمان بود. نوجوانان به وجود همسالان خود اهمیت بیشتری می­دهند. زمانی­که نوجوان از سوی همسالان خود به دلایلی طرد می­شوند به روحیه آن‌ها صدمه می­زند. «محدودیت‌های مادی» بیانگر این است که فقر به‌خودی‌خود، مانع از شکل‌گیری انسـجام و ادغام اجتماعی در بسیاری از حوزه‌های زندگی اجتماعی می‌شود و از سه مفهوم اولیه «ناتوانی در مصرف کالا»، «ناتوانی در تبادل هدایا» و «ناتوانی در دسترسی به خدمات» تشـکیل می‌شود.

نوجوانان مشارکت­کننده در تحقیق عنوان داشتند که در شبکه روابط خود با دیگران، قدرت عمل به انتظارات متقابـل و مبادله‌های مادی و نمادین را ندارند و خودشان به‌صورت داوطلبانـه از مشـارکت در ایـن‌گونـه مبادله‌ها اجتناب می‌کنند. این طردها خودخواسته نیستند و نوجوانان فقیر تحت‌فشار انتظـارات اجتمـاعی، طرد غیرارادی را تجربه می‌کنند. مهسا در رابطه با عدم ناتوانی در تبادل هدایا و طرد بیان می­کند: «یکی از دوستانم دایم هدایای خارجی که پدرش از دبی می­آورد را برای معلم فیزیک می­آورد. من خیلی معلم فیزیک را دوست دارم اما نمی­توانم هدیه به او بدهم و او مرا زیاد تحویل نمی­گیرد. تازه اگر بداند کمیته­ای هستم که هیچ دیگه جواب سلامم را هم نمی­دهد».

دیگری بیان داشت: «بچه­ها جشن تولد که می­گیرند برای مجلسشان انتظار هدیه خوب و تم لباس خاص دارند، اگر بدانند من فقیرم که دعوتم نمی­کنند». ناتوانی در مصرف کالا را نوجوان پژوهش را این‌گونه ابراز داشت: «نمیشه که با رفقا بروی بیرون و جیبت خالی. یک‌دفعه تو را هم می­برند ولی بار دوم یواشکی می­روند. برا همین هرجور شده جور می­کنم که کم نیارم و جیبم پر باشه».

نازنین کلاس یازدهم نیز تجربه طرد خود را چنین بیان کرد: «معلممون خوش‌تیپ‌ها را تحویل می­گیرد. من هم اصلاً وانمود نمی­کردم که مشکل‌داریم چون می­خواستم مورد توجه معلمم قرار بگیرم». ترس از طرد توسط خواستگار نیز این‌گونه اعلام شد: «خیلی سعی می­کنیم ظاهرمون درست کنیم که خواستگارها ندونن ماتحت پوشش هستیم. می‌ترسم اگر بدونن از دستشون بدم». ناتوانی در دسترسی به نفوذ و خدمات نیز طرد را به دنبال دارد. در این رابطه یکی از افراد اظهار کرد: «معلم با یکی از بچه­هایی که باباش لنج باربری داره رفت و آمد داره و باهم کارهای تجاری می­کنند. خیلی ناراحت میشم که من با معلم­ها رفت‌وآمد ندارم».

شرم حضور و خجلت از فقر

افراد فقیر به علت ناتوانی در مصرف کالا و نشانه‌هـایی کـه معمولاً دلالـت بـر یـک زنـدگی شایسته دارد، در بسیاری از جمع‌ها و محافل احساس شرم می‌کنند و سعی می‌کننـد کمتـر در آن‌ها حضور یابند. احسـاس معـذب بـودن از پیامدهای طرد اجتماعی است که در زندگی افراد فقیر مطالعه شده مشاهده می‌شود. بانویی شرکت‌کننده می‌گوید: «همه بچه­ها می­رفتند کلاس شنا. من پول نداشتم دوره آموزشی بروم و دایم می­گفتند تو هم بیا دیگه خجالت کشیدم و نمی­دانستم چی بگم». یکی دیگر از مصاحبه­شوندگان در مورد خجالتش از فقر بیان داشت: «وضع مالی بقیه دوستانم خوبه و منم خیلی خجالت می­کشم اگر بدانند تحت پوششم».

 احساس معذب بودن نیز بعضی مواقع به دنبال تجربه رفتارهـای طردآمیز شـکل مـی‌گیـرد. حمیده 14ساله می‌گوید: «چند بار جلسه اولیای مدرسه بود، نخواستم مادرم بیاد که نکنه ازش پول بخواهند و مجبور بشود بگه کمیته‌ای هستیم. احساس بدی دارم. با حرکات و رفتـار مـردم احسـاس می‌کنم همه از جریان زندگی‌ام باخبرن». مائده15ساله می‌گوید: «من هم دوست داشتم راحت به مجلسی برم و بدون خجالت و سرافکندگی سربلند کنم. فقط از شرکت در مراسم معذب هستم، چون پول کافی ندارم مثل مـردم بپوشـم. فکر می‌کنم اکثر مردم دنبال مادیـات هسـتن و من رو تو خودشون راه نمی‌دن».

بدترین تجربه مشترک دانش­آموزان از خجالت مواقعی بود که مدرسه آن‌ها را صدا زده و پاکت مخصوص کمک را می­دهد. یکی از مشارکت­کنندگان بیان داشت: «مواقعی که وسط کلاس میگن فلانی بیا دفتر، آدم آب میشه. بعدش هم که دائم بچه‌ها می­پرسند چکارت داشتند».

فقرا به‌مثابه تهدید

معاشرت با فقرا برای برخی افراد همچـون تهدیدی بر کسر شأن اجتماعی و احترام آن‌ها تصور می‌شـود. چنـین تصـوری باعـث مـی‌شـود پیوندهای اجتماعی صمیمی و نزدیک با آن‌ها کمتر شکل گیرد؛ بنابراین افراد تحت پوشش کمیته سعی در پنهان­سازی عضویت در یک طبقه کم‌درآمدرادارند. علی می­گوید: «خیلی پسرها نمی‌خـوان بـا خـانواده‌ای رفت‌وآمد کـنن کـه هـیچ‌کـس تحـویلشون نمی‌گیره. اگه بفهمن فقیریم آبروم پیش دوستام می‌ره». مریم عنوان داشت که مادرم به دایی می­گوید: «ما نیازی بـه پولـت نـداریم. فقط به ما سر بزن.» ولی اون می‌گه: «همسرم اجازه نمی‌ده و می‌گه خانواده تـو از قشـر پایین هستن و بچه­ها بی تربیت میشن».

دوستی خانواده­ها یا رفت‌وآمد با مادران نوجوانان که اغلب زنان بی­سرپرستی هستند می­تواند تهدیدی برای طرف مقابل باشد و برخی تمایل ندارند امنیت خانوادگی را در رابطه با ارتباط با این زنان به خطر بیاندازند. در مثالی یکی از دختران گفت: «مادر من زن جوانی است و بدون شوهر. یکبار که به خانه دوستم رفتیم و شب پدرش ما را به منزل رساند دیگر روابطمان سرد شد. به نظرم مادرش از زندگی خودش ترسید. قبلش که بفهمد من از چه خانواده­ای هستم کاری نداشت».

ترس از فقر بین نسلی

مفهوم «فقر بین نسلی» نشان‌دهنده این است که فقر پدیـده‌ای مـوقتی نیست و در دوره‌های طولانی تداوم داشته و به‌تدریج منابع و فرصت‌های ادغـام زنـان فقیـر را بـه تحلیل برده است. دختران تحقیق حاضر عنوان داشتند که اگر جامعه بداند آنها تحت پوشش کمیته امداد هستند، افرادی نامناسب به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را برای کاندید ازدواج به آنها معرفی می­کند. در نتیجه چنین ازدواجی، فقر تداوم می­یابد. مهسا یکی از دختران این موضوع را به این شکل عنوان داشت: «اصلاً دلم نمیخواد در آینده هم فقیر باشم. فقر بسه. پنهان می­کنم که تحت پوشش هستیم که هر کس نگه این‌ها فقیر بیچاره­اند و بلند شوند بیان خواستگاری».

 

زمینه پنهان­کاری

عدم برابری شرایط اقتصادی در محیط مدرسه و معلمان

اکثریت مشارکت­کنندگان در همه‌جا پنهان­کاری نمی­کنند. افراد تحقیق حاضر بیشتر در مقابل افراد طبقه بالادست، دست به پنهان­کاری می­زنند. اگر همسایگان تحت پوشش بوده یا دوستانی تحت پوشش داشته باشند، افشاگری از دید آن‌ها بلامانع است. نوجوانان تحقیق حاضر به آرمان­های یک زندگی مطلوب که شامل سلامت پدر به عنوان سرپرست خانوار، درآمد کافی، منزل خوب، داشتن ماشین و وابسته نبودن به دیگران هست؛ واقفند. آشکار شدن هویت تحت پوشش بودن به معنای نداشتن این آرمان­هاست. در این شرایط فرد دست به کتمان می­زند تا همسالان از زندگی نامطلوب وی آگاه نشوند. شرکت­کننده­ای بیان داشت: «مگر مردم می­خواهند دست کنند در جیب شان به ما بدهند که بگویم فقیرم. تازه بیشتر پز می­دهند. خانواده معتاد و کم سواد با بچه زیاد قایم کردن هم دارد».

 

رویکرد منفـی بـه فقـرا به‌عنوان افرادی فاقد سرمایه فرهنگی

درواقع عنوان عبارت «بچه کمیته­ای» یک داغ ننگ برای نوجوان محسوب می­شود. قرار گرفتن در این مقوله اجتماعی(کمیته­ای، بی­سرپرست و بدسرپرست) و عضویت در آن، فرد را کم اعتبار و حقیر می­سازد. درواقع، فقر مادی یک‌طرف و محدودیت­های اجتماعی این برچسب­ها هم یک‌طرف برای این افراد تنش­زاست. تصور جامعه بر این است یک فرد داغ‌خورده انسان کاملی نیست و بر اساس همین تصور به خود اجازه می­دهند که انواع تبعیض‌های مختلف را علیه وی اعمال می‌کنند و به شکلی کارآمد فرصت‌های زیستی‌اش را کاهش می‌دهند. درواقع، یک نظریه داغ ننگ به وجود می­آید؛ یک ایدئولوژی که ضعیف­تر و پست بودن وی را تبیین کند و دلیلی برای خطرناک تلقی کردنش در اختیار بگذارد. در برخی موارد، یک خصومت ناشی از تمایزهای دیگر (مانند تفاوت‌های مربوط به طبقه اجتماعی) را معقول جلوه می‌دهد. مردم علاقه دارند رشته‌ای از ویژگی­های نامطلوب را به این خانواده­ها نسبت دهند.

در واقع آنچه این نوجوانان تجربه نموده­اند این است که مردم فقـرا را به‌عنوان افرادی فاقد سرمایه فرهنگی در نظر می­گیرند. افرادی که به دلیل بی­‌سرپرست بودن الزاماً باید تربیت نامناسبی داشته باشند. ایـن مقوله کلان از دو مفهوم اولیه «بی‌سوادی» و «فقـدان مهـارت‌هـای اجتماعی» تشکیل‌شده و این نگرش رادرجامعه به وجودمی­آورد که خانواده­های فقیر به دلیل سواد ناکافی، نداشتن مهارت‌ها و توانمنـدی‌هـای اجتماعی از مشارکت فعال در حوزه‌های مختلف اجتماعی شایستگی ارتباط با دیگران را ندارند. به تعدادی از جملات می­پردازیم. «وقتی میگن بابا بالای سرشون نیست، آتیشم می­زنه. بخدا ما هم می­توانیم تربیت درستی داشته باشیم». «هرکسی اشتباهاتی دارد اما وقتی از ما اشتباهی سر می­زند می­گویند بچه کمیته­ای هست و بی­پدر». «اینکه در یک جمع متفاوت باشی و چیزهایی که اونها داشته باشند تو نداشته باشی خیلی بده». «اگر درس بخونی میگن بیچاره میخواد آینده­اش را جبران کنه و اگر نخونی میگن با این خانواده داغون حق داره درس نخونه».

 

راهبردها: جلوه­های رفتاری پنهان­کاری

در مصاحبه با کارمندان کمیته امداد امام خمینی مصادیق پنهان­کاری در عدم مشارکت در کلاس­­های فرهنگی- آموزشی و اردوهای تفریحی، عدم مراجعه به مددکار، مرفه جلوه دادن خود در ظاهر، غلو در میزان درآمد خانواده، کندن پلاکارد مخصوص اعزامی از کمیته امداد، مخفیانه وارد کمیته شدن و تبانی با افراد تحت پوشش برای عدم آشکارسازی بیان شد.

عدم مشارکت در کلاس­های فرهنگی- آموزشی و اردوهای تفریحی: مددکاران کمیته امداد اذعان داشتند که با وجود صرف زمان و هزینه برای برپایی کلاس­های جبرانی درسی و فوق‌برنامه رغبتی برای شرکت وجود ندارد. عدم مشارکت نوجوانان به دلیل ترس از شناخته شدن و افشا نزد هم‌مدرسه‌ای‌ها و هم­کلاسی­ها بیان شد.

عدم مراجعه به مددکار: مددکاران شکایت دارند که بارها و بارها تماس گرفته و خواهان حضور در کمیته شده­اند اما نوجوانان سرباز زده و می­گویند: «من نمیام کمیته».

مرفه جلوه دادن خود در ظاهر: مسئولان کمیته گاهاً از ظاهر و نحوه پوشش مددجویان دانش­آموز تعجب کرده و در بررسی­ها متوجه شدند که دانش­آموزان به علت پنهان­سازی دست به جبران افراطی در پوشش زده­اند.

غلو در میزان درآمد خانواده: پسران تحت حمایت در میزان درآمد آن‌چنان غلو کرده که مسئولان مجبور به بررسی مجدد شرایط عضویت در کمیته شدند.

کندن پلاکارد مخصوص اعزامی از کمیته امداد: کندن پلاکارد مخصوص کمیته بر روی اتوبوس سفرهای بین‌شهری برای عدم شناسایی یکی از ضروریات شرکت در اردو توسط افراد تحت حمایت است. یکی از مسئولان ابراز نمود: «به شرطی در اردوهای کمیته شرکت می­کنند که پلاکارد مخصوص اعزامی کمیته جلوی اتوبوس نصب نشود».

مخفیانه وارد کمیته شدن: دانش­آموزان تحت پژوهش حاضر که برای مصاحبه دعوت شدند نیز با اکراه فراوان آمدند و در کل اگر هم ضرورت به حضور باشد مخفیانه وارد محیط می­شوند. یکی از دختران بیان داشت: «من با تاکسی‌تلفنی میام تا تو حیاط. شب­هایی که میخوام بیام کمیته تا صبح خوابم نمی­برد».

تبانی با افراد تحت پوشش برای عدم آشکارسازی: چنانچه هدایا و دریافت­هایی از طرف مدرسه بخواهد صورت گیرد، برخی از مدیران و معاونان دانش­آموزان را به دفتر مدرسه فرامی‌خوانند و برای این دانش­آموزان مقابل همکلاسی­هایشان سرافکندگی به وجود می­آورند. در مواقعی که چند نفر از یک کلاس باشند برای جلوگیری از آشکار شدن امر باهم به توافق می­رسند که چه بگویند.زهرا کلاس دهم گفت: «وقتی دفتر صدامون میزنه که بیایید و هدایای کمیته رو میده خیلی بد هست. با دخترهای دیگه هماهنگ می­کنیم که اگر کسی پرسید چکارتون داشتند یه دروغی بگیم».

 

شرایط مداخله­ای

تخصیص اعتبار اجتماعی بر مبنای ثروت فرد

هر فرد با توجه به گروه اجتماعی که عضو آن هست پایگاهی دارد. در آن موقعیت با گروه­های دیگر مقایسه می­شود و میزان احترام و حیثیتش مشخص می­شود. منزلت اجتماعی نوعی ارزیابی است که بر پایه‌ی معیارهای ارزش اجتماعی معتبر در جامعه از پایگاه اجتماعی یک شخص در ذهن دیگران به عمل می‌آید و نشان می‌دهد که پایگاه شخص نسبت به اشخاص دیگر در فضای اجتماعی کجاست. مفاهیم مرتبط با این مقوله شهرت، اعتبار، وجهه، آبرو، حیثیت، پرستیژ، آبروی اجتماعی، شأن اجتماعی، حیثیت اجتماعی هستند. ایجاد منزلت برای یک فرد از قدرت سیاسی، اقتصادی، سبک زندگی و یا تجلیات فرهنگی ناشی می­شود. درآمد، تحصیلات و وجهه شغلی شاخص­های مهمی برای ایجاد احترام در جامعه هستند. با این وصف، از دریچه نگاه افراد پژوهش کنونی افراد جامعه بر اساس ثروت و رفاه مادی اعتبار کسب می­کنند و بودن تحت پوشش کمیته به معنای از دست دادن اعتبار اجتماعی است.

احمد در این باره به روشنی بیان کرد: «خب چرا بیام کلاس­های کمیته؟ تا یکی آدم رو ببیند دیگه همه چیز را تا تهش می­خواند که نه خانواده­اش سواد درستی دارند، نه پولی و درآمدی. این هم تو این زمانه که همه با مدل ماشین­شون احترام می­خرند».

 

تغییر الگوی مصرف

جوامع مختلف ارزش­های متفاوتی دارند و نگرش­های متفاوتی به پدیده­ها دارند. رواج فرهنگ پرمصرفی و تجمل­گرایی بیش‌ازپیش پدیدار شده است. سطح مصرف از یک‌سو به خاطر هم‌چشمی در درون یک گروه اجتماعی و هم درنتیجه تقلید و خودنمایی و از سوی دیگر جستجوی مداوم سطح زندگی بالاتر بستگی دارد.

اهمیت مصرف امروزه تا آنجا جلو رفته که هویت افراد برحسب الگوی مصرف مورد قضاوت قرار می­گیرد. طبیعی است که در این شرایط عضویت در کمیته امداد نشانگر توانایی مصرف کمتر است. سطح مصرف در درازمدت تابع وضعیت نسبی اشخاص اقتصادی در درجات درآمدی است. در واقع نحوه خرید و مصرف نشان‌دهنده تعلق به گروه‌های درآمدی و طبقات اجتماعی آنان است و افراد اقتصادی متعلق به یک گروه درآمدی کمتر، به دنبال افزایش درآمد خود، به گروه درآمد بالاتر دست می­یابند و می­کوشند نوع زندگی افراد متعلق به دسته‌ای که بدان دست‌یافته‌اند را، اختیار کنند و یا لااقل در ظاهر چنین تظاهر کنند.

پیامدها

مطابق مدل و مقوله­ها، سرانجام باید به مقوله­ای به نام برون­داد، نتیجه یا پیامد پرداخت. پیامدهای مثبت روانی پنهان­کاری ازجمله فقدان ترس از تمسخر، ترحم و تحقیر، پذیرش اجتماعی، اعتبار، حیثیت و کسب اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس است. پیامدهای منفی روانی ترس از آشکار شدن حقیقت و اضطراب از افشای میزان درآمد و دروغ در مورد وضعیت خانواده است. از دست دادن کلاس­ها و مزایای شرکت در آن نیز پیامد منفی دیگری است. خلاصه کدگذاری باز، محوری و هسته­ای در جدول شماره 1 ارائه شده­است.

 

جدول 1: خلاصه کدگذاری باز، محوری و هسته­ای

کد

کدهای باز

کدهای محوری

مقوله هسته ای

1

آسیب دیدن احترام

انگیزه­های پنهان­سازی عضویت در کمیته امداد

پنهان­سازی هویت

2

اجتناب از طعنه و کنایه

3

جلوگیری از مورد تمسخر واقع شدن

4

ممانعت از تحقیر توسط دیگران

5

حریم قائل شدن برای خویش

6

گریز از مورد ترحم واقع شدن

7

جلوگیری از طرد توسط همسالان

8

 جلوگیری از بی­ارزشی در چشم معلمان و کادر مدرسه

9

جلوگیری از طرد خواستگاران مطلوب

10

نپذیرفتن خواستگاران طبقه اقتصادی پایین

11

شرمندگی از متفاوت دیده شدن

12

دیده نشدن به عنوان یک فرد تهدیدآمیز

13

ادامه­دار شدن فقر بین نسل­ها

14

پز دادن افراد طبقات بالای اقتصادی

بسترهای تسهیل­گر پنهان­سازی

15

رویکرد منفی معلمان به فقر به عنوان افراد بی­ سواد

16

تخصیص اعتبار اجتماعی بر مبنای ثروت فرد در میان شهروندان

17

بی­سواد و بی­مهارت پنداری افراد تحت پوشش

18

عدم مشارکت در کلاس­های فرهنگی- آموزشی

جلوه­های رفتاری پنهان­کاری

19

حضور نیافتن در اردوهای تفریحی

20

عدم مراجعه به مددکار

21

جبران افراطی در پوشش و آرایش

22

مرفه جلوه دادن خود در ظاهر

23

غلو در میزان درآمد خانواده

24

مخفیانه وارد کمیته شدن

25

تبانی با افراد تحت پوشش برای عدم آشکارسازی

26

عدم حضور برای گرفتن هدایا

27

اعتبار اجتماعی داشتن ثروتمندان

شرایط مداخله­گر

28

رواج تجمل گرایی

29

ارزشمند شدن مصرف­گرایی

30

جلوگیری از طرد در گروه همسالان

31

ظهور واژگان جدید در جامعه چون لاکچری در مقابل بنجل برای افراد

32

فقدان تمسخر

نتایج و پیامدهای پنهان سازی

33

نترسیدن از تحقیر و حس بی­ارزشی

34

پذیرش اجتماعی

35

کسب منزلت اجتماعی

36

حیثیت افزایی

37

افزایش اعتمادبه نفس

38

ترس از آشکار شدن واقعیت

33

کاهش سلامت روان

 

همانطوری که در جدول شماره 1 مشاهده می­شود، در تجزیه و تحلیل متن مصاحبه با دانش­آموزان در کدگذاری باز 33 مقوله که درکدگذاری محوری براساس شباهت موضوعی در 5 دسته موضوعی و در نهایت در کدگذاری گزینشی در یک مقوله­ی هسته­ای تحت عنوان پدیده پنهان سازی هویت نام­گذاری شده است. در ادامه شکل شماره 1، مدل تدوین شده براساس مقوله های مستخرج از مصاحبه ­ها را نشان می­دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شرایط علّی

- آسیب دیدن احترام

- اجتناب از طعنه، تمسخر و تحقیر

- اجتناب از اجبار در پاسخ به سؤالات آزاردهنده

- ترس از مورد ترحم واقع­شدن

- ترس از فقر بین نسلی

- طرد اجتماعی

 

پدیده:

پنهان­کاری هویت

 

شرایط زمینه­ای

-پنهان‌کاری در شرایط عدم برابری شرایط اقتصادی، محیط مدرسه و معلمان

-رویکرد منفـی بـه فقـرا به عنوان افرادی فاقد سرمایه فرهنگی

 

شرایط مداخله­گر

- تخصیص اعتبار اجتماعی بر مبنای ثروت فرد

- تغییر الگوی مصرف

راهبردها

- عدم مشارکت درکلاس­های فرهنگی- آموزشی و اردوهای تفریحی

- عدم مراجعه به مددکار

-مرفه جلوه دادن خود در ظاهر

- غلو در میزان درآمدخانواده

-کندن پلاکارد مخصوص اعزامی از کمیته امداد

- مخفیانه وارد کمیته شدن

 

پیامدها

- فقدان ترس از تمسخر، ترحم و تحقیر

-پذیرش اجتماعی

- کسب اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس

- ترس از افشای واقعیت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار شماره 1. نظریه زمینه­ای پنهان­کاری هویت تحت پوشش کمیته امام بودن

 

بحث و نتیجه‌گیری

 در این پژوهش، تحلیلی بر پنهان‌سازی هویت تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) بودن در دانش­آموزان متوسطه انجام شد. به‌طورکلی یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که مشارکت‌کنندگان علاقه‌ای به ابراز هویت در فضاهای اجتماعی ندارند چرا که فقر آنها را بی­ارزش می­کند. در واقع داغ ننگ است و به همین جهت به پنهان‌سازی هویت تحت پوشش کمیته امداد روی می­آورند.

دلایل پنهان­سازی عضویت در کمیته امداد شامل آسیب دیدن احترام، اجتناب از طعنه، تمسخر و تحقیر، اجتناب از اجبار در پاسخ به سؤالات آزاردهنده، ترس از مورد ترحم واقع­شدن، ترس از فقر بین­نسلی، طرداجتماعی، شرم حضور و خجلت از فقر و فقرا به‌مثابه تهدید بود. در توضیح این یافته فیلیپس[27] (2006) بیان می­کند که پیامدهای فقر به گوشه و کنار زندگی روزمره کشیده می­شود. از زمان ظهور جوامع بشری، ثروت همواره ریشه نابرابری اجتماعی بوده و دو گروه فقیر و غنی را روبروی هم قرار داده است. این شکاف موجب ایجاد حس طردشدگی و فقدان احساس شهروندی و کاهش اعتماد به نفس می­شود. لفظ کلمه تحت پوشش بودن نشان­دهنده نداشتن زندگی متعارف با امکانات زندگی معمولی، جو مثبت و سالم خانواده است. حسی که تجربه می­شود این است که ما از صدقه دیگران زندگی می­کنیم، حس طرد و شرم به همراه دارد. این یافته همسو با نتیجه پژوهش قادری و افضلی (1390) است که در مطالعه خود دریافتند که کنش­گران اجتماعی در صحنه تعاملات خود، دوست دارند که با طبقات بالاتر ارتباط برقرار کنند و اگر بدانند فردی در وضعیت اقتصادی- اجتماعی پائین­تری قرار دارد، ارتباط را قطع می­کنند. زنان این پژوهش در تجربیات خود عنوان داشتند که با آشکار شدن فقر خود مورد بی­اعتمادی و اهانت نیز قرار گرفته­اند. تجربه تبعیض عامل دیگری برای پنهان­سازی هویت است. فردی که دست به مخفی نمودن می­زند، در تجربه­های قبلی خود هنگام افشای هویت در معرض عدم پذیرش، احترام کمتر، طرد، سوءاستفاده و حتی ضرب و شتم قرارگرفته است. کوین و ارنشو همچنین بیان می­کنند که در گروه­هایی که هویت خود را پنهان می­کنند، افرادی هستند که مستقیم تبعیض را تجربه نکرده­اند اما می­توانند ضایع شدن هویت[28] را از قبل پیش­بینی کنند. افرادی که دست به پیش­بینی رفتارهای جامعه می­زنند، پریشانی روان‌شناختی بیشتری تجربه می­کنند (کوین و چودیر[29]، 2009).

مهم‌ترین یافته‌ای که در نتیجه‌ی تحلیل داده‌ها در این پژوهش به دست آمد، رویکرد منفـی بـه فقـرا به‌عنوان افرادی فاقد سرمایه فرهنگی اسـت. افرادی که به دلیل بی‌سرپرست بودن الزاماً باید تربیت نامناسبی داشته باشند. ایـن مقوله کلان از دو مفهوم اولیه «بی‌سوادی» و «فقـدان مهـارت‌هـای اجتماعی» تشکیل‌شده و این نگرش را در جامعه به وجود می­آورد که خانواده­های فقیر به دلیل سواد ناکافی، نداشتن مهارت‌ها و توانمنـدی‌هـای اجتماعی از مشارکت فعال در حوزه‌های مختلف اجتماعی شایستگی ارتباط با دیگران را ندارند. از نگاه نوجوانان تحقیق حاضر، تغییر ارزش‌های جامعه به‌سوی امور مادی روزبه‌روز بیشتر می­شود و کفه ترازوی احترام به‌سوی پولدارها سنگینی می‌کند. واژگانی نوپدید در جامعه متولدشده مانند «زندگی لاکچری»، «باکلاس بودن» و «بچه مایه­دار» می‌توان اشاره کرد که با رفتارها و رویه‌های خاصی در زندگی «سوپرپولدارها» جلوه­گری می‌کند. این درحالی است که در مقابل، جمعیت کم برخوردار جامعه به لحاظ دارا بودن احترام و منزلت اجتماعی احساس کاستی می­نمایند. یکی از جان­مایه­های پررنگ در انگیزه پنهان­کاری نوجوانان پژوهش حاضر طرد شدن از گروه همسالان و معلمان بود. نوجوانان به وجود همسالان خود اهمیت بیشتری می­دهند. زمانی­که نوجوان از سوی همسالان خود به دلایلی طرد می­شوند به روحیه آن‌ها صدمه می­زند. احسـاس معـذب بـودن از پیامدهای طرد اجتماعی است که در زندگی افراد فقیر مطالعه شده؛ مشاهده می‌شود.

افراد فقیر به علت ناتوانی در مصرف کالا و نشانه‌هـایی کـه معمولاً دلالـت بـر یـک زنـدگی شایسته دارد، در بسیاری از جمع‌ها و محافل احساس شرم می‌کنند و سعی می‌کننـد کمتـر در آن‌ها حضور یابند. از دریچه نگاه افراد پژوهش کنونی افراد جامعه بر اساس ثروت و رفاه مادی اعتبار کسب می­کنند و بودن تحت پوشش کمیته به معنای از دست دادن اعتبار اجتماعی است؛ بنابراین افراد تحت پوشش کمیته سعی در پنهان­سازی عضویت در یک طبقه کم‌درآمد را دارند. در واقع سطح مصرف به‌عنوان یک عامل روانی است که نشان‌دهنده هم‌چشمی در درون یک گروه اجتماعی و درنتیجه باعث تقلید یا خودنمایی و از سوی دیگر جستجوی زندگی سطح بالاتر است. اهمیت مصرف تا آنجا پیش می­رود که هویت افراد بر اساس الگوی مصرف مورد ارزیابی قرار می­گیرد. در واقع مصرف رفتاری متظاهرانه شده است که در قالب تمایز یک گروه از گروه دیگر یا به شکل یک منزلت اجتماعی بروز کرده است (مهری، 1389).

 به‌طورخلاصه این پژوهش نوجوانان تحت پوشش را همچون قشری که دارای الگوی خاص رفتاری، انگیزشی و رفتاری می­باشند معرفی کرد. الگوی رفتاری پیش گرفته شده توسط این نوجوانان می­تواند بلوغ عاطفی این گروه را به خطر اندازد چرا که بلوغ عاطفی مستلزم توانایی مواجهه با واقعیت و تمایل به صادق بودن است (دهستانی، ابراهیمی و ابوهاشمی مقدم، 1398). این مسائل نشان می­دهد که باید درجهت تغییر نگرش جامعه به فقرا به‌منزله افرادی بااعتبار اجتماعی اندیشید؛ چیزی درآموزه‌های دینی و دانشی نیز یافت می­شود. پیشنهاد می­شود که به بررسی پدیده پنهان­سازی در سایر اقشار تحت پوشش کمیته امداد به خصوص سرپرست خانوار پرداخته شود تا بتوان ابعاد گوناگون این پدیده را به خوبی شناسایی کرد. با توجه به اینکه مشارکت­کنندگان عنوان داشتند که در مدرسه وقتی هویت آشکار شود، عاطفه منفی بسیاری را تجربه می­کنند، پیشنهاد می­شود برای کارکنان کمیته امداد و مدارس جلسات آموزشی هماهنگ برگزار شود تا بتوان با مدیریت مناسب از بروز این عواطف در گروه نوجوان جلوگیری شود.

این پژوهش نیز مانند سایر پژوهش­ها با محدودیت­هایی مواجه بود. نخست کمبود منابع و مطالعات داخلی مرتبط با موضوع پژوهش است که امکان مقایسه نتایج را با دشواری روبرو ساخت. دومین محدودیت به ماهیت پژوهش کیفی و لزوم مصاحبه عمیق است به این دلیل برای انجام مصاحبه با توجه به محافظه‌کاری پاسخگویان از عدم حضور در اداره کمیته موجب گردید در جلب همکاری وقت زیادی اتلاف شود. سوم اینکه این پژوهش در بین نوجوانان تحت پوشش کمیته امداد خمینی (ره) انجام شد؛ بنابراین از تعمیم­دهی آن به افراد تحت پوشش بهزیستی و دستگاه‌های دیگر باید جانب احتیاط رعایت شود.



[1]. identity Crisis

[2]. Hyland

[3]. identity concealment

[4]. Quinn

[5]. Heatherton

[6]. Gofman

[7]. Ablon

[8]. secrecy

[9]. withdrawal

[10]. preventive telling

[12]. Pachankis & Bränström

[13]. Schmitt, Branscombe, Postmes, & Garcia

[14]. Meidlinger & Hope

[15]. Newheiser & Barreto

[16]. Newcomb & Mustanski

[18]. Quinn & Earnshaw

[19]. Sinha & Kumar

[20]. O’Donnell, Corrigan & Gallagher

[21]. Letkemann

[22]. Ramsden

[23]. concealable stigmatized identities

[24]. Newheiser, Barreto & Tiemersma

[25]. social exclusion

[26]. external audits

[27]. Phillips

[28]. anticipated stigma

[29]. Chaudoir

-          ارضروم چیلر، نسرین (1384).ابعاد گوناگون فقر در ایران. مجموعه پژوهش­های اقتصادی.
-          جان­علیزاده چوب‌بستی، حیدر؛ رازقی، نادر و کسائیان، معصومه (1396). چرایی اجتماعی پدیده پنهان‌سازی هویت ایثارگـری در میان دانشجویان مراکز آموزش عالی شهر بابلسر. جامعـه­شناسی نهادهای اجتماعی، 4 (9): 9-41.
-          دهستانی، مهدی، ابراهیمی، مریم و ابوهاشمی مقدم، سیده زهره (1398). پیش­بینی مهارت ارتباط بین فردی در دانش­آموزان بر اساس میزان بلوغ عاطفی و اضطراب اجتماعی. پژوهش­های روانشناسی اجتماعی، 9 (36): 128-115.
-          رامشگر، حسین، نایبی، هوشنگ و محسنی تبریزی، علیرضا (1396). بررسی اثر داغ ننگ بیکاری بر سلامت روان بیکاران. رفاه اجتماعی، 17 (67): 231- 203.
-          رمضان­پور، مهرناز، شرقی، علی و صالح صدق­پور، بهرام (1398). رابطه­ی ادراک کیفیت مسکن و محیط مسکونی با عزت نفس ساکنین محله­های ناهمگن (نمونه­ی موردی: محله­ی حسن­آباد-زرگنده تهران). پژوهش­های روانشناسی اجتماعی، 9 (34): 48-23.
-          شادی­طلب، ژاله، وهابی، معصومه و ورمزیار، حسن (1384). فقر درآمدی، فقر یک جنبه از فقر زنان سرپرست خانوار. رفاه اجتماعی، 4(17): 70-49.
-          غفاری، غلامرضا و امیدی، رضا (1389). چرخش مفهومی و نظری از فقر به سازه مطرودیت اجتماعی. برنامه­ریزی رفاه و توسعه اجتماعی، 2 (4): 66-35.
-          قادری، طاهره و افضلی، مرضیه (1390). چگونگی بر ساخته­شدن واقعیت فقر برای فقرا (مقایسه زنان زیر پوشش جمعیت امام علی(ع) با مردان زیر پوشش این جمعیت)، برنامه­ریزی رفاه  و توسعه اجتماعی، 7 (2): 136-99.
-          کیخاوی، شیلر، صفاری­نیا، مجید، علی­پور، احمد و فرزاد، ولی الله (1399). تدوین ابعاد اجتماعی سلامت از منظر مدیریت شهری. پژوهش­های روانشناسی اجتماعی، 10 (38): 64-41.
-          گافمن، اروینگ (1386). داغ ننگ: چاره­اندیشی برای هویت ضایع­شده. ترجمه­ی مسعود کیان­پور. تهران: مرکز.
-          محمودی، مهدی و سپهرنیا، رزیتا (1395). نقش کمیته امداد امام خمینی در ارتقای سرمایه فرهنگی مددجویان استان تهران. مجله مدیریت فرهنگی، 10 (31): 81- 71.
-          مهری، بهار (1389). مطالعات فرهنگی: اصول و مبانی. تهران: سمت.
 
-          Ablon, J. (2002). The nature of stigma and medical condition. Epilepsy & Behavior, 3: 2-9.
-          Daniel Lee, J., & Craft, E. A. (2002). Protecting one's self from a stigmatized disease once one has it.Journal of Deviant Behavior, 23 (3): 267-299.
-          Heatherton, T. F. (Ed.). (2003). the social psychology of stigma. GuilfordPress.
-          Elliott, M. & Doane, J. D. (2015). Stigma Management of Mental Illness: Effects of Concealment, Discrimination, and Identification on Well-Being. Journal of self and identity, 14 (6): 654- 674.
-          Hyland, K. (2019). Narrative, Identity and Academic Storytelling. Open edition, 1(3): 1-16.
-          Letkemann, P. (2002). Unemployed Professionals, Stigma Management and Derivative Stigmata.Work, Employment & Society, 16(3), 511- 522.
-          Meidlinger, P. C., & Hope, D. A. (2014).Differentiating disclosure and concealment in measurement of outness for sexual minorities: The Nebraska outness scale.Tation and gender diversity, 1: 489-497.
-          Newcomb, M. E., Mustanski, B. (2010). Internalized homophobia and internalizing mental health problems: a meta-analytic review. Clinical Psychology Review, 30:1019–1029.
-          Newheiser, A. K., & Barreto, M. (2014). Hidden costs of stigma: Ironic interpersonal consequences of concealing a stigmatized identity in social interactions. Journal of Experimental Social Psychology, 52, 58–70.
-          Newheiser, A. K., Barreto, M., & Tiemersma, J. (2017).People Like Me Don’t Belong Here: Identity Concealment is Associated with Negative Workplace Experiences. Journal of Social Issues, 73 (2): 341-358.
-          O’Donnell, A. T., Corrigan, F. & Gallagher, S. (2015). The impact of anticipated stigma on psychological and physical health problems in the unemployed group. Frontiers in Psychology, 6: 1-8.
-          Pakenham, K. I. (2007). The nature of benefit finding in multiple sclerosis (MS). Psychology, Health, & Medicine, 12, 190-196.
-          Pachankis, J. E., & Branstorm, R. (2018).Hidden from happiness: Structural stigma, sexual orientation concealment, and life satisfaction across 28 countries. Journal of consulting & clinical psychology, 86 (5): 403-415.
-          Phillips, D. (2006). Quality of life; concept, policy and practice. New York, Routledge.
-          Quinn, D. M. (2017). Issue Introduction: Identity Concealment: Multilevel Predictors, Moderators, and Consequences. Journal of Social Issues, 73 (2): 230-239.
-          Quinn, D. M., & Chaudoir, S. R. (2009).Living with a concealable stigmatized identity: The impact of anticipated stigma, centrality, salience, and cultural stigma on psychological distress and health.Journal of Personality and Social Psychology, 97, 634–651.
-          Quinn, D.M., & Earnshaw, V. A. (2011). Understanding concealable stigmatized identities: The role of identity in psychological, physical, and behavioral outcomes. Social Issues and Policy Review, 5, 160–190.
-          Ramsden, E. (2009). Confronting the Stigma of Eugenics: Genetics, Demography and the Problems of Population.Journal of Social Studies of Science, 39: 853-884.
-          Schmitt, M. T., Branscombe, N. R., Postmes, T., & Garcia, A. (2014). The consequences of perceived discrimination for psychological well-being: A meta-analytic review. Psychological Bulletin, 140: 921–948.
-          Sinha, C., & Kumar, M. (2018). Conceal or Not? Management of Dehumanized Work Identity among Lower Caste Domestic Workers and Non-domestic Scavenging Workers.SouthAsian Journal of Human Resources Management, 5(2): 173–193.