نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

گروه روان شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران

چکیده

مقدمه: سرعت تغییرات اجتماعیِ بین­فرهنگی در دهه­های اخیر، لزوم توجه به نقش عوامل روانی- اجتماعی را در نگرش­های خوردن و رفتارهای غذایی نسل جدید، برجسته می­سازد. هدف از پژوهش حاضر، پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته بر­اساس مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی در دانشجویان زن بود.
روش: این پژوهش به روش توصیفی و در چارچوب مطالعات همبستگی انجام شد. جامعه آماری، کلیه دانشجویان زن مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال تحصیلی 99-98 بودند (9944 نفر)، که از بین آنها 200 نفر به روش نمونه­گیری تصادفی چند­مرحله­ای انتخاب شدند و پرسشنامه­های نگرش خوردن (گارنر و همکاران، 1982)، جهت­گیری مقایسه­ای آیوا- نترلندز )گیبونز و بانک، 1999)، حساسیت بین­فردی (بویس و پارکر، 1989) و انعطاف­پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) را تکمیل نمودند. داده­ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل رگرسیون گام به گام، تجزیه و تحلیل شد.
یافته­ ها: یافته­ها نشان داد که مقایسه اجتماعی (432/0= β، 01/0>p) و حساسیت بین­فردی (305/0= β، 01/0>p) به طور مثبت و معنادار و انعطاف­پذیری شناختی (143/0-= β، 05/0>p) به طور منفی و معناداری قادر به پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته در دانشجویان بودند.
نتیجه ­گیری: با افزایش تبلیغات و تأکید جوامع غربی بر لاغری، آسیب­پذیری جوانان در برابر اختلالات خوردن افزایش یافته است. بنا به نتایج پژوهش حاضر، عواملی همچون مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی در نگرش­های خوردن و متعاقباً سلامت روانی و جسمانیِ دانشجویان نقش مؤثری ایفا می­کنند. از آنجاکه درمان­های صرفاً پزشکی، آثار موقت دارند، توجه به عوامل روانی- اجتماعی جهت پیشگیری و درمان اختلالات خوردن پیشنهاد می­شود.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

The Role of Social Comparison, Interpersonal Sensitivity and Cognitive Flexibility in Predicting Disordered Eating Attitudes in Female Students

نویسندگان [English]

  • Sahar Khoshsorour
  • Niloufar Mikaeili

Department of Psychology, Faculty of Educational Sciences and Psychology, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil, Iran

چکیده [English]

Introduction: Rapid cross-cultural social changes in recent decades highlight the necessity of considering the role of psychosocial factors in the eating attitudes and behaviors of the new generation. This study aimed to predict disordered eating attitudes based on social comparison, interpersonal sensitivity and cognitive flexibility in female students.
Method: This was descriptive research conducted in the framework of correlation studies. The statistical population consisted of all female undergraduate students of Islamic Azad University, Tehran Science and Research Branch in the academic year 98-99 (9944 people), out of whom 200 ones were selected through multistage random sampling method. They completed Eating Attitude Test (Gamer et al, 1982), Iowa-Netherlands Comparison Orientation Measure (Gibbons & Buunk, 1999), Interpersonal Sensitivity Measure (Boyce & Parker, 1989), and Cognitive flexibility Inventory (Dennis & Vander Wal, 2010). Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and stepwise regression analysis.
Results: Findings showed that social comparison (p<0/01, β=0/432) and interpersonal sensitivity (p<0/01, β=0/305) were positively and significantly, and cognitive flexibility (p<0/05, β=-0/143) was negatively and significantly capable of predicting disordered eating attitudes in the students.
Conclusion: With the rising emphasis on fitness in a Western advertisement, the vulnerability of young people to eating disorders has increased. Results of the present study indicate factors such as social comparison, interpersonal sensitivity, and cognitive flexibility effectively influence students' disordered eating attitudes and their psychological and physical health. Since medical therapies alone have temporary effects, further attention to psychosocial factors is recommended in the prevention and treatment of eating disorders.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Disordered Eating Attitudes
  • Social Comparison
  • Interpersonal Sensitivity
  • Cognitive Flexibility

مقدمه

همان­طور که جوامع بشری ناهمگن هستند، عادات غذایی نیز از نظر فرهنگی متفاوت است و هر گروه اجتماعی، اولویت­های غذایی خاص خود (از رشته فرنگی ایتالیایی با سس گوجه فرنگی تا موارد خاص­تر همچون سوپ بال کوسه در چین) را دارد. عضویت در گروه­های مذهبی نیز در الگوی مصرف یا تحریم برخی مواد غذایی نقش دارد. علاوه بر آن، غذا می­تواند بیانگر جایگاه اجتماعی افراد باشد؛ چنانچه مصرف غذای حیوانی و غنی از پروتئین نشان­دهنده وضعیت اقتصادی-اجتماعی بالاست. بنابراین، ساده­انگاری است که تغذیه و خوردن، صرفاً یک پدیده فیزیولوژیکی در نظر گرفته شود؛ بلکه الگوی مصرف می­تواند تحت تأثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، جنسیتی و غیره باشد (کیتلر، ساچر و نلمز[1]، 2016).

امروزه، رسانه­ها در تغییر نگرش خوردن، نقش مهمی دارند. آگاهی رسانه­ای و گسترش ارتباطات بین جوامع مختلف، یکی از راه­های درونی­سازی هنجارهای اجتماعی در ارتباط با رفتار و بدن انسان بوده است. انتقال فرهنگی بین جوامع اگرچه امری دیرینه است، ولی امروزه جهانی شدن به عنوان پدیده­ای چند­وجهی که از پیامدهای مدرنیته محسوب می­شود، نقش به­سزایی در گسترش اطلاعات افراد در تمامی جوامع انسانی دارد (کنعانی و رزاقی، 1396). یکی از مباحثی که اخیراً در سطح جوامع مورد توجه قرار گرفته است، بحث تصور از بدن و تلاش جهت پیروی از ایده­آل­های موجود در این زمینه است. قرار گرفتن در معرض رسانه­هایی که ایده­آل­های تبلیغاتیِ زیبایی را پرورش می­دهند و بر لاغری و تناسب اندام تأکید دارند، بر رفتارهای غذاییِ مخاطب تأثیرگذار است (روجرز[2]، 2016) و عامل خطری برای اختلالات خوردن از طریق همانندسازی با ایده­آل­های زیبایی، تمایل به لاغری، اختلال در تصویر بدن[3] و ایجاد نگرش­های خوردن آشفته[4]، محسوب می­گردد (مک­لین، ورتایم، ماسترز و پکستن[5]، 2017).

اختلالات خوردن همچون بی­اشتهایی عصبی (آنورکسیا)[6] و پرخوری عصبی (بولیمیا)[7] فقط نمایانگر افراطیِ نگرش­های غیر­طبیعی خوردن هستند. سطوح زیر­بالینی[8] نگرش­های آشفته خوردن، همچون اشتغال ذهنی با وزن، رژیم­های غذایی وسواسی، استفراغ عمدی و روزه­داری یا پرهیز غذایی نیز در بین جوانان بسیار شایع است. اگرچه اکثر این نگرش­ها و رفتارهای زیر­بالینی اغلب خوش­خیم هستند، اما با افزایش خطر ابتلا به اختلالات خوردن و چاقی ارتباط دارند (بِکوپُلو، فوسکولوس، استفناکی، سیتسامی و وُسورا[9]، 2017). به عبارت دیگر، افراد با نگرش­ها و رفتارهای خوردن آشفته، کسانی هستند که تمام معیارهای تشخیصی لازم برای آنورکسیا و بولیمیا را ندارند یا فقط بخشی از رفتارهای آسیب­زا همچون خوردن هیجانی، پُرخوری، خوردن شبانه، نگرانی در مورد خوردن، اندام و وزن، تخلیه گاه به گاه عمدی غذا، مصرف به شدت محدود ­شده کالری و غیره را نشان می­دهند که می­تواند پیش­زمینه­ای برای اختلالات خوردن ­باشد (والنبرگ، شرایور و گیتس[10]، 2015). شیوع اختلالات خوردن بر­اساس نتایج یک مطالعه ملی بر روی 27111 کودک و نوجوان ایرانی، 89/0 درصد (89 در هر 10000 کودک و نوجوان) گزارش شد که در نوجوانان بزرگتر، شایع­تر و شیوع تمام اختلالات خوردن (غیر از پُرخوری) در دختران بیشتر از پسران بود (محمدی، مصطفوی، هوشیاری، خالقی، احمدی و همکاران، 2019). شیوع نگرش­ها و رفتارهای خوردن آشفته در میان دانشجویان حتی فراتر از شیوع ثبت­شده برای اختلالات خوردن می­باشد و در دانشجویان زن 11 تا 20 درصد گزارش شده است (فیلد، سانول، کرازبی، سوانسون، ادی[11] و همکاران، 2014). به نظر می­رسد زنان در برابر نارضایتی از بدن و نگرانی از وزن، بسیار آسیب­پذیر هستند و این مسئله، آنان را مستعد اختلالات خوردن می­کند (پینکاسوج، اریگو و شوماخر[12]، 2015).

در محیط­های اجتماعی، افراد سعی در درک بهتر عقاید و توانایی­های خود از طریق قیاس با دیگران را دارند. بدون داشتن شاخص­های مشخص جهت ارزیابی خویشتن، افراد به مقایسه خود با دیگران اعتماد می­کنند که این فرایند، مقایسه اجتماعی[13] نامیده می­شود. رسانه­ها و شبکه­های اجتماعی با ایجاد امکان سهولتِ دسترسی به اطلاعات دیگران، فرایند مقایسه اجتماعی را تسهیل می­کنند (اپل، گرلاک و کروسیوس[14]، 2016). بر اساس نظریه مقایسه اجتماعی فستینگر[15] (1954)، هر فرد دارای یک سائق[16] درونی برای ارزیابی نگرش­ها، عقاید و توانایی­های خود از طریق مقایسه با دیگران است. میل به یادگیری درباره خود از طریق مقایسه با دیگران، پدیده­ای همگانی و دارای ارزش تکاملی است که ممکن است ناآگاهانه صورت گیرد و میزان آن از یک فرد به فرد دیگر می­تواند به طور قابل توجهی متفاوت باشد. همچنین، در فرهنگ­هایی که مروج جمع­گرایی هستند، افراد به یکدیگر وابسته­ترند و با قرار گرفتن در گروه­های اجتماعی و فرهنگی، سعی در تعبیر و حفظ عزت نفس خود دارند (سالن، سوندرز و فیتزیمنس-کرافت[17]، 2020). ادبیات روان­شناسی اجتماعی نشان می­دهد که مردم در ابعاد بسیار متنوع، خود را با دیگران مقایسه می­نمایند تا به درک بهتری از خود دست یابد. در واقع، مقایسه اجتماعی به عنوان یک فرآیند روان­شناختیِ کلیدی در خودارزیابی و تنظیم رفتار اجتماعی محسوب می­شود (کریزن و گیبنز[18]، 2014). گاهی این مقایسه با افرادی که وضعیت بهتری نسبت به فرد دارند، صورت می­گیرد که "مقایسه رو به بالا"[19] نامیده می­شود و بسته به اینکه موقعیت­های بهتر چقدر قابل دستیابی باشند، ممکن است منجر به احساسات مثبتی همچون امید و خوش­بینی یا احساسات منفی همچون افسردگی و حسادت شود. علاوه بر این، مقایسه خود با افرادی که در وضعیت بدتری قرار دارند، "مقایسه رو به پایین"[20] نامیده می­شود و ممکن است منجر به احساسات خوشایندی همچون غرور و شادی یا احساسات ناخوشایندی همچون نگرانی و همدردی شود (پارک و باک[21]، 2018).

مقایسه اجتماعی در مورد نگرش­ها و رفتارهای خوردن نیز صدق می­کند. هنگامی که زنان جوان ترغیب می­شوند تا خود را با مدل­های مُد که تصاویرشان به صورت جذاب در رسانه­­ها ارائه می­شود، مقایسه کنند، ممکن است رفتار غذایی آنها تحت تأثیر قرار گیرد و احساسات ناخوشایندی را نسبت به بدن خود تجربه نمایند (پولیوی[22]، 2017). کیم[23] و پارک (2020)، با تمرکز بر نقش مقایسه اجتماعی، به بررسی عوامل مؤثر بر نارضایتی از بدن و اختلالات خوردن در کاربران زنِ شبکه­های اجتماعی پرداختند و نشان دادند که شبکه­های اجتماعی به طور قابل توجهی، بر نظارت بر بدن از طریق مقایسه اجتماعی نقش دارند و این مقایسه­ها بر عدم رضایت از بدن و اختلالات خوردن تأثیر می­گذارند. پینکاسوج و همکاران (2015)، در بررسی رابطه مقایسه اجتماعی، تصویر بدنی منفی و خوردن آشفته، نشان دادند که مقایسه بدنی رو به بالا منجر به تصویر بدنی منفی می­شود که این مسئله می­تواند تسهیل­گر رفتار و نگرش خوردن آشفته در بین دانشجویان زن باشد. ارشدی و منصوری نیک (1398) در پژوهش خود، نقش واسطه‌ای مقایسه اجتماعی ظاهر را در رابطه بین درونی‌سازی آرمان لاغری با نارضایتی از بدن مورد تأیید قرار دادند. مقایسه اجتماعی می­تواند هم در مورد حساسیت­های وزنی و تناسب اندام باشد و هم بر مقدار و نوع غذای مصرفی تأثیر بگذارد. افراد از طریق مقایسه الگوهای غذایی خود با دیگران، در مورد مقدار طبیعیِ خوردن یا پُرخوری، هیجانات تجربه شده نسبت به آنچه می­خورند و میزان رضایت خود، نتیجه­گیری می­کنند. حتی از دانش خود مبنی بر اینکه دیگران ممکن است آنها را در این بُعد مقایسه کنند، استفاده کرده تا بر نحوه ادراک دیگران تأثیر بگذارند. به عنوان مثال، پژوهش­ها نشان داده­اند که وقتی زنان بخواهند از دیگران تأثیر مثبتی بگیرند، کمتر از زمانی که دغدغه تحت تأثیر قرار دادن دیگران را نداشته باشند، غذا می­خورند. همچنین، زنی که با یک مرد غذا می­خورد، غذاهای کم کالری­تری نسبت به زمانی که با یک زن دیگر غذا می­خورد، انتخاب می­نماید (یانگ، میزو، مای، سیریسگارم و ویلسون[24]، 2009).  بنابراین، همانطور که فرد از میزان مصرف غذا برای تأثیرگذاری بر دیدگاه دیگران استفاده می­کند، واضح است انتظار داشته باشد که دیگران به آنچه او می­خورد، توجه داشته باشند. در مورد مدل­سازی اجتماعی میزان مصرف، پژوهش­ها نشان داده­اند که افراد ترجیح می­دهند وعده غذایی خود را با کسی بخورند که غذای بیشتری می­خورد و محدودیتی در مصرف غذا برای خود قائل نیست (وارتانیان، اسپانوس، هرمان[25] و پولیوی، 2015). به طور کُلی، این بازخورد گرفتن از دیگران به عنوان عامل تأثیرگذار بر نگرش­ها و رفتارهای خوردن، در فرایند مقایسه اجتماعی صورت می­گیرد. به نظر می­رسد مقایسه اجتماعی تأثیرگذار بر مدیریت هیجانات از طریق خوردن و مدل­سازی اجتماعی از میزان مصرف باشد، زیرا مقایسه خود با دیگران می­تواند هم هیجانات فرد و هم میزان مصرف را در وی تغییر دهد؛ چنانچه، فرد ممکن است حتی هنگام غذا خوردن در تنهایی، به مقایسه اجتماعی میزان مصرف خود با هنجار اجتماعی بپردازد (پولیوی، 2017).

از سوی دیگر، یکی از عواملی که به نظر می­رسد در آسیب­پذیری افراد در برابر اختلالات خوردن تأثیر دارد، انعطاف­پذیری شناختی[26] است. نخستین گام در مطالعه انعطاف­پذیری شناختی، مشخص کردن ابعاد اجتماعی و فرهنگی است که می­تواند فرد را در برابر این اختلالات آسیب­پذیر سازد. در میان نظریه­پردازان "مطالعات بدن"[27]، سوزان بوردو[28] به خاطر توجه به نقش تصاویر فرهنگی و انتظارات اجتماعی در چگونگی درکِ مطلوب از بدنِ زن، برجسته است. بوردو (2004) از موضع ساختارگرایی اجتماعی استدلال می­کند که بدن، ماهیت ثابت و پایداری ندارد؛ بلکه ماهیتی تغییر­پذیر داشته و در پاسخ به خواسته­های اجتماعی شکل می­گیرد. انتظارات اجتماعی از زنان می­خواهد که از لاغری و اندامی نحیف که در تصاویر بیشمارِ رسانه­ای به عنوان ایده­آل ارائه می­شود، الگوبرداری و تقلید نمایند. در واقع، جامعه بدن زن را تولید، تعریف و تفسیر می­کند. رمز­گذاری­های اجتماعیِ زیبایی، یک قالب پیش­ساخته و غیر­منعطف از زن می­سازند و رفتارهای وسواسی همچون جراحی­های زیبایی، رژیم­های غذاییِ سخت، تمرینات بدنی سنگین و غیره، واکنش­هایی جهت دستیابی به آن ایده­آلِ اجتماعی یا قالب پیش­ساخته هستند که هویت فردی زن را با تهدید مواجه ساخته و تصویری واحد از زن ارائه می­دهند. از طرف دیگر، زن در تلاشی جهت حفظ هویت فردی، ترغیب به اِعمال کنترل بر زندگی خود می­شود و مشکل زمانی ایجاد می­گردد که این کنترل از طریق رفتارهای خوردن، به کار بسته می­شود (بوردو، 2004). در این دیدگاه، آنورکسیا صرفاً نتیجه یک وسواس لاغری نیست؛ بلکه به طور بحرانی، پاسخی قابل درک برای ناتوانی در برابر فشارهای اجتماعی است و زنِ مبتلا، به طرز چشمگیری ناتوانی خود را با ایفای نقش زن به طور افراطی، آشکار می­کند و همچنین، این استراتژی وقتی­که فرد قدرتِ کنترل اشتها را بدست می­گیرد و به طور مستقیم در مقابل خانواده، دوستان و درمانگرانی که او را به خوردن غذا ترغیب می­نمایند، مقاومت می­کند، بر اِعمال کنترل و احساس قدرتِ وی می­افزاید (جکوبس، کلر و شاتلورث[29]، 2013).

اختلالات خوردن، از یک منظر تظاهر خواسته­های غیرمنطقیِ جامعه در مورد بدن است که از طریق الگوبرداری و تقلید از قالب­های پیش­ساخته جنسیتی در جامعه شکل می­گیرد و این الگوبرداری و قرار گرفتن در این قالب­ها، از زنان موجودی غیرمنعطف و مطیع می­سازد که توان تغییر و مقاومت در مقابل رمزگذاری­های اجتماعی و کنترلِ طبیعی خود را ندارند؛ لذا انعطاف­پذیری شناختی می­تواند یک متغیر روان­شناختی مهم در راستای کاهش آسیب­پذیری به اختلالات خوردن باشد. چنانچه برخی از پژوهشگران، انعطاف­پذیری را میزان ارزیابی فرد در مورد قابل کنترل بودن شرایط، تعریف کرده­اند و آن را به عنوان یکی از مؤلفه­های مرتبط با کنترل شناختی، برای درک نگرش­ها و رفتارهای خوردن مؤثر می­دانند (زانگ، کاو، کاو، شی، وانگ[30] و همکاران، 2010). کنترل شناختی امکان شروع، برنامه­ریزی، تنظیم و دستیابی به رفتار هدفمند را فراهم می­سازد و انعطاف­پذیری شناختی می­تواند به عنوان توانایی تنظیم و سازگاری مناسبِ رفتار فرد در یک محیط در حالِ تغییر تلقی شود (ادواردز، واک، تامپسون، مولن، هولشر[31] و همکار، 2018). انعطاف­پذیری تصویر بدن به عنوان یک توانایی تنظیم انطباق­پذیر برای تجربه نارضایتی از بدن و گشودگی به سایر تجربیاتِ درونیِ مرتبط، تعریف شده است که منجر به افزایش سازگاری در زندگی می­شود؛ این در حالیست که افرادِ با خوردن آشفته، توانایی تجربه نارضایتی از بدن را ندارند (ساندوز، ویلسون، مروین و کلوم[32]، 2013). پژوهش­ها در این زمینه، حاکی از انعطاف­پذیری شناختی ضعیف به شکل اصرار بر پرهیز غذایی در آنورکسیا می­باشد (پرپینا، سگورا و سانچز­-­­ریئلز[33]، 2016؛ چنتوریا، دیویز، رابرتز، هریسون و ناکازاتو[34]، 2012؛ تنکونی، سنتونستاسو، دگورتیس، بوسلو، تیتون[35] و همکاران، 2010). در مطالعه­­ی هیل، ماسودا و لاتزمن[36] (2013)، ارتباط منفی انعطاف­پذیری شناختی و خوردن آشفته در زنان نشان داده شده است؛ بدین شرح که انعطاف­پذیری تصویر بدن می­تواند به عنوان یک عامل محافظ در برابر خوردن آشفته، خصوصاً برای کسانی که از شاخص توده بدنی (BMI)[37] پایینی برخوردارند، عمل کند.

یکی دیگر از عوامل روان­شناختیِ دخیل در نگرش­های خوردن آشفته، حساسیت بین­فردی[38] است؛ بدین شرح که داشتن تصوری غیرواقعی از اندام ایده­آل، می­تواند افراد را به ویژه در برابر اظهار نظرهای منفی در مورد ظاهر خود آسیب­پذیر کند یا انگیزه آنها را جهت تلاش برای دستیابی به ایده­آلِ ادراک­شده، به منظور اجتناب از نگاه انتقادی دیگران ترغیب نماید. در واقع، حساسیت بین­فردی با گرایش به سوء تفسیر نشانه­های اجتماعیِ مبهم به عنوان طردِ اجتماعی همراه است (دی پائولی، فولر­-­تایزکویچ، هالی­ول، پوکیو و کروگ[39]، 2017)؛ به گونه­ای که فرد احساس می­کند ظاهرش استاندارهای عینی را برآورده نمی­سازد لذا باید جهت دستیابی به ایده­آل تلاش نماید (پینتو­-­گوویا، فریئرا و دوآرت[40]، 2014). افراد با حساسیت بین­فردی بالا، توجه بسیاری به محرک­های غیرکلامی دارند که این حساسیت، گاهی باعث سوء تعبیر رفتارهای دیگران نسبت به خودشان یا ظاهرشان می­شود (فورسایت[41]، 2014).

حساسیت بین­فردی مبتنی بر ظاهر با سلامت روانی ارتباط دارد و می­تواند سبب­ساز اختلالات خوردن، نگرانی از ظاهر بدن و نارضایتی از آن شود (ریگر، ون­بیورن، بی­شاپ، تانفسکی­-­کراف، ولچ[42] و همکار، 2010)؛ چنانچه نشان داده شده است که افراد با اختلالات خوردن، توجه خاصی به چهره­های طرد­کننده نشان می­دهند (کاردی، ماتئو، کورفیلد و ترژر[43]، 2013). هامن، واندرلیچ-تیرنی و وندروال[44] (2009)، در مطالعه­ای به بررسی رابطه حساسیت بین­فردی و بولیمیا، در صورت کنترل افسردگی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که حساسیت بین­فردی به صورت مقطعی و طولی قادر است علائم بولیمیا را پیش­بینی کند و افرادی که حساسیت بین­فردی را تجربه می­کنند، در معرض افزایش خطر اختلالات خوردن هستند. دی پائولی و همکاران (2017)، در پژوهش خود با توجه به تأیید نقش حساسیت بین­فردی در خوردن آشفته، روان­درمانی بین­فردی را جهت درمان پیشنهاد کردند. بنابراین، می­توان گفت که حساسیت بین­فردی، پیش­بینی­کننده خوردن آشفته و تمایل به مقایسه­های اجتماعی بر اساس ظاهر جسمانی است (کالوگرو، پارک، راحم­تولا و ویلیامز[45]، 2010).

شیوع اختلالات خوردن در یک جامعه را می­توان به عنوان شواهدی از تغییرات اجتماعی تلقی کرد؛ نشانه­ای از مدرنیته و ترویج ارزش­های غربی در کشورهای در حال توسعه (لستر[46]، 2014)، که مستلزم چاره­جویی جهت پیشگیری و درمان است. مبتلایان به اختلالات خوردن اغلب جوان و بسیار آسیب­پذیر هستند و غالباً تن به درمان نمی­دهند (دملر، بروفی، مارچنت، جان و تان[47]، 2019). از آنجاکه اکثر درمان­های صرفاً پزشکی در مورد اختلالات خوردن، تأثیر موقت دارند و در درازمدت با شکست مواجه می­شوند، ضرورت پرداختن به مسائل اجتماعی و روان­شناختیِ این افراد جهت برخورد ریشه­ای با مشکل آشکار می­گردد. در ارتباط با الگوی تأثیر چندگانه متغیرهای پژوهش، گزارش شده است که هر چه مقایسه­های اجتماعی بیشتر باشند، اثر ایده­آل­های رسانه­ای بر نارضایتی از بدن و تجربه هیجانات منفی بیشتر خواهد بود (تیگمن و میلر[48]، 2010). از یک سوی، تجربه هیجانات منفی می­تواند ناشی از حساسیت فرد نسبت به مسائل بین­فردی و اجتماعی باشد که در بیماران مبتلا به اختلالات خوردن شایع است و این حساسیت ممکن است به قبل از اختلال خوردن برگردد یا نتیجه این اختلال باشد (مورفی، استربلر، بسدن، کوپر و فربرن[49]، 2012). از سوی دیگر، مشغله­های وسواسی با غذا و شکل بدن از نظر بالینی می­تواند نشانی از انعطاف­ناپذیری شناختی و به عنوان یک بیانِ علامتی از ویژگی­های شخصیتی وسواسی-اجباری باشد که نقش مهمی در ایجاد و تداوم نگرش­های خوردن آشفته دارد (بروک­مییر، اینگنرف، والتر، وایلد، هارتمن[50] و همکاران، 2014). از آنجاکه اغلب پژوهش­ها، اختلالات خوردن را هدفِ بررسی قرار می­دهند و کمتر به مشکلات روان­شناختی افراد با علائم زیر­بالینیِ اختلالات خوردن پرداخته شده است، هدف از پژوهش حاضر پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته بر­اساس مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی در دانشجویان زن می­باشد تا با درنظر داشتن ابعاد روانی-اجتماعیِ دخیل در اختلالات خوردن و اقدامات پیشگیرانه و درمانی، از سلامت جسم و روان قشر جوان و مولد جامعه محافظت بعمل آید.

 

روش

این مطالعه در چارچوب پژوهش­های توصیفی و از نوع همبستگی قرار می­گیرد. از آنجا­که اختلالات خوردن پدیده­ای شایع بین زنان در سنین دانشجویی[51] (18 تا 25 سال) است (گراهام، تروکل، وایزمن، فیتزیمنس-کرافت، بالانتکین[52] و همکاران، 2018)، جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه دانشجویان زن مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال تحصیلی 99-98، به تعداد 9944 نفر می­باشند. جهت تعیین حداقل حجم نمونه لازم در مطالعات همبستگی از فرمول تاباخنیک N≥50+8M استفاده شد که در این فرمول N حجم نمونه و M تعداد متغیرهای پیش­بین (مستقل) است (تاباخنیک و فیدل[53]، 2007). با احتساب خرده مقیاس­های انعطاف­پذیری شناختی، حساسیت­بین فردی و مقایسه اجتماعی، حداقل حجم نمونه 130 نفر محاسبه گردید اما در این پژوهش، جهت اطمینان از کفایت نمونه و افزایش اعتبار نتایج، حجم نمونه 200 نفر در نظر گرفته شد که به روش نمونه­گیری تصادفی چند­مرحله­ای با توجه به ملاک­های ورود (مؤنث بودن، اشتغال به تحصیل در مقطع کارشناسی و تمایل به شرکت در پژوهش) و ملاک­های خروج (دریافت روان­درمانی و مصرف داروهای اعصاب و روان) انتخاب شدند.

برای جمع‌آوری داده‌ها در پژوهش حاضر، پس از اخذ مجوزهای لازم، به دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران مراجعه شد و دانشکده‌های علوم پایه و فنی مهندسی به تصادف از بین دانشکده‌های آن دانشگاه انتخاب و پس از مراجعه به دانشکده‌های مربوطه، از هر دانشکده به تصادف 4 کلاسِ مقطع کارشناسی انتخاب گردید و از آنها خواسته شد تا پرسشنامه­های مربوطه را تکمیل نمایند. قابل ذکر است که از دانشکده علوم پایه، رشته­های ریاضیات و کاربردها، شیمی کاربردی، زیست­شناسی سلولی و مولکولی، زیست فناوری، و از دانشکده فنی مهندسی، رشته­های مهندسی مواد، صنایع، نساجی و هوا فضا در پژوهش شرکت کردند. در راستای ملاحظات اخلاقی، هدف از انجام پژوهش به صورت مختصر برای شرکت­کنندگان تشریح گردید تا آنها با رضایت آگاهانه وارد پژوهش شوند و در صورت عدم تمایل می­توانستند در پژوهش مشارکت نداشته باشند. همچنین، افراد به صورت کُد تعریف گردیدند و محرمانه باقی ماندن اطلاعات ضمانت گردید. در نهایت، یافته­ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل رگرسیون گام به گام در نرم افزار  SPSS-23  تحلیل شد.

 

ابزار های پژوهش

الف) پرسشنامه نگرش­های خوردن (EAT-26)[54]: نسخه نهایی این پرسشنامه توسط گارنر، اولمستد، بوهر و گارفینکل[55] (1982)، با 26 ماده به عنوان یک ابزار خودسنجی برای نگرش­ها و رفتارهای بیمارگونه خوردن معرفی شد. سه خرده­مقیاس در این ابزار وجود دارد که حوزه­های متفاوت از خوردن آشفته یا تمایلات اختلالات خوردن را ارزیابی می­کند. نخستین خرده­مقیاس، رژیم گرفتن (اجتناب از غذاهای چاق­کننده) یا اشتغال ذهنی با لاغر شدن و کالری­های غذا را می­سنجد. دومین خرده­مقیاس، پُرخوری و اشتغال ذهنی با غذا یا افکار و احساسات فرد در ارتباط با غذا و به همان نسبت، پُر­اشتهایی را انعکاس می­دهد. سومین خرده­مقیاس، مهار دهانی یا کنترل ادراک­شده توسط فرد در ارتباط با غذا خوردن و فشارهایی که از جانب دیگران برای افزایش وزن خود ادراک می­کند را ارزیابی می­نماید. تحقیقات اخیر از EAT-26 به عنوان یک ابزار رایج برای تشخیص خوردن­های غیر­طبیعی در نمونه­های غیر­بالینی زنان حمایت کرده است (دنارد و ریچاردز[56]، 2013). این ابزار بر اساس مقیاس لیکرت (همیشه= 3، بیشتر اوقات= 2 و خیلی اوقات= 1) درجه­بندی می­شود و به سه گزینه باقیمانده (گاهی اوقات، بندرت و هرگز)، نمره صفر تعلق می­گیرد. بنابراین، نمرات این پرسشنامه می­تواند از صفر تا 78 متغیر باشد و هر چه نمره فرد بالاتر باشد، مشکوک به اختلالات خوردن محسوب می­شود. گارنر و همکاران (1982)، ویژگی­های روانسنجی این پرسشنامه را تأیید کردند و در ایران، پورقاسم گرگری، کوشاور، سید­سجادی، کرمی، حامد بهزاد و همکار (1389)، پایایی آزمون با روش آلفای کرونباخ و اعتبار آن را به ترتیب 8/0 و 76/0 بدست آوردند. در پژوهش حاضر، آلفای کرونباخ برای کُل این آزمون 78/0 محاسبه گردید.

ب) پرسشنامه جهت­گیری مقایسه­ای آیوا-نترلندز (INCOM)[57]: این پرسشنامه توسط گیبونز و بانک (1999)، جهت سنجش تفاوت­های فردی در جهت­گیری مقایسه اجتماعی تدوین شده است و شامل 11 ماده و دو خرده مقیاس توانایی و عقیده است که با یک مقیاس پنج درجه­ای لیکرت (1= کاملاً مخالفم تا 5= کاملاً موافقم) سنجیده می­شود. نمره کُل این پرسشنامه از 11 تا 55 محاسبه می­شود که نمرات بالاتر نشان­دهنده تمایل بالاتر برای مقایسه­های اجتماعی در حیطه­های زندگی است. گیبونز و بانک (1999)، پایایی این ابزار را در نمونه­های مختلف از 77/0 تا 85/0 بدست آوردند. احمدی قوزلوجه و مهدی­زاده تواسانی (1398)، ضریب آلفای کرونباخ نسخه فارسی کُل را 80/0 و برای خرده مقیاس­های توانایی و عقیده به ترتیب 72/0 و 80/0 گزارش کردند. همچنین، آنها روایی این ابزار را نیز با استفاده از روش­های روایی وابسته به ملاک و روایی سازه تأیید کردند. در پژوهش حاضر پایایی کُل به روش آلفای کرونباخ 80/0 محاسبه شد.

ج) پرسشنامه حساسیت بین­فردی (IPSM)[58]: پرسشنامه حساسیت بین­فردی توسط بویس و پارکر[59] (1989)، با 36 ماده و 5 خرده مقیاس جهت سنجش ابعاد اساسی مفهوم حساسیت بین­فردی ابداع شد و پاسخ به هر ماده در یک مقیاس لیکرت 4 درجه­ای (کاملاً مخالفم= 1 تا کاملاً موافقم= 4)  صورت می­گیرد. نمره کُل این پرسشنامه از 36 تا 144 در نوسان است و کسب نمره بالاتر بیانگر حساسیت بین­فردی بیشتر است. 5 خرده مقیاس شامل آگاهی بین فردی (حساسیت به تعاملات بین­فردی و ادراک فرد از تأثیری که بر دیگران دارد و پیامدهای حاصل از دریافت پاسخ انتقادی یا منفی از دیگران)، نیاز به تأیید (تمایل فرد به خشنود کردن دیگران و برقراری ارتباط صلح آمیز)، اضطراب جدایی (احساس اضطراب در روابط بین فردی)، کمرویی (عدم جرأت­ورزی یا عدم کسب تقویت پاداش به علت کمرویی خود) و خود درونی شکننده (احساس فرد از اینکه خود او دوست داشتنی نیست و باید از دیگران پنهان شود) می­باشد. بویس و پارکر (1989)، ضریب پایایی بازآزمایی کُل 85/0 و ضرایبی در دامنه­ی 55/0 تا 76/0 برای خرده مقیاس­های IPSM گزارش کردند و اعتبار همزمان آن را تأیید نمودند. وجودی، عطارد و پور­شریفی (1393)، پایایی کُل آن را به روش آلفای کرونباخ 81/0 بدست آوردند. در پژوهش حاضر، آلفای کرونباخ برای کُل این آزمون 82/0 محاسبه گردید.

د) پرسشنامه انعطاف­پذیری شناختی (CFI)[60]: این پرسشنامه توسط دنیس[61] و وندروال (2010)، معرفی شده و یک ابزار خودگزارشی کوتاه 20 ماده­ای می­باشد که برای سنجش نوعی از انعطاف­پذیری شناختی که در موفقیت فرد برای چالش با افکار ناکارآمد و جایگزینی با افکار کارآمدتر لازم است، به کار می­رود. نمره­گذاری این پرسشنامه براساس مقیاس 7 درجه­ای لیکرت (کاملاً مخالفم= 1 تا کاملاً موافقم= 7) است و گزینه­های 2، 4، 7، 9، 11 و 17 معکوس نمره­گذاری می­گردد. نمره کُل این پرسشنامه می­تواند از 20 تا 140 متغیر باشد و هر چه نمره فرد بالاتر باشد، نشانگر انعطاف­پذیری شناختی بالاتر است. این ابزار سه جنبه از انعطاف­پذیری شناختی با عنوان الف) میل به ادراک موقعیت­های دشوار به عنوان موقعیت­های قابل کنترل، ب) توانایی ادراک چندین توجیه جایگزین برای رویدادها و رفتار انسان­ها و ج) توانایی ایجاد چندین راه حلِ جایگزین برای موقعیت­های دشوار، را می­سنجد. اعتبار همزمان این پرسشنامه بـا افسردگی بک (BDI-II) برابر با 39/0- و اعتبار همگرایی آن با مقیاس انعطاف­پذیری شناختی مارتین و رابین[62] 75/0 بود. همچنین، دنیس و وندروال (2010)، پایایی آن را مطلوب 91/0 گزارش کردند. این پژوهشگران نشان دادند که دو عامل ادراک راه حل­های مختلف و ادراک توجیه رفتار یک معنی دارند و عامل کنترل به عنوان خرده­مقیاس دوم در نظر گرفته شد.  در ایران، شاره، فرمانی و سلطانی (2014)، ضریب بازآزمایی کُل مقیاس را 71/0 و ضریب آلفای کرونباخ کُل مقیاس را 90/0 گزارش نمودند. در پژوهش حاضر، پایایی کُل این آزمون به روش آلفای کرونباخ 88/0 محاسبه گردید.

 

ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎ

نمونه پژوهش شامل 200 دانشجوی زن مقطع کارشناسی با میانگین سنی 26/3±54/21 بود. جهت بررسی نرمال بودن توزیع متغیرها در جامعه، از آزمون کلوموگروف اسمیرنف استفاده گردید و از آنجاکه نتایج معنادار نبود (٠٥/٠p>)، می­توان گفت که نرمالیتی برقرار است. در روند اجرای مدل رگرسیون چندگانه­ی گام به گام، کلیه­ی پیش­فرض­های موجود (آزمون دوربین-واتسن برای بررسی استقلال خطاها، آزمون شاخص توانایی و عامل تورم واریانس برای بررسی هم­خطی) مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاکی از برقراری این پیش­فرض­ها بودند. میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش در جدول 1 آورده شده است.

 

جدول 1. میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش

متغیر

میانگین

انحراف معیار

نگرش­های خوردن آشفته

49/14

01/9

رژیم غذایی

02/7

21/5

پُرخوری و اشتغال ذهنی با غذا

77/2

03/2

کنترل دهانی

70/4

77/2

حساسیت بین فردی

03/70

48/10

آگاهی بین­فردی

24/14

81/1

نیاز به تأیید

95/16

85/1

اضطراب جدایی

07/13

40/2

کمرویی

62/15

66/2

عزت نفس شکننده

15/10

76/1

انعطاف­پذیری شناختی

04/97

10/12

ادراک کنترل­پذیری

06/37

83/7

ادراک توجیه رفتار

72/9

18/3

ادراک راه­حل­های مختلف

26/50

30/5

مقایسه اجتماعی

52/33

55/8

توانایی

21/18

69/4

عقاید

31/15

22/5

 

در این پژوهش به منظور تجزیه و تحلیل داده­ها، از روش همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. در جدول 2، ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش آمده است که نشان می­دهد بین نگرش­های خوردن آشفته با حساسیت بین­فردی (467/0=r و 01/0>p)، انعطاف­پذیری شناختی (417/0-=r و 01/0>p) و مقایسه اجتماعی (582/0=r و 01/0>p) در دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد. شرح کامل ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش به همراه خرده­مقیاس­هایشان در جدول 2 آورده شده است.

 

 

 

متغیر

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

1

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

**467/0

001/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3

**345/0

001/0

**728/0

001/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4

**381/0

001/0

**708/0

001/0

**488/0

001/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

5

**344/0

001/0

**768/0

001/0

**597/0

001/0

**514/0

001/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

6

**420/0

001/0

**751/0

001/0

**652/0

001/0

**605/0

001/0

**561/0

001/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

7

**290/0

001/0

**729/0

001/0

**645/0

001/0

**468/0

001/0

**473/0

001/0

**495/0

001/0

1

 

 

 

 

 

 

 

8

**417/0-

001/0

**273/0-

001/0

**306/0-

001/0

*161/0-

023/0

**221/0-

002/0

**254/0-

001/0

*153/0-

030/0

1

 

 

 

 

 

 

9

*161/0-

023/0

**159/0-

002/0

**201/0-

004/0

047/0-

508/0

**199/0-

005/0

121/0-

089/0

102/0-

152/0

**759/0

001/0

1

 

 

 

 

 

10

**348/0-

001/0

**211/0-

003/0

**278/0-

001/0

053/0-

457/0

**212/0-

003/0

**225/0-

001/0

094/0-

185/0

**708/0

001/0

**554/0

001/0

1

 

 

 

 

11

*167/0-

018/0

*142/0-

045/0

124/0-

079/0

125/0-

078/0

132/0-

062/0

088/0-

214/0

102/0-

152/0

**590/0

001/0

*153/0

031/0

**198/0

005/0

1

 

 

 

12

**582/0

001/0

**284/0

001/0

*233/0

001/0

**263/0

001/0

*139/0

049/0

**288/0

001/0

*165/0

019/0

**349/0-

001/0

**269/0-

001/0

**348/0-

001/0

**191/0-

007/0

1

 

 

13

**520/0

001/0

**278/0

001/0

**229/0

001/0

**213/0

003/0

**192/0

006/0

**293/0

001/0

*157/0

027/0

**395/0-

001/0

**357/0-

001/0

**365/0-

001/0

*156/0-

027/0

**846/0

001/0

1

 

14

**487/0

001/0

**215/0

002/0

*176/0

013/0

**239/0

001/0

056/0

434/0

**209/0

003/0

130/0

067/0

**217/0-

002/0

121/0-

088/0

**243/0-

019/0

*172/0-

015/0

**878/0

001/0

**488/0

001/0

1

جدول 2. ماتریس همبستگی پیرسون متغیرهای پژوهش

*P<05/0  **P<01/0

1-نگرش­های خوردن آشفته 2-حساسیت بین­فردی 3-آگاهی بین­فردی 4-نیاز به تأیید 5-اضطراب جدایی 6-کمرویی 7-عزت نفس شکننده 8-انعطاف­پذیری شناختی 9-ادراک کنترل­پذیری 10-ادراک توجیه رفتار 11-ادراک راه حل­های مختلف 12-مقایسه اجتماعی 13-توانایی 14-عقاید

 

 

در زمینه نتایج تجزیه و تحلیل پژوهش، ابتدا مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی به عنوان متغیر پیش­بین و نگرش­های خوردن آشفته به عنوان متغیر ملاک مورد بررسی قرار گرفت و نتایج آن در جدول 3 به نمایش درآمد. همانطور که در جدول 3 مشاهده می­شود، در گام اول مقایسه اجتماعی وارد معادله شده و 5/33 درصد از واریانس نگرش­های خوردن آشفته را تبیین کرده است. در گام دوم حساسیت بین­فردی وارد معادله شده و مجموعاً 2/43 درصد از واریاس نگرش­های خوردن آشفته توسط این دو متغیر تبیین شد. در گام سوم انعطاف­پذیری شناختی وارد معادله شده و مجموعاً 6/44 درصد از واریانس نگرش­های خوردن آشفته توسط این سه متغیر تبیین شد.

 

جدول 3. خلاصه تحلیل رگرسیون (گام به گام) نگرش­های خوردن آشفته بر­اساس مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی

پیش­بینی کننده­ها

آماره F

معناداری

R

R2 تعدیل­شده

مقایسه اجتماعی

461/101

001/0

582/0

335/0

مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی

788/76

001/0

662/0

432/0

مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی

351/54

001/0

674/0

446/0

 

در جدول 4، ضرایب رگرسیون در گام آخر ارائه شده است. اﯾﻦ ﺟﺪول ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ سه متغیر مقایسه اجتماعی (432/0= β، 01/0>p)، حساسیت بین­فردی (305/0= β، 01/0>p) و انعطاف­پذیری شناختی (143/0-= β، 05/0>p) توانایی پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته را دارﻧﺪ.

 

جدول 4. ضرایب رگرسیون نگرش­های خوردن آشفته بر­اساس مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی در گام آخر

پیش­بینی کننده­ها

B

β

آماره t

معناداری

مقایسه اجتماعی

564/0

432/0

266/7

001/0

 حساسیت بین­فردی

251/0

305/0

466/5

001/0

انعطاف­پذیری شناختی

132/0-

143/0-

401/2

017/0

 

جهت بررسی قابلیت پیش­بینی کنندگی خرده­مقیاس­های مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی برای پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته، از تحلیل رگرسیون به روش گام به گام به شرح زیر استفاده شد. همانطور که در جدول 5 مشاهده می­شود، در گام اول توانایی وارد معادله شده و 7/26 درصد از واریانس نگرش­های خوردن آشفته را تبیین کرده است. در گام دوم آگاهی بین­فردی وارد معادله شده و مجموعاً 1/35 درصد از واریانس نگرش­های خوردن آشفته توسط این دو متغیر تبیین گردید. در گام سوم عقاید وارد معادله شده و مجموعاً 9/40 درصد از واریانس نگرش­های خوردن آشفته توسط این سه متغیر تبیین شد. در گام چهارم نیاز به تأیید وارد معادله شده و مجموعاً 2/42 درصد از واریانس نگرش­های خوردن آشفته توسط این چهار متغیر تبیین شد.

 

 

جدول 5. خلاصه تحلیل رگرسیون (گام به گام) نگرش­های خوردن آشفته بر­اساس خرده­مقیاس­های مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی

پیش­بینی کننده­ها

آماره F

معناداری

R

R2 تعدیل شده

توانایی

342/73

001/0

520/0

267/0

آگاهی بین­فردی

805/54

001/0

598/0

351/0

عقاید

841/46

001/0

646/0

409/0

نیاز به تأیید

255/37

001/0

658/0

422/0

 

در جدول 6، ضرایب رگرسیون در گام آخر ارائه شده است. اﯾﻦ ﺟﺪول ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ از بین خرده­مقیاس­های متغیرهای پیش­بین، توانایی (311/0= β، 01/0>p)، آگاهی بین­فردی (218/0= β، 01/0>p)، عقاید (161/0= β، 01/0>p) و نیاز به تأیید (146/0= β، 05/0>p)، توانایی پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته را دارﻧﺪ.

 

جدول 6. ضرایب رگرسیون نگرش­های خوردن آشفته بر اساس خرده­مقیاس­های مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی  در گام آخر

پیش­بینی کننده­ها

B

β

آماره t

معناداری

توانایی

741/0

311/0

966/4

001/0

آگاهی بین­فردی

754/0

218/0

492/3

001/0

عقاید

558/0

161/0

176/3

001/0

نیاز به تأیید

373/0

146/0

316/2

022/0

 

بحث و نتیجه­گیری

هدف از پژوهش حاضر، پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته بر­اساس مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی در دانشجویان زن بود. نتایج نشان داد که بین نگرش­های خوردن آشفته و مقایسه اجتماعی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. بدین معنا که مقایسه اجتماعی قادر به پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته می­باشد و با افزایش مقایسه اجتماعی، احتمال نگرش­های خوردن آشفته بالا می­رود. نتایج مطالعات کیم و پارک (2020) و پینکاسوج و همکاران (2015) همسو با این یافته­ی پژوهشی است.

در تبیین این یافته­ی پژوهشی می­توان گفت که مقایسه اجتماعی ویژگی اصلی زندگی اجتماعی انسان است. تطابق با مقایسه رو به بالا در نظریه­ی فستینگر، اگرچه می­تواند کارکرد انطباقی داشته باشد اما ممکن است خطراتی را نیز برای فرد به همراه بیاورد. تحقیقات جامعه­شناسی در مورد گروه­های مرجع که در کارهای هایمن[63] (1942) تجلی یافت، نشان داد که ارزیابی وضعیت شخصیِ فرد در ابعاد توانایی­های فکری و جذابیت فیزیکی، به گروهی که شخص خودش را با آنها مقایسه می­کند، وابسته است (بانک و گیبونز، 2007). مقایسه اجتماعیِ مرتبط با بدن (همچون مقایسه وزن یا تناسب اندام)، غذا خوردن (همچون مقایسه مقدار غذای مصرفی، سلامت غذا و غیره) و ورزش (همچون مقایسه مقدار یا شدت ورزش) می­تواند نگرش خوردن و تصویر بدنی افراد را درگیر نماید. چنین مقایسه­هایی غالباً با کسانی انجام می­شود که تصور می­گردد دارای ویژگی­های جسمانی برتر هستند یا در رسانه­ها به عنوان الگوهای زیبایی با ظاهری لاغر و جذاب ارائه می­شوند. افراد در این مقایسه­های رو به بالا، تفاوت بین خودِ ایده­آل و واقعی را تشخیص می­دهند که در نتیجه، ممکن است افکار یا اَعمالی برای اصلاح بدن را افزایش دهند (فیتزیمنس-کرافت، چائو و آکرسو[64]، 2016). علی­رغم اینکه دستیابی به این استانداردهای غیرواقعی برای اکثر زنان دشوار است، فرد ممکن است استانداردهای جذابیت را مسلم فرض نماید و در صورت عدم موفقیت در دستیابی به آنها، نارضایتی از بدن را تجربه کند و این ارزیابی­های منفی با افزایش وزن، افسردگی و کیفیت پایین زندگی همراه است (اریگو، شوماخر و مارتین[65]، 2014). از سوی دیگر، احساسات فیزیولوژیکی متعاقبِ مصرف غذا همچون احساس سنگینی معده یا نفخ می­تواند انگیزه­ی انجام فعالیت­های جبرانی و رفتارهای ناسالم (همچون ورزش شدید، رژیم سخت و غیره) را افزایش دهد تا از این احساسات ناخوشایند بکاهد (فیتزیمنس-کرافت و همکاران، 2016).

تصور از بدن، سازه­ای اجتماعی[66] است. اجتماعی بودنِ زندگی انسان شرایطی را فراهم می­سازد تا در زمینه­های مختلف رفتاری، مجموعه­ای از الگوها و ایده­آل­ها در قالب ارزش­ها و هنجارهای اجتماعی برای افراد ارائه گردد تا از آن طریق افراد نه تنها رفتار خود، بلکه بدن خود را نیز تنظیم نمایند. اگرچه این ارزش­ها و یا به بیان بهتر، معیارهای مربوط به زیبایی از گذشته تاکنون دچار تحولاتی شده است، اما در هر جامعه­ای و در هر دوره­ای، مجموعه­ای از الگوها و ایده­آل­های فرهنگی در ارتباط با خصوصیات زیبایی اندام و چهره، به ویژه در مورد زنان مورد تبلیغ و اشاعه قرار می­گیرد و فرد در فرایند مقایسه اجتماعی، ترغیب به الگوبرداری از آنها می­شود. به طوریکه در گذشته، چاقی نوعی زیبایی برای زنان بشمار می­رفت، درحالیکه امروزه لاغری یکی از ایده­آل­های ظاهری برای بدن بشمار می­رود (کنعانی و رزاقی، 1396). بنابراین، در اثر گسترش رسانه­ها، الگوهای زیبایی اغلب به هدفی برای مقایسه اجتماعی تبدیل می­شوند و فضای دانشگاهی محیطی را فراهم می­سازد که دانشجویان در آن درگیر مقایسه­های اجتماعی گردند و این مسئله مخصوصاً در دانشجویان دختری که در تعامل مستقیم و غیر­مستقیم با سایر همسالان دختر خود هستند، بیشتر است (ارشدی و منصوری نیک، 1398).

یکی دیگر از نتایج بدست آمده از پژوهش حاضر، وجود ارتباط مثبت و معنادار بین نگرش­های خوردن آشفته و حساسیت بین­فردی بود. بدین معناکه حساسیت بین­فردی قادر به پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته بوده است و با افزایش حساسیت بین­فردی، احتمال افزایش نگرش­های خوردن آشفته بالا می­رود. نتایج پژوهش­های دی پائولی و همکاران (2017)، کالوگرو و همکاران (2010) و هامن و همکاران (2009) از این یافته­ی پژوهشی حمایت می­کند.

جهت تبیین این یافته می­توان گفت که فشارهای اجتماعی، علاوه بر افزایش حساسیت و نظارت فرد بر خود، منجر به افزایش حساسیت بین­فردی نیز می­شوند؛ بدین شرح که فرد علی­رغم نظارت بر ظاهر خود، بر ادراکات، قضاوت­ها و پاسخ­های دیگران نسبت به خود نیز حساس می­شود و به طور مداوم به این فکر می­کند که دیگران چه اندیشه­ای درباره وی دارند. این افکار از احساس ناتوانی و عدم کفایتِ خود ناشی می­شوند و از نظر عاطفی می­توانند منجر به تجربه پریشانی، ناراحتی، افسردگی و اضطراب اجتماعی گردند. افراد با حساسیت بین­فردی بالا، در تعاملات اجتماعی به سوء تفسیر رفتارهای طرف مقابل می­پردازند و به دنبال عدم دریافت نشانه­ها و حمایت­های اطلاعاتی، عاطفی، حمایتی و غیره، و نیز به دلیل انعکاس آگاهانه یا ناآگاهانه آن سوء تعبیرها به طرف مقابل، باعث می­شوند که متقابلاً طرف مقابل نیز به آنها واکنش­های منفی نشان دهد و ارتباط اجتماعی بین طرفین قطع شود یا به شدت کاهش یابد (لیدن، کاسیوپو، کاسیوپو، کاپا، دودیچ[67] و همکاران، 2016).

حساسیت به درک هیجانات خود و دیگران در روابط اجتماعی، گرچه می­تواند به عنوان مؤلفه­های هوش هیجانی، سلامت روان را افزایش دهد، ولی از سوی دیگر حساسیت نامعقول و توجه مفرط همدلانه در روابط بین­فردی، به عنوان یک صفت منفی می­تواند منجر به افزایش فشار بر فرد و کاهش سلامت روان او گردد (متین و جهان، 1398). حساسیت بین­فردیِ مبتنی بر ظاهر، به عنوان یک سیستم پردازش شخصیتیِ ذاتی، به شکل اضطراب و انتظارِ طرد شدن به دلیل ظاهر فیزیکی، توصیف می­شود. افراد با حساسیت بین­فردی بالا، نواقص جسمانی خیالی یا جزئی را با طرد شدن مرتبط می­کنند که این مسئله باعث ایجاد دلمشغولی با بدن و انجام رفتارهای ناهنجار با هدف جلب توجه دیگران و جلوگیری از طرد شدنِ خیالی می­شود (دی پائولی و همکارن، 2017).

حساسیت بین­فردی به دو شکل قابل بررسی است؛ یکی حساسیت به انتقاد که در آسیب­شناسی اختلالات اضطرابی و افسردگی نقش دارد و دیگری، حساسیت به طرد که به عنوان گرایش به انتظار مضطربانه در درک سریع طرد و واکنشِ بیش از حد به آن تلقی می­شود (اتلس[68]، 2004). این الگوی توجه تغییر­یافته به محرک­های اجتماعیِ منفی، در آسیب­شناسی اختلالات خوردن یافت شده است و شامل همپوشانی سیستم­های شناخت اجتماعی با پاداش می­باشد که منجر به مختل شدنِ پاسخ­های انطباقی در پردازش اجتماعی، و وابسته شدنِ پاداش به تأیید اجتماعی می­شود (لاک و لا­ویا[69]، 2015). همچنین، وابستگی به پاداش ریشه در مسیرهای دوپامینی دارد و عامل مهمی در زمینه انگیزشی رفتارها و عادات غذایی است و غذا، برای کسانی­که به طور ذاتی حساسیت بالایی به پاداش (تأیید اجتماعی) دارند، منبع لذت بالاتری محسوب می­شود (پاکیزه و بهزادفر، 1397).

علاوه بر آن، یافته­های این پژوهش حاکی از وجود ارتباط منفی و معنادار بین نگرش­های خوردن آشفته و انعطاف­پذیری شناختی بود. بدین معناکه انعطاف­پذیری شناختی قادر به پیش­بینی نگرش­های خوردن آشفته بوده است و با افزایش انعطاف­پذیری شناختی، از نگرش­های خوردن آشفته کاسته می­شود. این یافته، همسو با نتایج پژوهش­های پرپینا و همکاران (2016)، هیل و همکاران (2013) و چنتوریا و همکاران (2012) است.

در تبیین این نتیجه می­توان گفت هر چه جوامع غربی­تر یا مدرن­تر می­شوند، نگرش­ها و رفتارهای خاصِ مرتبط با اختلالات خوردن (همچون گرسنگی دادن به خود، پُرخوری و پاکسازی، اختلال در تصویر بدن، ترس شدید از افزایش وزن و غیره)، به تظاهرات معناداری از ویژگی­های خاصِ فرهنگی (همچون مصرف­گرایی بیشتر، غرق شدن در رسانه­، فردگرایی، ایده­آل­سازی نظم و انضباط شخصی و غیره) تبدیل می­شوند (لستر، 2014). با ترویج لاغری و ارائه­ی الگویی تبلیغاتی از زنِ ایده­آل توسط رسانه­های غربی، افرادِ آسیب­پذیر در جامعه عموماً شناخت­های ناکارآمدِ مرتبط با غذا از­جمله اختلال در درک صحیح از وزن و تناسب اندام را به عنوان ابزاری برای کسب کنترلِ خود و پذیرش توسط دیگران، شکل می­دهند و جهت دستیابی به معیارهای آن الگوی تبلیغاتی، رفتاری مرضی، خشک و انعطاف­ناپذیر از خود نشان می­دهند (ماسودا، پرایس، اندرسون و وندل[70]، 2010).

افراد با انعطاف­پذیری شناختی پایین ممکن است در تغییر عادات غذایی آشنا و ناسالمشان با دشواری روبه­رو شوند که می­تواند منجر به مقاومت در برابر درمان شود. بسیاری از تشریفاتِ اختلالات خوردن مانند شمارش کالری و وارسی بدن (حساسیت به اندازه یک قسمت خاص بدن همچون شکم، ران­ها و غیره)، نشانگر افکار وسواسی، غیر­منعطف و توجه مفرط به جزئیات است (وانگ، گری، کونیلیو، مورای، استون[71] و همکاران، 2019). این افراد اغلب با رفتارهای انعطاف­ناپذیر پیرامون مسائل مربوط به خوردن (همچون رژیم­های سخت، ورزش شدید و غیره) مواجه هستند و در مورد امور روزمره (همچون نظافت و اصول حرفه­ای) دارای آداب خشک و غیر­منعطف می­باشند و در یافتن روش­های جایگزین برای مقابله با مشکلات، دشواری­هایی را تجربه می­کنند که این دشواری در انعطاف­پذیری شناختی می­تواند به عنوان یک عامل خطر برای اختلالات خوردن به شمار آید (چنتوریا و همکاران، 2012). در حالت طبیعی، افراد معمولاً انتخاب می­کنند که چه زمانی و چه مقدار غذا بخورند اما گاهی این روند به شکل طبیعی و منعطف عمل نمی­کند و سبب­ساز اختلالات خوردن می­شود (ویلاریو، فرناندز­-­آراندا، جیمنیز­-­مورسیا، پیناس­-­لدو، گرانرو[72]و همکاران، 2012). به عنوان مثال، برای افراد با نگرش­های خوردن آشفته، اتخاذ انعطافِ شناختی می­تواند دشوار باشد؛ به ویژه در پُرخوری­های هیجانی، دشواری در موقعیت­هایی وجود دارد که در مواجهه با پاداش­های فوری، نیاز به انتخاب گزینه­های غذایی با جذابیت کمتر با هدف جلوگیری از افزایش وزن و ارتقای سلامتی باشد (هندریکس، کاچیا، کوت، مک­فی، اسکوتریس[73] و همکار، 2015).

به طور کُلی، یافته­های پژوهش حاضر تأییدی است بر اهمیت نقش عوامل روانی - اجتماعی همچون مقایسه اجتماعی، حساسیت بین­فردی و انعطاف­پذیری شناختی در نگرش­های خوردن آشفته که پدیده­ای رو به رشد بین جوانان در جوامع مدرن می­باشد (هوک[74]، 2016)؛ لذا با شناسایی عوامل روانی دخیل در نگرش­ها و رفتارهای ناسالمِ خوردن و تجهیز روانی جوانان، می­توان از آثار سوء تبلیغات رسانه­ای و تأثیرپذیری قشر جوان کاست. نمونه این پژوهش را دانشجویان زن تشکیل دادند و امکان مقایسه دو جنس در این مطالعه میسر نشد که پژوهش­های آتی می­توانند نقش جنسیت را مدنظر قرار دهند. علاوه بر آن، پژوهش حاضر دارای طرح همبستگی بوده که از محدودیت­های اصلی آن، قطعی نبودن استنباط علّی از آن است (بیابانگرد، 1384). اگر چنین پژوهش­هایی با روش آزمایشی و مداخلات آموزشی انجام شود، بهتر می­توان اثر واقعی متغیرهای پیش­بین را بررسی نمود. در این راستا، به درمانگران توصیه می­گردد که به نقش عوامل روانی - اجتماعی در پیشگیری، سبب­شناسی، تداوم و اصلاح نگرش­های خوردن آشفته و اختلالات خوردن توجه نمایند و انجام روان­درمانی همچون درمان­های بین­فردی، آموزش انعطاف­پذیری شناختی و تنظیم هیجانی پیشنهاد می­شود.

 

سپاسگزاری

بدین وسیله نویسندگان بر خود لازم می­دانند تا از مسئولین دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران (بخصوص دانشکده علوم پایه و فنی مهندسی) و دانشجویانی که در این پژوهش همکاری صمیمانه داشته­ اند، قدردانی نمایند. پژوهش حاضر، بدون حمایت مالی خاصی به انجام رسید و هیچ­گونه تضاد منافعی در نگارش این مقاله وجود ندارد.

 

 

[1]. Kittler, Sucher & Nelms

[2] .Rodgers

[3] .body image

[4] .disordered eating attitudes

[5]. McLean, Wertheim, Masters & Paxton

[6] .anorexia

[7] .bulimia

[8] .subclinical

[9] .Bacopoulou, Foskolos, Stefanaki, Tsitsami & Vousoura

[10]. Wollenberg, Shriver & Gates

[11]. Field, Sonneville, Crosby, Swanson & Eddy

[12] .Pinkasavage, Arigo & Schumacher

[13] .social comparison

[14]. Appel, Gerlach & Crusius

[15] .Festinger

[16]. drive

[17] .Sahlan, Saunders & Fitzsimmons-Craft

[18]. Krizan & Gibbons

[19] .upward comparison

[20] .downward comparison

[21] .Park & Baek

[22] .Polivy

[23] .Kim

[24] .Young, Mizzau, Mai, Sirisegaram & Wilson

[25]. Vartanian, Spanos & Herman

[26] .cognitive flexibility

[27] .body studies

[28] .Susan Bordo

[29] .Jacobus, Keller & Shuttleworth

[30] .Zong, Cao, Cao, Shi & Wang

[31] .Edwards, Walk, Thompson, Mullen & Holscher

[32] .Sandoz, Wilson, Merwin & Kellum

[33] .Perpiñá, Segura & Sánchez-Reales

[34] .Tchanturia, Davies, Roberts, Harrison & Nakazato

[35] .Tenconi, Santonastaso, Degortes, Bosello & Titton

[36]. Hill, Masuda & Latzman

[37]. Body Mass Index (BMI)

[38]. interpersonal sensitivity

[39]. De Paoli, Fuller‐Tyszkiewicz, Halliwell, Puccio & Krug

[40] .Pinto‐Gouveia, Ferreira & Duarte

[41]. Forsythe

[42]. Rieger, Van Buren, Bishop, Tanofsky-Kraff & Welch

[43] .Cardi, Matteo, Corfield & Treasure

[44] .Hamann, Wonderlich-Tierney & Vander Wal

[45]. Calogero, Park, Rahemtulla & Williams

[46] .Lester

[47] .Demmler, Brophy, Marchant, John & Tan

[48] .Tiggemann & Miller

[49] .Murphy, Straebler, Basden, Cooper & Fairburn

[50] .Brockmeyer, Ingenerf, Walther, Wild & Hartmann

[51] .college-age

[52] .Graham, Trockel, Weisman & Balantekin

[53] .Tabachnick & Fidell

[54] .Eating Attitudes Test (EAT-26)

[55] .Gamer, Olmsted, Bohr & Garfinkel

[56] .Dennard & Richards

[57] .Iowa-Netherlands Comparison Orientation Measure (INCOM)

[58]. Interpersonal Sensitivity Measure (IPSM)

[59] .Boyce & Parker

[60] .Cognitive flexibility Inventory (CFI)

[61] .Dennis

[62] .Martin & Rubin

[63]. Hyman

[64] .Ciao & Accurso

[65] .Martin

[66]. social construct

[67] .Layden, Cacioppo, Cacioppo, Cappa & Dodich

[68] .Atlas

[69] .Lock  & La Via

[70] .Price, Anderson & Wendell

[71] .Gray, Coniglio, Murray & Stone

[72]. Villarejo, Fernández‐Aranda, Jiménez‐Murcia, Peñas‐Lledó & Granero

[73]. Hendrikse, Cachia, Kothe, McPhie & Skouteris

[74] .Hoek

  • احمدی قوزلوجه، احمد و مهدی­زاده تواسانی، علی. (1398). ساختار عاملی و ویژگی­های روان­سنجی نسخه فارسی مقیاس جهت­گیری مقایسه اجتماعی. مجله رویش روان­شناسی، 8 (6)، 216-209.
  • ارشدی، نسرین و منصوری نیک، اعظم. (1398). رابطه علّی درونی­سازی آرمان لاغری با نارضایتی از بدن: نقش واسطه­ای مقایسه اجتماعی. مجله پژوهش­های روان­شناسی اجتماعی، 9 (35)، 66-53.
  • بیابانگرد، اسماعیل. (1384). روش­های تحقیق در روان­شناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر دوران.
  • پاکیزه، علی و بهزادفر، مریم. (1397). نقش سیستم پاداش مغز در اضافه وزن و چاقی: بررسی نقش واسطه‌گری غذا خوردن هیجانی در رابطه بین حساسیت به پاداش و اضافه وزن. مجله روان­شناسی سلامت، 7 (25)، 20-7.
  • کنعانی، محمد­امین و رزاقی، فاطمه. (1396). رسانه، درونی­سازی هنجارها و تصور از بدن: مورد مطالعه دانشجویان دانشگاه گیلان. مجله پژوهش­های جامعه­شناسی معاصر، 6 (10)، 27-1.
  • متین، شایان و جهان، فائزه. (1398). مدل پیش­بینی تنهایی اجتماعی بر اساس حساسیت بین­فردی و هوش اجتماعی با میانجی­گری خود­انتقادی. مجله پژوهش­های روان­شناسی اجتماعی، 9 (35)، 88-67.
  • وجودی، بابک، عطارد، نسترن و پورشریفی، حمید. (1393). مقایسه حساسیت بین­فردی و ابراز وجود در افراد وابسته به مواد مخدر و عادی. مجله اعتیاد پژوهی، 8 (31)، 118-109.
  • Appel, H., Gerlach, A. L., & Crusius, J. (2016). The interplay between Facebook use, social comparison, envy, and depression. Current Opinion in Psychology9, 44-49.
  • Arigo, D., Schumacher, L., & Martin, L. M. (2014). Upward appearance comparison and the development of eating pathology in college women. International Journal of Eating Disorders47(5), 467-470.
  • Atlas, J. G. (2004). Interpersonal sensitivity, eating disorder symptoms, and eating/thinness expectancies. Current Psychology22(4), 368.
  • Bacopoulou, F., Foskolos, E., Stefanaki, C., Tsitsami, E., & Vousoura, E. (2017). Disordered eating attitudes and emotional/behavioral adjustment in Greek adolescents. Eating and Weight Disorders-Studies on Anorexia, Bulimia and Obesity23(5), 621-628.
  • Bordo, S. (2004). Unbearable weight: Feminism, Western culture, and the body. Univ of California Press.
  • Boyce, P., & Parker, G. (1989). Development of a scale to measure interpersonal sensitivity. Australian and New Zealand Journal of Psychiatry23(3), 341-351.
  • Brockmeyer, T., Ingenerf, K., Walther, S., Wild, B., Hartmann, M., Herzog, W., ... & Friederich, H. C. (2014). Training cognitive flexibility in patients with anorexia nervosa: a pilot randomized controlled trial of cognitive remediation therapy. International Journal of Eating Disorders47(1), 24-31.
  • Buunk, A. P., & Gibbons, F. X. (2007). Social comparison: The end of a theory and the emergence of a field. Organizational Behavior and Human Decision Processes102(1), 3-21.
  • Calogero, R. M., Park, L. E., Rahemtulla, Z. K., & Williams, K. C. (2010). Predicting excessive body image concerns among British university students: The unique role of appearance-based rejection sensitivity. Body Image7(1), 78-81.
  • Cardi, V., Matteo, R. D., Corfield, F., & Treasure, J. (2013). Social reward and rejection sensitivity in eating disorders: An investigation of attentional bias and early experiences. The World Journal of Biological Psychiatry14(8), 622-633.
  • Demmler, J. C., Brophy, S. T., Marchant, A., John, A., & Tan, J. O. (2019). Shining the light on eating disorders, incidence, prognosis and profiling of patients in primary and secondary care: national data linkage study. The British Journal of Psychiatry216(2), 105-112.
  • Dennard, E. E., & Richards, C. S. (2013). Depression and coping in subthreshold eating disorders. Eating behaviors14(3), 325-329.
  • Dennis, J. P., & Vander Wal, J. S. (2010). The cognitive flexibility inventory: Instrument development and estimates of reliability and validity. Cognitive therapy and research34(3), 241-253.
  • De Paoli, T., Fuller‐Tyszkiewicz, M., Halliwell, E., Puccio, F., & Krug, I. (2017). Social rank and rejection sensitivity as mediators of the relationship between insecure attachment and disordered eating. European Eating Disorders Review25(6), 469-478.
  • Edwards, C. G., Walk, A. M., Thompson, S. V., Mullen, S. P., Holscher, H. D., & Khan, N. A. (2018). Disordered eating attitudes and behavioral and neuroelectric indices of cognitive flexibility in individuals with overweight and obesity. Nutrients10(12), 1902.
  • Festinger, L. (1954). A theory of social comparison processes. Human relations7(2), 117-140.
  • Field, A. E., Sonneville, K. R., Crosby, R. D., Swanson, S. A., Eddy, K. T., Camargo, C. A., ... & Micali, N. (2014). Prospective associations of concerns about physique and the development of obesity, binge drinking, and drug use among adolescent boys and young adult men. JAMA pediatrics168(1), 34-39.
  • Fitzsimmons‐Craft, E. E., Ciao, A. C., & Accurso, E. C. (2016). A naturalistic examination of social comparisons and disordered eating thoughts, urges, and behaviors in college women. International Journal of Eating Disorders49(2), 141-150.
  • Forsythe, V. A. (2014). Choosing emotion regulation strategies: The effects of interpersonal cues and symptoms of borderline personality disorder(Doctoral dissertation). The Ohio State University. Retrieved from https://etd.ohiolink.edu/
  • Gargari, B. P., Kooshavar, D., Sajadi, N. S., Karami, S., Behzad, M. H., & Shahrokhi, H. (2011). Disordered eating attitudes and their correlates among Iranian high school girls. Health promotion perspectives1(1), 41.
  • Garner, D. M., Olmsted, M. P., & Bohr, Y. „& Garfinkel, PE (1982). The EAT: Psychometric features and clinical correlates. Psychological Medicine12, 871-878.
  • Gibbons, F. X., & Buunk, B. P. (1999). Individual differences in social comparison: development of a scale of social comparison orientation. Journal of personality and social psychology76(1), 129.
  • Graham, A. K., Trockel, M., Weisman, H., Fitzsimmons-Craft, E. E., Balantekin, K. N., Wilfley, D. E., & Taylor, C. B. (2018). A screening tool for detecting eating disorder risk and diagnostic symptoms among college-age women. Journal of American College Health67(4), 357-366.
  • Hamann, D. M., Wonderlich-Tierney, A. L., & Vander Wal, J. S. (2009). Interpersonal sensitivity predicts bulimic symptomatology cross-sectionally and longitudinally. Eating behaviors10(2), 125-127.
  • Hendrikse, J. J., Cachia, R. L., Kothe, E. J., McPhie, S., Skouteris, H., & Hayden, M. J. (2015). Attentional biases for food cues in overweight and individuals with obesity: a systematic review of the literature. Obesity reviews16(5), 424-432.
  • Hill, M. L., Masuda, A., & Latzman, R. D. (2013). Body image flexibility as a protective factor against disordered eating behavior for women with lower body mass index. Eating behaviors14(3), 336-341.
  • Hoek, H. W. (2016). Review of the worldwide epidemiology of eating disorders. Current opinion in psychiatry29(6), 336-339.
  • Jacobus, M., Keller, E. F., & Shuttleworth, S. (Eds.). (2013). Body/politics: Women and the Discourses of Science. Routledge.
  • Kim, D., & Park, M. (2020). A Study on the Factors Influencing the Body Dissatisfaction and Eating Disorders of Female Social Network Service Users: Focusing on Objectification theory and Social Comparison theory. Fashion & Textile Research Journal22(4), 469-480.
  • Kittler, P. G., Sucher, K. P., & Nelms, M. (2016). Food and culture. Cengage Learning.
  • Križan, Z., & Gibbons, F. X. (Eds.). (2014). Communal functions of social comparison. Cambridge University Press.
  • Layden, E. A., Cacioppo, J. T., Cacioppo, S., Cappa, S. F., Dodich, A., Falini, A., & Canessa, N. (2016). Perceived social isolation is associated with altered functional connectivity in neural networks associated with tonic alertness and executive control. Neuroimage145, 58-73.
  • Lester, R. (2014). Health as moral failing: Medication restriction among women with eating disorders. Anthropology & medicine, 21(2), 241-250.
  • Lock, J., & La Via, M. C. (2015). Practice parameter for the assessment and treatment of children and adolescents with eating disorders. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry54(5), 412-425.
  • Masuda, A., Price, M., Anderson, P. L., & Wendell, J. W. (2010). Disordered eating-related cognition and psychological flexibility as predictors of psychological health among college students. Behavior Modification34(1), 3-15.
  • McLean, S. A., Wertheim, E. H., Masters, J., & Paxton, S. J. (2017). A pilot evaluation of a social media literacy intervention to reduce risk factors for eating disorders. International Journal of Eating Disorders50(7), 847-851.
  • Mohammadi, M. R., Mostafavi, S. A., Hooshyari, Z., Khaleghi, A., Ahmadi, N., Molavi, P., ... & Hojjat, S. K. (2019). Prevalence, correlates and comorbidities of feeding and eating disorders in a nationally representative sample of Iranian children and adolescents. International Journal of Eating Disorders, 53(3), 349-361.
  • Murphy, R., Straebler, S., Basden, S., Cooper, Z., & Fairburn, C. G. (2012). Interpersonal psychotherapy for eating disorders. Clinical psychology & psychotherapy19(2), 150-158.
  • Park, S. Y., & Baek, Y. M. (2018). Two faces of social comparison on Facebook: The interplay between social comparison orientation, emotions, and psychological well-being. Computers in Human Behavior79, 83-93.
  • Perpiñá, C., Segura, M., & Sánchez-Reales, S. (2016). Cognitive flexibility and decision-making in eating disorders and obesity. Eating and Weight Disorders-Studies on Anorexia, Bulimia and Obesity22(3), 435-444.
  • Pinkasavage, E., Arigo, D., & Schumacher, L. M. (2015). Social comparison, negative body image, and disordered eating behavior: The moderating role of coping style. Eating behaviors16, 72-77.
  • Pinto‐Gouveia, J., Ferreira, C., & Duarte, C. (2014). Thinness in the pursuit for social safeness: An integrative model of social rank mentality to explain eating psychopathology. Clinical Psychology & Psychotherapy21(2), 154-165.
  • Polivy, J. (2017). What’s that you’re eating? Social comparison and eating behavior. Journal of eating disorders5(1), 1-5.
  • Rieger, E., Van Buren, D. J., Bishop, M., Tanofsky-Kraff, M., Welch, R., & Wilfley, D. E. (2010). An eating disorder-specific model of interpersonal psychotherapy (IPT-ED): Causal pathways and treatment implications. Clinical Psychology Review30(4), 400-410.
  • Rodgers, R. F. (2016). The relationship between body image concerns, eating disorders and internet use, part II: An integrated theoretical model. Adolescent Research Review1(2), 121-137.
  • Sahlan, R. N., Saunders, J. F., & Fitzsimmons-Craft, E. E. (2020). Body-, eating-, and exercise-related social comparison behavior and disordered eating in college women in the US and Iran: A cross-cultural comparison. Eating Behaviors, 101451.
  • Sandoz, E. K., Wilson, K. G., Merwin, R. M., & Kellum, K. K. (2013). Assessment of body image flexibility: the body image-acceptance and action questionnaire. Journal of Contextual Behavioral Science2(1-2), 39-48.
  • Shareh, H., Farmani, A., & Soltani, E. (2014). Investigating the reliability and validity of the Cognitive Flexibility Inventory (CFI-I) among Iranian university students. Practice in Clinical Psychology, 2(1),43-50.
  • Tabachnick, B. G., & Fidell, L. S. (2007). Using Multivariate Statistics, 4th Edn. New York, NY: Pearson Education.
  • Tchanturia, K., Davies, H., Roberts, M., Harrison, A., Nakazato, M., Schmidt, U., ... & Morris, R. (2012). Poor cognitive flexibility in eating disorders: examining the evidence using the Wisconsin Card Sorting Task. PloS one7(1).
  • Tenconi, E., Santonastaso, P., Degortes, D., Bosello, R., Titton, F., Mapelli, D., & Favaro, A. (2010). Set-shifting abilities, central coherence, and handedness in anorexia nervosa patients, their unaffected siblings and healthy controls: exploring putative endophenotypes. The World Journal of Biological Psychiatry11(6), 813-823.
  • Tiggemann, M., & Miller, J. (2010). The Internet and adolescent girls’ weight satisfaction and drive for thinness. Sex roles63(1-2), 79-90.
  • Vartanian, L. R., Spanos, S., Herman, C. P., & Polivy, J. (2015). Modeling of food intake: a meta-analytic review. Social Influence10(3), 119-136.
  • Villarejo, C., Fernández‐Aranda, F., Jiménez‐Murcia, S., Peñas‐Lledó, E., Granero, R., Penelo, E., ... & Casanueva, F. F. (2012). Lifetime obesity in patients with eating disorders: increasing prevalence, clinical and personality correlates. European Eating Disorders Review, 20(3), 250-254.
  • Wang, S. B., Gray, E. K., Coniglio, K. A., Murray, H. B., Stone, M., Becker, K. R., ... & Eddy, K. T. (2019). Cognitive rigidity and heightened attention to detail occur transdiagnostically in adolescents with eating disorders. Eating disorders, 1-13.
  • Wollenberg, G., Shriver, L. H., & Gates, G. E. (2015). Comparison of disordered eating symptoms and emotion regulation difficulties between female college athletes and non-athletes. Eating behaviors18, 1-6.
  • Young, M. E., Mizzau, M., Mai, N. T., Sirisegaram, A., & Wilson, M. (2009). Food for thought. What you eat depends on your sex and eating companions. Appetite53(2), 268-271.
  • Zong, J. G., Cao, X. Y., Cao, Y., Shi, Y. F., Wang, Y. N., Yan, C., ... & Chan, R. C. (2010). Coping flexibility in college students with depressive symptoms. Health and Quality of Life Outcomes8(1), 66.